اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچگی شب ـا موقعِ خواب همه ـَـش فِـک میکردم میخواد زلزله بیاد بعد میگـُـفتم با خود ـَـم که حتمـَـن این یارو ـا ( که میان ماُ نجات بِدن ) مَرد ــَـن دیگه بعد با چادُر میخوابیدم :|

:-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اگه میشه این ب گوش خانواده نرسه :-"

اعتراف میکنم اونروز ک لاله ب اسم سویا گوشت بهم خوروند :-" خب؟ :-"
مزش زیاد بد نبود الکی رفتم صدای حال,بهم خوردن در آوردم :-" ;D
الانم دلم میخواد بخورما ولی ب خاطر ترفتن آبرو نمیخورم :-"""" قضیه داره :)

اعتراف میکنم بخاطر رسیدن ب خواسته هایی ک از مامان بابام دارم تلاش نمیکنم :-"
غذا نمیخورم تا موقعی ک وعدشو بدن :-" این راز موفقیتمه :> :P :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

× اعتراف میکنم تا حالا 2 بار با مقاومت بسیار زیاد تونستم 23 ساعت دستشویی ندارم ;;) :-"
به جون ِ تو :-"


× اعتراف میکنم یه بار داشتم فیلم کره ای نگا میکردم دیدم نودل رو با اون چوب ها میخورن :-"
منم جوگیر شدم رفتم درست کردم بعد داشتم میخوردم سخت بود چوب ها رو گذاشتم کنار دستامو به کار گرفتم =))


× اعتراف میکنم مامانم یه بار گفت پاشو میزهارو آستر(؟) بکش روش خاک گرفته منم حوصله نداشتم ;;)
بعد که مامانم از بیرون اومد گفت چرا هنوز رو میزا خاک داره ؟ :-L
گفتم خب مگه نفهمیدی چه طوفانی شد ؟ :o پنجره ها هم که باز بود :-"

تو دلم : ;))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم نمره هایی که تو مستمر معلما بهم دادن حقم نیست :-" :-" :-" :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
تو شناخت ی تاپیک زیدن ب اسم (چادری یا مانتویی) بد توش ی نظر سنجی داره
من رفتم اونجا نظر دادم و خودمو چادری معرفی کردم =)) =)) =)) =)) =)) =)) >)

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

اعتراف میکنم ک
الان ک تو تاپیک (تا حالا تو مدر3 آب بازی کردین) بودم
ب این نتیجه رسیدم ک ب چه های کاشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو ;D همشون تو مدر3 هاشون حوض دارن
 
پاسخ : اعترافگاه !

این بالایی گفت آب بازی یادش افتادم :-"

اعتراف میکنم روزای آخر همایش کلا تا شعاع خیلی متریِ حوض نمیرفتم از ترس سقوط در حوشض توسط دوستان :-"
اما میخوام سالِ دیگه با پای خودم بپرم تو آب :-"

اعتراف میکنم خجالت میکشم واسه نیم نمره اعتراض بدم :-" خجالت آوره واقعا :-" X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم اوني كه زد امپيوتر داييمو سوزوند و به روي خودش نياورد من بودم! :-[
اعتراف ميكنم تو دبستان هيچوقت اين مشقاي رونويسي از درس رو ننوشتم!هيچوقت!خودم سرگروه بودم بايد مشقاي بقيه رو ميديدم ولي هيچكس مال منو نميديد!يه بارم كه معلممون خواست ببينه گفتم نياوردم! :-"اونم گفت ميدونم كه تو هميشه مينويسي! :>
اعتراف ميكنم وقتي ميخوام تو حرف بزن پست طولاني بدم ند تيكش ميكنم و در طي چند پست مينويسمش يكي چون حال تايپ ندارم و يكي هم چون ميخوام لايك بيشتري بگيره! :-" :-[
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یک سالو سه ماهه تو سایتم اما سه چهار ماهه که اون قسمت پاسخ ها رو کشف کردم 8-}
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ک
با توجه ب پستای تاپیکهچادری یا مانتویی
تازه الان فهمیدم ک چادر ملی چیه و جلوش یستس
تازه زیپم داره =)) =)) =))

+++++++++++++++++++++++++++++++++
اعتراف میکنم ک پست 6تا پایینیم ;D
علی سینا ه
خودشو شبیهه حمید کرده
چقد خاطرخا داری حمید جون
ندزدنت داداش
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم شبایی که تا 3 یا 4 میخوام بیدار بمونم از ترس اینکه مجبور شم برم دستشویی حاضرم از تشنگی بمیرم ولی آب نخورم ;;) ;D
+
اعتراف میکنم هرموقع ;;)رو میبینم احساساتم فوران میکنه :))
+
اعتراف میکنم بعضی وقتا قیافم کپی این میشه >) (بنفش نمیشم البته)
+
اعتراف میکنم روزای عید 6گیگ ترافیک رو تو کمتراز 1 هفته تموم کردم بعد انداختم گردن بابام >)
+
اعتراف میکنم چند هفته قبل از اینکه بیایم به این خونه pspــم تو تختم بود منم حواسم نبود پریدم روش ال سی دی‌ش شکست بعد صداشو در نیاوردم تا اسباب کشی کردیم به این خونه بعد انداختم گردن این کارگری که وسایلمون رو آورد به این خونه ;D >)
+
اعتراف میکنم آواتار نیلوفر رو میبینم میترسم :دی
 
پاسخ : اعترافگاه !

لازمه اعتراف كنم بيليارد هم بلد نيستم ...؟ :-<
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا یه مدت مدیدی اون نخوانده ها, پاسخ ها , ارسال هارو نمیدیدم ;D
بعد میزدم mobile
از اونجا پاسخ های خونده نشده
بعد فول ورژن
#-o
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم حمید شجاعی نیستم ... ! ;D ( دوست داشتم باشم ! )
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که هنوز هم نمیدونم 8 و 3 میشه 11 یا 9 و 3..
باید بشمورم با انگشت ینی .. :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که دیگه دوستامو دوست ندارم
اره دوسشون ندارم بلکه عاشقشونم!
----------------
-----------------
اعتراف میکنم که اون روز تو اردو اون کسی که از پنجره بستنی طالبی رو پرت کرد بیرون افتاد تو ماشین رو شلوار یه مرده من بودم!اون روز به رو خودمم نیاورم!هه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم نصف بیشتر اس های گوشیم از طرف گیتامهره ک میگه کنکور برایتان ساده میشود :-< :-" X-(
اعتراف میکنم تا مدت ها آن انگلیسی(یک اسم انگلیسیanne")رو میخوندم ان و فکر میکردم چرا ی نفر باید بخواد اسم بچش این باشه!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم یکی ار بزرگترین دغدغه های بچگیم این بود که چرا وقتی نماز می خونیم جلوی خدا باید چادر سرمون کنیم در حالی که تو حمام همه جامونو می بینه؟! :-/
اعتراف میکنم بچه که بودم احساس میکردم که حس چشایی مال چشمه و حس بینایی مال بینی :)
اعتراف میکنم سوم ابتدایی که بودم امتحان جدول ضربمو 15 شدم :-[
 
پاسخ : اعترافگاه !

رو شیر مینویسن یارانه ای فک میکردم اشتبا تایپیه میخواستن بنویسن رایانه ای ب بابام گفتم تازه ملتفتم کرد ;D

اعتراف میکنم گلدونو من شکستم بعد تله درست کردم تا کسی بشش دست بزنه بشکنه هنو موفق نشدم :| >)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اینایی که اعتراف میکنم،از اعترافای بقیه یادم اومد.....
اعتراف میکنم همیشه فک میکردم حس چشایی مال چشمه و همیشه هم توش میموندم که پس بینایی مال کجاست!
اعتراف میکنم بیشتر اوقات برای جمع کردن 2 عدد مث 8 و 6 با انگشت حساب میکنم.....همیشه ;D
 
Back
بالا