اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که یه بار وقتی خیلی کوچییک بودم مامانم به من گفت برو به بابات(طبقه ی پایین)بگو نخودسیاه بده!
منم رفتم که بگیرم
بعد بابام گفت حالا بیا کارت دارم بعد باهام حرفای الکی زد منم حرسم دراومده بود که بابام چرا زودتر نخودسیا رو نمیده که برم آخرش بابام حقیقت تلخ رو بهم گفت که مامانم سرکارم گذاشته بود! :((
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اولین بار که آواتار ایشون رو دیدم فک کردم طرف داره سیگار میکشه :-" :)) ;D

اعتراف میکنم بچه که بودم آهنگای امینم رو گوش میدادم بعد چون نمیدونستم چی میگه الکی یه چرتی و پرتی میگفتم که ریتمش رو داشته باشه! بعد کلی پز میدادم به پسر عمه هام (5و7 سال بزرکتر ازم) سر همین قضیه... >) کلی خانواده رو امیدوار کردیم که واقعا یه چیزی حایمونه ;D

+
اعتراف میکنم دفه اول که این پست رو نوشتم یادم رفت لینک بذارم :))

×××××××××××
اعتراف میکنم اولین باری که اصطلاح کلاه سفید و کلاه سیاه رو شنیدم فکر کردم یه ربطی به حوزه‌ی علمیه داره =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

من و دوستام اسمه کاربری همو نمیدونستیم تو بانگه یکی از بچه ها دعوا میکردیم سره مدرسمون!! :-&.
 
پاسخ : اعترافگاه !

من میخوام یه چیز ضایه رو اعتراف کنم:
فک میکردم انریکه زنه! =)) =)) =)) =)) =))
تازه دوستم هم فک میکرد گوگوش و جنیفرلوپز مَردن! =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکننم چیزایی رو که اینجا اعتراف میکنم هیشکی نمیدونه!!!

و اعتراف میکنم اگه کسی بفهمه ....میشم (شایدم میرم حتی ممکنه بِدَنَم)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم 6 سالم که بود تو اپارتمانمون موش دیده شده بود همه از این تله موشا و ... گذاشته بودن تا بگیرنش ;D
یه صبحی من تو تراس بودم دیدم لاشش تو حیاط افتاده :| ;D
رفتم همه ی بچه هایی که همه ازم بزرگ تر بودن رو صدا کردم ;D
از دم موش گرفتم راه افتادم سمت در خونمون تا مامان رو بترسونم :-" :-" X_X
همه ی پسرا و دخترا ام ردیف بودن پشت سرم
مامانم از چشمی در دید که از دم موش گرفتم درو باز نکرد ;D
اخرش که عملیاتم ناکام موند بردم انداختمش وسط خیابون
تا ماشینا از روش رد شن X_X X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف می کنم وقتی تو خنده بازار هی میگفت : فیلم بوق ؛ من تا یه مدت مدیدی دنبال این فیلم بودم!
به بابام گفتم بابا فیلم "بوق" رو دیدی؛اینا انقدر ازش تعریف میکنن؟ :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اغتراف میکنم فک میکردم " ; ) " ـِــ کنارِ نام کاربری یعنی خیلی فعال ـی :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم چن بار دختر خالمو بردم تو اتاق بهش چك زدم
آخه دوم دبستانه خيليم لوسه، هر وقت بياد خونمون كتك نوش جان ميكنه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم این صدمین باریه که رو آواتاره Arminsl کلیک میکنم تا بسته شه! ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

چندوقتیه عذاب وجدان شدیدی گرفتم.بایداعتراف کنم اون پای وزغی روکه توی جیب دوستم پیداشدونزدیک بودبه خاطرش سکته کنرومن انداخته بودم.فقط می خواسم یکم بخندیم.همین 8-|
امیدوارم این پستمونخونه [-o<
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم به شكل خفني نخود هر آشي تشريف دارم ;;)
اون از پستاي انتقادات و پيشنهاداتم ، اون از قوانيني كه برا يه تاپيك خلاقيت تنظيم كردم ، اونم از اين كه هي تو خاطرات دلم ميخواد پست هاي چرت رو حذف كنم و قوانيني رو وضع كنم ;;) يكي نيس بگه آخه تو چيكاره حسني ؟ :-"

:: اعتراف ميكنم به كاربراي جديد خوش آمد ميگم كلا :-"

:: اعتراف ميكنم فرشيد رو بارها التماس كردم كه لامصب :دي بگو GCD مخفف چيه ؟ نگفت :-"

اعتراف ميكنم دوستاي مجازيم از دوستاي حقيقيم (آپوزيت مجازي حقيقي بود ديه ؟ :-" ) بيشتر و بهترن :(
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه اعتراف داشتم میخواستم بکنم بعد دیدم تو همون صفحه 1 اعتراف دیگم کردم ، بعد ترسیدم مدیر بیاد حذفمون کنه ، هی میشمردم پستارو تا ببینم کی میره صفحه بعد
اعتراف میکنم بعد از این همه بدبختی یادم رفت اعترافمو :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ک
بابابزرگم خدابیامرز (شادیه روحش ی صلوات لطفا) تو دهشون آدمی بود ک حرفش برو و بیایی داشتش
بد من هر وقت میرفتم تو ده میشدم خانزاده و هر کاری دلم میخواست میکردم
یبار با بابابزرگم رفتیم تو ی رود خونه وا3 آب بازی بد ی قورباغه دیدم اونجا و بدون اینکه بترسم گرفتمش تو دستم و اینقد ک فشار دادمش مردش تو دستم.
یبار رفتم تو لونه ی مرغا بو چوب دستیه مامانبزرگم افتادم ب جونه جوجه هاش
یبار ک غذا آبگوشت بود، تو ی ظرف غذا ریختم و بردم ک ببرم وا3 سگشون
خو بچه بودم دیگه :-?
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم 2م راهنمایی از این بچه خز ها بودم که سر امتحان دقت میکردم ببینم کی تقلب میکنه و بعد امتحان برم بگم به معلممون! :>
پ.ن: اکنون از این آدم باحال هام که هی تقلب میرسونه :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ک
بچه ک بودم دور دسته پسرخالم از این کش سیاها بسته بود
بد من اینو هروقت میدیم کشه دستش بود
الان حدودا ی چند سالی هستش ک دور بازوم و مچم یکی دارم و فقط تو استخر در میارم
بد نکته ی جالبش اینه ک هدف از ایین کار رو هم نمیدونم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همین الان شیش ساعت داشتم از گوشیم به جای موس استفاده میکردم :-??(آخه برق اتاقم خاموشه)
خدا میدونه چقد فحش بار این موسه کردم X_X
در اینجا رسما ازش حلالیت میطلبم!!! [-o<
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از یکسال پیش که دوستم عکس پروفایل فیسبوکش رو عوض کرد تا امروز فکر میکردم عکس یه نفره که خوابیده و رو صورتش طب سوزنی شده! همش میخاستم ازش بپرسم آخه این دیگه چه عکسیه؟!؟! خوب شد نپرسیدم!!آخه امروز فهمیدم اونا سوزن نبوده به صورتش! موهاش بوده که بر جاذبه غلبه کرده رو به هوا وایساده! ;D تازه عکس خودشم هس
 
Back
بالا