اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
اعتراف می کنم chemistry رو چمیستری می خوندم و segment رو سجمنت
 
اعتراف می‌کنم که توئیت‌ها ، جوک‌ها و پیام‌هایی که از روی مناظره‌های تو فضای مجازی ایجاد میشه برام از خود مناظره‌ها جذاب‌تره :))
(قشنگ مدیریت کرد این فضا تو نتیجه انتخابات تاثیر خوبی داره)
 
آخرین ویرایش:
اعتراف می کنم تا چند سال پیش فکر میکردم شعر نو یه نوع .س شعره و هر کی استعداد ادبی نداره واسه اینکه معروف شه میاد .س شعر میگه و اسمشو میذاره شعر نو!
پ.ن: danger رو هم دانگر میخوندم :-"
 
اعتراف میکنم
هروقت جورابام کثیف میشه
میرم یه جفت دیگه میخرم میپوشم:D
 
اعتراف میکنم پارسال سر کلاس، یکی از بچه ها پرسید DNAمخفف چیه من با یه اعتماد به نفس کامل گفتم داکسی ریبوتو کلریک اسید!:)) جالب اینجاست که معلمم تاییدش کرد!=))
 
اعتراف میکنم بعضی وقتا که کرمم میگیره
یهو میزنم زیر گریه اینقی اهو ناله میکنم
اشک همرو در میارم
بعدم با ی روان شاد و خوشحال
ب زندگی ادامه میدم


پ ن توانایی من تو گریه استثناییه ب محض اراده کردنم اشکام مثل ابر بهار جاری میشه
خیلی ب دردم میخوره .....
 
اعتراف میکنم کتاب خوندن رو (به جز کتاب درسی) از ورزش بیشتر دوست دارم(حالا هر ورزشی مثل ف.ب ، و.ب ، ب.ب و...)
در همین مورد بازم اعتراف میکنم امروز زنگ ورزش رفتم کتابخونه مدرسه یکی از حماسه های آلمان رو خوندم.







پ.ن: هرچی گفتی خودتی:D
 
اعتراف میکنم
بچه تر ک بودم
دماغ و دهنمو میگرفتم سعی میکردم با دهن بسته حیغ بزنم تا اگه ی روز مث توی فیلما یکی خواست منو بدزده بتونم جیغ بزنم X_X




اعتراف میکنم دهنمو میبستم دماغمم میگرفتم سعی میکردم خودمو خفه کنم بعد وقتی نفس کم میاوردن شروع میکردن ب دوییدن تویـپذیرایی و اتاقا تا بیشتر زنده بمونم.....:-"
 
آقا منم هنوز که هنوزه نمی دونم اسپم چیه؟
 
خب یه اعتراف کودکی دیگه
راستش من کوچیک بودم میونه خوبی با دندون پزشک جماعت نداشتم :))
این خاطره احتمالاً برمیگرده 5 سالگی من ما اون زمان موتور داشتیم بعدش یه سری قرار بود من رو ببرن دندون پزشکی و ما ابتدا یه جایی بودیم که یادم نیست کجا بودیم ولی بیرون بودیم دیگه و قرار بود مقصد بعدی دندون پزشکی باشه منم ترسیده بودم و خب در یه موقعیت مناسب کلید موتور رو کش رفتم :دی
راستش چندین ساعت دنبال کلید گشتن هرچی ازم پرسیدن تو ندیدیش؟ منم میگفتم نه (من بعد از یه تحولی توی کودکی دروغگویی ترک کردم)
دیگه کار به اونجا رسید که دایی اومد من و مادر رو رسوند خونه مادربزرگ و بعدش با پدر رفتن کلید زاپاس پیدا کردن و موتور رو روشن کردن
شب تو خونه مادربزرگ من کلیدو پس دادم و خب شانس آوردم اونجا اعتراف کردم که عصبانیت والدینم رو پدربزرگ و مادربزرگم کنترل کنند :))
خیلی عصبانی بودند :))
 
من میخوام اعتراف کنم که توی یه سنی روزی دوسه بار اخراجی های یک رو می دیدم :|
 
خب چکار کنم که بعد از پستم پست ندادید :-"
اومدم فقط اعتراف کنم که قبل انتخابات هشتاد و هشت با دستبند و سربند پرچم ایران میرفتم بیرون ((: خیلیم غیرت داشتم رو این کار ‌. اه :|
 
اعتراف میکنم ۴سالم بود بردنم استخر زنونه
(البته سریع فهمیدن:-")
اسم مهد کودکمو نمیتونستم تلفظ کنم(نوفل‌لوشاتو
هنوز که هنوزه بعضی وقتها زبونم میگیرع)
ی بارم داشتم بایکی تو مسیر خونه پشت سره معلمه حرف میزدم نگو پشت سرمون بود بایه لبخند ملیح نگاهمون میکرد:|
 
تا الان به rohani میگفتم roohani
o خیلی بلند تلفظش میکردم..بعد رحمتی گفت بهم که مثل o اردک خونده میشه...یه چیزی تو مایه های فحش تو روحت :د

اعتراف میکنم که رحمتی تهدیدم کرد یا خودم بیام بنویسمش یا خودش میاد مینویسدش:د

اعتراف میکنم تا یکی دو ماه قبل نمیدونستم rel زدن مخفف رلیشن شیپه.....
فکر میکردم رل به معنی نقش عاشقانه بازی کردن هست...
تا اون تلفظ میکردم rol
 
اعتراف میکنم وقتی 6-5 سالم بود، همیشه فکر میکردم فقط ما بچه ها باید دستشویی بریم....انگار که دستشویی رو فقط برای ما بچه ها ساختن!....بچه بودم دیگه!:)):D
 
یه سوپر لجبازم که واسه مسلمونا نقد اسلام میکنم واسه آتئیستا دفاع از اسلام :|
 
آخرین ویرایش:
اعتراف می کنم یه آدم فوق لجبازم به طوری که تلاش می کنم خدا رو برای مسلمونا نقض کنم و برای آتئیستا اثبات :|
کار مزخرفیه ولی از اثرات لجبازی مفرطه :-"
البته در تلاشم اصلاح شم :-"
یه چیزی شبیه معلم دینیمون که کل کلاس بهش میگن لجباز .اونم تک و تنها ما رو مورد حمله قرار میده و میگه شما لجبازین.
 
اعتراف میکنم گاهی وقتا ب شدت از صمیمی ترین ادمای زندگیم متنفر میشم ....

اعتراف میکنم به شدت تو پیچوندن هرکسی مهارت دارم ....

بسیار لجبازم....

اعتراف میکنم نسبت ب اون چیزی ک نشون میدم خیلی زودرنج ترم
 
Back
بالا