اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم با این سن و هیکلم از این مورچه ها ی ریز که هست به طور وحشتناک میترسم و اگر از فاصله 1 کیلومتری ببینم یه جیغ بلند میکشم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اول برای یه خرابکاری اومدم اینجا اما بعد که تو کارم موفق شم و مرحله ی اخر بودم اما با یه پیشنهاد پشیمون شدم ;D ;D
خیلی شیفته ی انجمن شدم
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از آتیش پاره :
اعتراف میکنم هر وقت جزوه ی دوستمو قرض می گیرم تا از روش بنویسم روانی میشم چون میخوام شبیه اون بنویسم نمیتونم گند میزنم به دفترم!! :-?? :-L ~X(
اعتراف می کنم هر موقع جزوه یکی رومیگیرم به جای این ک تو خونه پاک نویس کنم آنقدر لفطش میدم که اخرش تو مدرسه می پاک نویسم!!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که قبل عید میخواستم 2 تا از درسام رو تا اینجا که خوندیم دوره کنم بعد الان هیچکدومو تا الان حتی شرو نکردم. :(( :(( :((
هی میگم فردا شرو میکنم بعد فرداش میگم فردا شرو میکنم همینجوری تا الان اومده..............
 
  • لایک
امتیازات: Shery
پاسخ : اعترافگاه !

eteraf mikonam
اولین بار تِکست(text) رو تَکِست(takest) خوندم تا مدت ها
اون موقع:
من: :)
تِکست: :|
:) : ~X(
:| : :|
بعد از پی بردن به سوتی:
من : :-"
تِکست همچنان : :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همیشه وقتی تمرین کپ میزنم
ورقم عیناً میشه ورقه اونی که از روش کپ میزنم
حتی فلش ها هم همونطوریه
حتی یبار طرف جا نداشته رفته خط بعد، ولی من جا داشتم ولی باز رفتم خط بعد!!!
همه معلمام میدونن!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی خیلی اعصابم خورده میرم مثلا اپرای چینی و کره‌ای و اینا گوش میدم. چون عملا یک کلمه‌ش رو هم نمی‌فهمم. :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم امتحان لگاریتم از20 نمره8شدم ;D :)) :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم به یک نفر بدجور توهین کردم ولی هنوز ازش معذرت نخوستم [-(
الانم تو این سایت هست فک کنم اینو بخونه :-"
چی کار کنم خب
ازت متنفرم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که بچه بودم یه دفعه اومدم آب ماهی عیدمون روعوض کنم ماهی افتادروی قالی منم جیغ زدم دررفتم ماهی روبرنداشتم بعدش ماهی بعدازچندروزمرد

ازاون روزبه بعددیگه خیال عوض کردن آب ماهی هم سراغم نمیاد

چون می ترسم :( :(
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي كنم سر كلاس رياضي از گشنگي به بهانه ي باز كردن پنجره قند هاي چايي معلم رو برداشتم با بچه ها خورديم جون گرفتيم بعد
معلمه مونده بود قند هاش كجاست؟
 
پاسخ : اعترافگاه !

(اینا مال من نیست داداشم انجام داده!!)
: یکی از بچه ها برمیداشت با فندک موی بچه های دیگه رو میسوزوند
:o
هی بهش میگفتم نکن بوی بدی میده و .... گوش نمیکرد
یه بار که با بچه ها نشسته بودیم دور هم داشتیم ناهار میخوردیم
فندکو برداشتم و موهای سرشو اتیش زدم
داشت ازشون دود بلند میشد و بچه ها هم :o

(یه بارم تعریف میکرد)
:تو ازمایشگاه بودیم و یکی از بچه ها هی شوخی بیجا میکرد
منم هی بهش گفتم بسه تمومش کن
اون هم باز گوش نمیکرد
مایع ظرفشویی رو برداشتم ریختم رو دستم و از بالای پیرهنش کردم تو پشتش!!!
از اون موقع به بعد دیگه با من و هر جا که من هستم شوخی نمیکنه!!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

تا حالا به اندازه ی روزای عمرم آرزو کردم ای کاش لیمو ترش هسته نداشت.... ~X( :((
----------------------------

اعتراف میکنم وقتی بابام برا داداش یه سالم دوچرخه خرید من بیشتر از خودش سوار دوچرخش شدم! آخراش دیگه همچین باهاش ویراژ میدادم که یهو دیدم دوچرخه هه نصف شد!!! :-[
داداشم: :((
من: :-" :-" :-"
مامان بابا: :-w :-w
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم اسم ِ اون خواننده ـه سیاه ِ هست که زن ِ بعد موهاشم هروخ یه رنگ ِ خب؟! فک کنم اسمش نیکی میناج ِ شاید هم میناژ(!) [اینم از اینترنت درآوردم!] خب؟!!
من می خونمش میکل آنژ بعد کلا صداش می کنیم میکل آنژ!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از زن دایی جدیدم(سوم عقدشون بود)خیلی خیلی خیلی بدم میاد
هر وقتم سلامش میکنم یه حسی از درون بم میگه برو کله شو از جا بکن >)
 
Back
بالا