اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم امروز تو آزمون وقت نکردم کل ریاضی رو جواب بدم ... :| و اعتراف میکنم کناریم داشت دور دومو میکرد ... :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف میکنم بچه که بودم خالم آهنگ گذاشته بود بد آهنگ اولی درباره ی عشقو خوش بختی بود آهنگ دوم راجبه بی وفایی ناراحتیو اینا
بد من از خالم پرسیدم خاله این زنو شوهره چشونو یه روز باهم خوبن یه روز دعوا میکنن :-" :-" :-"
آخرش زنو شوهرن یا طلاق گرفتن :-"
فک میکردم شعررو برا زنش میخونه
:-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم رونالدو روز ب روز داره بهتر میشه از زمانی ک من ازش بد گفتم :-"
اعتراف میکنم حتی بعضی وقتا(مثل الان)خودمم از بوی خودم آزار میبینم ولی حموم نمیرم :> :-"
اعتراف میکنم از وقتی"اثر منفی"رو شنیدم ب هر کی زنگ میزنم اولش میگم"سامان خودتی؟"و میخندم:-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اصلا در مواقعی ک کسی میخنده کنترل ندارم :|
مواقعی ک عصبانی باشم (حتی سگ بشم :-" ) یکی بخنده خندم میگیره یادم میره چی شده بوده :-<
اعتراف میکنم خیلی سادم و اگه کسی کاری کنه ک دلم بسوزه واویلا میشه :|
این اعتراف برا مامان بابامه :-"
اعتراف میکنم وقتی رو تخت خوابم و کلم زیر پتومه در اصل خواب نیسم تو سمپادیام :-"
;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

~> اعتراف میکنم هر تاپیکی که زده میشه و پرطرفداره هی به خودم میگم چرا به فکرِ خودم نرسی.. اینهمه دنبالِ موضوع میگشتم موضوع به این دمِ دستی.. از جمله همین اعتراف کنید.. :-"

~> اعتراف میکنم تا الان کلی موضوع به ذهنم رسیده ولی میترسم تاپیک بزنم براش.. :-"

~> اعتراف میکنم یه بار یه تاپیک زدم بعد 2-3 نفرم نظر دادن حتی بعد احساس کردم خوب نباشه یا بدن پاک کنن گفتم تا خودشون پاک نکردن بگم پاک کنن ضایع نشم :-" اونام اینکارو کردن ;;)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم.........! ;D
.
.
.
بچه ک بودم همیشه دلم میخواست مردمک چشم یه نفرو در بیارم! ;D
ببینم چه شکلیه!مثه توپ کاملا گرده یا نه!
:دی
:-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

لازمه اعتراف کنم ... وگرنه عذاب وجدان میگیرم ...
هممم ... اعتراف میکنم ... اعتراف میکنم تو تشخیص خوردنی ها مشکل دارم :>
مثلا نمیتونم تشخیص بدم آلبالو و گیلاس رو از هم ... :-L
نمیتونم طالبی و دستنبو (یا خدا ! :o) رو از هم تشخیص بدم ... :-L
نمیتونم کدوی سرخ شده ( :-&) رو از بادمجون سرخ شده ( :x) تشخیص بدم و سر این گاهی اوقات اشتباه میخورمشون :-L
و خیلی چیزای دیگه ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم هنوزم از سوسک از نوع مردش می ترسم... X_X
+
اعتراف می کنم بچه که بودم می رفتم پشت بابام قایم می شدم تا رمز سامسونت پولاشو ببینم برم پول وردارم!!! :-"
+
اعتراف می کنم تو مدرسه میرفتیم با بروبچ رو مقنعه معلما نقاشی می کشیدیم >)
+
اعتراف می کنم با هرکی که پاسور بازی می کنم به هر ترفندی کلا سرش می ذارم!!! =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم از مسافرت رفتن متنفرم....نميدونمم چرا... :-??

اعتراف ميكنم شديدا دلم ميخواد يه اردو چند روزه با مدرسه بريم بد من شبش يه پارچ ابو بريزم رو يكي (با اطلاع بقيه افراد) بد فرداش به طرف بگم خجالت بكش جاتو خيس كردي ;D :-[ :-"
اما فكر اينكه شب بعدش همين كارو با خودم بكنن منصرفم ميكنه... :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم الان با وایرلس همسایمون آنم دارم دانلود میکنم ;Dخدا خیرش بده
@نسترنگار:اینم جواب سوالت که من چجوری روزی 3 گیگ دانلود میکنم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که الان بزرگترین ضد حالو خوردم دوستم زنگید گفت دو شنبه بریم ؟؟؟ (چی کار دارید کجا!)

گفتم کلاس دارم :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :((
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم مردم تا یه زمانی قدشون بلند می شه و رشد می کنن و بعد از اون قدشون شروع می کنه به کوتاه شدن و رشدشون معکوس می شه :-" :-"
پ.ن: یعنی اندازه ی یه نوزاد می شدن بعد می مردن (اصلا ایده ی فیلم بنجامین رو از تفکرات من گرفتن ;)))
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از bee :
اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم مردم تا یه زمانی قدشون بلند می شه و رشد می کنن و بعد از اون قدشون شروع می کنه به کوتاه شدن و رشدشون معکوس می شه :-" :-"
باید اعتراف کنم که درست فکر میکردی.
اگه اعترافه منم اعتراف میکنم همین فکرو میکردم.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتراف میکنم کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ;D
وقتی تو مدر3 ها بودیم و بچه ها از سمپادیا حرف میزدن خیلی حال میداد
حتی حرف زدن دربارش
گذاشتم ک تابستون بیام اینجااااااااااااا خیر سرم ب درسام لطمه نخوره
حالا ک اومدم خیلییییییییییییییییییییی کسلم
اصن حال نمیکنم
نمیدونم چرا؟
شاید چون خیلی میمونم و اون موقع فقط یکم بودن بچه و هــــــــــــــــــــــــی با ذوق و شوق میومدن حرف میزدن
در کل حوصلم سر میره :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

الان دارم میفهمم چه اعترافای ضایه ای دارم ;D

یه اعتراف بسی بسی ضایه دیگم:

وقتی برا اولین بار تاج محل رو دیدم(6 سالم بود)فک کردم یانی از دنیا رفته،بعد مقبرش اینجاست!!!!!!!!!

که بعدا فهمیدم یانی جان هنوز در قیدحیاتن! ;D ;D ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اوایل فک میکردم اونایی که میتونن سوت بزنن جادوگرن!!!! :))
 
پاسخ : اعترافگاه !


اعتراف می کنم تا 5 سالگی فکر میکردم منو مامانم به دنیا آورده،داداشمو بابام به دنیا آورده ( دخترا بچه ی مامانشون ان ،پسرا بچه باباشون) ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

× اعتراف میکنم خیلی دوست دارم یه سری تاپیکای پاک شده رو بخونم :-" کلّی از تاپیکای قدیمی انقادات پیشنهادات رو هم خوندم :-" و نمیدونم چرا بعضیاشونو کسی پاک نمیکنه

× اعتراف میکنم اگر کسی به این حالت :> پست اول صفحه داده باشه حتما میرم میگردم تو صفحه‌های قبلی ببینم میشه پستی پاک کرد یا نه >)

× اعتراف میکنم از مهم‌ترین انگیزه‌هام برای Lucid Dreaming، تجربۀ دنیای هری پاتره 8-^

× اعتراف میکنم که فک میکنم لباسای پسرونه، ادوکلن های مردونه و کفشای پسرونه خیلی قشنگ تر و بهتر از مال دختران. اعتراف نیست حقیقته ;;) ولی هیچ وقت دوست ندارم پسر باشم.

× اعتراف میکنم سایز پای من و نسترن ۴۲ ئـه ;;) دیگه نگار ۴۲ و دو سوم هم نه دیگه، همین ۴۲ خوبه ;;)

و در آخر اعتراف میکنم همیشه دوست داشتم یه سگ جرمن شپرد داشتیم رو پشتش سوار میشدم تو خونه منو جا به جا میکرد :دی ولی تظاهر میکنم از سگ بدم میاد.

× اعتراف میکنم اوّل که این پستو دیدم میخواستم پاکش کنم بعد دیدم چند تا پستم بعدش دادن و اینا بیخیال شدم؛ نگار مگه قرار نبود این‌جا پست ندی؟‌ :-"

× اعتراف میکنم یکی از همپایه‌ای‌ های مدرسه خودمون به شدّت الگومه ;;) چقدر بدبختم من ;;) همچنین اعتراف میکنم تو همین سمپادیا هم ۲ تا الگو دارم :P

+ اعتراف میکنم خش ده سانتی متری روی میزو من انداختم! کاتره از دستم در رفت! :-"

× اعتراف میکنم فرزانگاه کاشانیا رو خیلی دوست دارم 8-^ همیشه پستاشونو میخونم 8-^ خیلی بچّه‌های خوبین خب ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم هنوزم هستن کابرایی که بلد نیستم نام کاربریشونو بخونم :-"

در واقع اگه بخوام واضح تر اعتراف کنم میشه : هنوز درصد زیادی از کاربرا هستن که بلد نیستم نام کاربریشونو تلفظ کنم حتی ;D

اعتراف می کنم تو این مدت که نیستم دلم خیلی برای سمپادیا تنگ خواهد شد :-<

اعتراف می کنم که امسال معدلمو گند خواهم زد (البته این فردا معلوم میشه :-s)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دهها باری که در دوران کودکی میرفتم خونه‌ی مادربزرگم و یهو فیوز برق میپرید همش از بیخ کار خودم بوده و فقط یک بار گیر افتادم >)

اعتراف میکنم در حدی خوره‌ی گوجه سبزم که خانواده گاهی مجبور میشن قایم کنن حتی! آجیل نیز ایضآ (گاهی اوقات)

اعتراف میکنم تا 7سالگی فکر میکردم یه خواهر دوقلو دارم که اسمش ساراست و قایمش کردن وقتی بزرگ شدم بهم نشونش بدن ;D

اعتراف میکنم همیشه‌ی خدا سر تنظیم ظاهرم (لباس و اینا) درگیر بودم و هیچوقت هم راضی نیستم :(

اعتراف میکنم هر شب صبر میکنم بابام خوابش ببره بعد پا میشم میام نت ;Dکاریَم ندارما ولی از خوابیدن بهتره ;D

اعتراف میکنم اون اوایل همش اول پستام سلام میکردم ;D و الان که بهش فکر میکنم میبینم یلی کار احمقانه‌ای بوده 8-}

اعتراف میکنم موجود بسیار پلید و پرحرفی (چرب زبان به نحوی) هستم اما به مخاطب خاص که میرسه معصوم میشم در حد گربه‌ی شرک! صدام در نمیاد اصن :-"

اعتراف میکنم حاضرم کل تابستون رو بیکار بشینم و هیچی بازی نکنم و پول تعمیر psp ندم اما یه چیزی برابر همون مبلغ رو تو یه شب طرقبه شاندیز خرج کنم (به شدت دیوانه‌آم در این مورد ~X()
 
Back
بالا