بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

mysterious queen

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,058
امتیاز
4,964
نام مرکز سمپاد
فرزانگان٣
شهر
مش‍‌هد
باور كنيد حال و هوايم مساعد است

باور کنید حال و هوایم مساعد است

این شایعات شیوه ی برخی جراید است

یک صبح

تیتر می شوم: این شخص

[بگذریم]

یک عصر

خوانده اید... و تکرار زاید است

من زنده ام هنوز و غزل فکر می کنم

باور نمی کنید؟ همین شعر شاهد است



استاد محمد علی بهمنى
 

ayda tak

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
201
امتیاز
1,349
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی دریا-کشتی سازی
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

حال ما با دود و الکل جا نمی آید رفیق - زندگی کردن به عاشق ها نمی آید رفیق

روحمان آبستن یک قرن تنها بودن است - طفل حسرت نوش ما دنیا نمی آید رفیق

دست ها یت را خودت "ها" کن اگر یخ کرده اند - از لب معشوقه هامان "ها" نمی آید رفیق

هضم دلتنگی برای موج آسان نیست - آب در یا بی سبب بالا نمی آید رفیق

یاشبیه این جماعت باش یا تنها بمان - هیچکس سمت دل زیبا نمی آید رفیق
صادق هدایت
 

..زهرا..

همون زهرا
ارسال‌ها
217
امتیاز
2,213
نام مرکز سمپاد
فرز III
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

با این همه رقاصه در دربار امشب رقص تو باید باب میل شاه باشد

ای دختــر قاجار، من طاقت ندارم رقصت بلند و دامنت کوتـاه باشد

خلخال در پا کرده ای یا شور بر پا؟ پیچیده عطر گیسویت در قصر حالا

مثل خوره این ترس افتاده به جانم پایان مجلس شاه خاطرخواه باشد

می چرخی و آئینه های سقف در من، می ایستی، آئینه های سقف در تو

اینکه چه ها آئینــه در آئینـــه دیدم بهتــــر فقــط بینی و بین الله باشد

از رقصت احساس شعف دارند آن ها ، دور تو جام می به کف دارند آن ها

سربازها دالان برایت باز کردند تا پیش پای تو فقط یک راه باشد

یک چرخ کامل می زنی، سرباز اول... یک چرخ کامل می زنی، سرباز آخر...

انگار پشت نرده ها باشی و این سو تصویر تو گاهی نباشد گاه باشد



حالا از این جا مات می بینم تنت را، حالا نمی بینم از این جا دامنت را

حالا تــو با یک مرد گـرم رقص هستی از دور پیدا نیست، شاید شاه...


محمد حسین ملکیان
 

mysterious queen

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,058
امتیاز
4,964
نام مرکز سمپاد
فرزانگان٣
شهر
مش‍‌هد
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!



خــــاكــــــم به سر ، زغصه به سر خاك اگر كنم


خـــــاك وطن كه رفت ، چه خاكي به سر كنم ؟


آوخ ، كــلاه نيست وطـــــن ، گـــــــر كه از سرم


برداشتند فــــكـــر كــــــلاهي دگــــــــر كــــــنم


مــــرد آن بود كه اين كلهش ، برسر است و من


نـــــــــــامـــردم ار كه بي كله ، آني به سر كنم


مــــن آن نيـــــــم كــــــــه يكسره تدبير مملكت


تسليــــــــم هـــــــرزه گـــــــــرد قضا و قدر كنــم


زيــــــــر و زبر اگــــــــر نكنـــــــي خــاك خصم را


وي چــــــــــرخ زيــــــــــر و روي تو زير و زبر كنم


جــــــــايي‌ست آروزي مـــن ، ار من به آن رسم


از روي نعـــــــــش لشكـــــــــر دشمـن گذر كنم


هــــــــــر آنچـــــه مي‌كني بكن اي دشمن قوي


مـــــــــن نيز اگــــــــر قــــوي شدم از تو بتر كنم


مـــــن‌ آن نيـــــم بــــه مرگ طبيعي شوم هلاک


وین كـــــــاسه خون به بستر راحت هدر كنم


معشـــــوق عشقي اي وطن اي عشق پاك من


اي آن كـــــــه ذكـــر عشق تو شام و سحر كنم


عشقت نه سرسري ست كه از سر به در شود


مهـــــرت نـــــــه عارضي ست كه جاي دگر كنم


عشـــــق تــــــــو در وجــــــودم و مهر تو در دلم


بـــــــــا شير انـــــــدرون شد و با جان به در كنم



ميرزاده ى عشقى
 

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,699
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

بگذار سر به سینه من تا بگویمت

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

شاید که پیش ازین نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده سر در کمند را

بگذار سر به سینه من تا بگویمت

اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمری است در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم آن چنان که اگر ببینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرام و روشنی

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب

بیمار خنده های توام بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب

فریدون مشیری
 

-zarA-

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
833
امتیاز
6,256
نام مرکز سمپاد
هـنرستانمـوטּ
شهر
اصفهــاטּ
دانشگاه
هنر اصفهــاטּ
رشته دانشگاه
طراحی صنعتـی
این روزها که آینه هم فکر ظاهر است( سیدمهدی موسوی )

این روزهــا کـــــه آینه هم فکــر ظاهر است

هرکس که گفته است خدا نیست کافراست

با دیدن قیافه این مردمان ِ خوب

باید قبول کرد که گندم مقصّر است


آن سایه ای که پشت سرت راه می رود

گرگی مخوف در کت و شلوار عابر است

کمتر در این زمانه بـــه دل اعتماد کن

وقتی گرسنه مانده به هر کار حاضر است

شاعر فقط برای خودش حرف می زند

در گوشه اتاق فقط عکس پنجره ست

آن جاده و غروب قشنگی که داشتیم

حالا نمــاد فاصله در ذهن شاعر است

در ایــن دیار ، آمدن نــو بهـار ِ پوچ

تنها دلیل رفتن مرغ مهاجر است

دارد قطار فاجعـــه نزدیک مــی شود

بمبی هنوز در چمدان مسافر است
 

shayesteh

کاربر فعال
ارسال‌ها
31
امتیاز
36
نام مرکز سمپاد
فرزانگـان
شهر
BNB
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

بند ِ دل ِ من
به لبخندهای تو بند است
برای دوست داشتنت اما
لبخندهایت را نه
دلت را لازم دارم!
از شعبده باز هم کاری ساخته نیست
گیرم طناب بکشد از دل من تا دل تو
گیرم با دستهایی به پهلو باز
که معلوم نیست برای حفظ تعادل است
یا برای بغل کردن تو
تمام طناب را راه بروم و نیفتم
یا گیرم این لبخند لعنتی ات
سوژه ی معروف ترین نقاش قرن بعد شود
با این ها
چیزی از قد تنهایی های من
آب نمی رود عزیزم
و هنوز
شب ها
روی شعرها غلت می زنم !

از: مهدیه لطیفی
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,819
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

بخونید مثنوی بازگشت رو از شاعر افغانستانی مقیم ایران محمّد کاظم کاظمی


غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت‌
پياده آمده‌ بودم‌، پياده خواهم رفت‌
طلسم غربتم امشب شكسته خواهدشد
و سفره‌ای كه تهی ‌بود، بسته خواهدشد
و در حوالی شبهای عيد، همسايه‌!
صدای گريه نخواهی شنيد، همسايه‌!
همان غريبه كه قلك نداشت‌، خواهد رفت‌
و كودكی كه عروسك نداشت‌، خواهد رفت‌



منم تمام افق را به رنج گرديده‌،
منم كه هر كه مرا ديده‌، در گذر ديده‌
منم كه نانی اگر داشتم‌، از آجر بود
و سفره‌ام ـ كه نبود ـ از گرسنگی پر بود
به هرچه آينه‌، تصويری از شكست من است‌
به سنگ‌ سنگ بناها، نشان دست من است‌
اگر به لطف و اگر قهر، می ‌شناسندم‌
تمام مردم اين شهر، می ‌شناسندم‌
من ايستادم‌، اگر پشت آسمان خم شد
نماز خواندم‌، اگر دهر ابن ‌ملجم شد



طلسم غربتم امشب شكسته خواهد شد
و سفره‌ام كه تهی بود، بسته خواهد شد
غروب در نفس گرم جاده خواهم ‌رفت‌
پياده آمده‌ بودم‌، پياده خواهم ‌رفت‌



چگونه بازنگردم‌، كه سنگرم آنجاست‌
چگونه‌؟ آه‌، مزار برادرم آنجاست‌
چگونه باز نگردم كه مسجد و محراب‌
و تيغ‌، منتظر بوسه بر سرم آنجاست‌
اقامه بود و اذان بود آنچه اينجا بود
قيام ‌بستن و الله اكبرم آنجاست‌
شكسته ‌بالی ‌ام اينجا شكست طاقت نيست‌
كرانه‌ای كه در آن خوب می ‌پرم‌، آنجاست‌
مگير خرده كه يك پا و يك عصا دارم‌
مگير خرده‌، كه آن پای ديگرم آنجاست‌



شكسته می ‌گذرم امشب از كنار شما
و شرمسارم از الطاف بی ‌شمار شما
من از سكوت شب سردتان خبر دارم‌
شهيد داده‌ام‌، از دردتان خبر دارم‌
تو هم به ‌سان من از يك ستاره سر ديدی
پدر نديدی و خاكستر پدر ديدی
تويی كه كوچهء غربت سپرده‌ای با من‌
و نعش سوخته بر شانه برده‌ای با من‌
تو زخم ديدی اگر تازيانه من خوردم‌
تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم‌



اگرچه مزرع ما دانه‌های جو هم داشت‌
و چند بتهء مستوجب درو هم داشت‌
اگرچه تلخ شد آرامش هميشهء تان‌
اگرچه كودك من سنگ زد به شيشهء تان‌
اگرچه متهم جرم مستند بودم‌
اگرچه لايق سنگينی لحد بودم‌
دم سفر مپسنديد نااميد مرا
ولو دروغ‌، عزيزان‌! بحل كنيد مرا
تمام آنچه ندارم‌، نهاده خواهم ‌رفت‌
پياده آمده‌ بودم‌، پياده خواهم ‌رفت‌
به اين امام قسم‌، چيز ديگری نبرم‌
به‌جز غبار حرم‌، چيز ديگری نبرم‌
خدا زياد كند اجر دين و دنياتان‌
و مستجاب شود باقی دعاهاتان‌
هميشه قلك فرزندهايتان پر باد
و نان دشمنتان ـ هر كه هست ـ آجر باد
 

رعنــا

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
185
امتیاز
1,686
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابهر
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
شیمی.
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

گالش نیمه پاره ی چوپان

خلوت یک الاغ آخر کوه

دختران بدون آرایش

لهجه ی بچه های آن ور کوه

گوسفندی که گوشه ی عکس است

گله ای که چقدر تنها بود

در سرم روستای محرومی ست

((تیکسر)) انتهای دنیا بود

دختری ناز میدهد در من

چند تا گاو پشت مدرسه را

مانده ام که چگونه هضم کنم

آخرین خنده ی محدثه را



چیدن سیب های پیرهنت

بهترین اشتباه آدم بود

مانتوی زرد، کفش پاشنه دار

چیز هایی که از تو یادم بود

چیز هایی که از تو یادم هست

چادری که تو را بغل کرده

قرص اعصاب گوشه ی یخچال

که مرا در غم تو حل کرده

بچگی کرده ام درست... ولی

گله ی بچه ها عوض دارد

بغض من بی دلیل میترکد

بغض این روز ها مرض دارد

بغض یعنی غروب لشت نشا

شاعری گیج، خسته، منتظرت

روی یک نیمکت اواسط پارک

چند ساعت نشسته منتظرت

یک نفر مثل تو اوایل پارک

بغض های مرا بهم میزد

مانتوی زرد، کفش پاشنه دار

لعتنی عین تو قدم میزد

باز بالا می آورم خود را

توی حالی که تو نمیپرسی

مثل تسبیح مادر پیرم

پشت یک عمر آیت الکرسی

وسط حرف های جدی من

خنده ات داشت دردسر میشد

ساعتت را نگاه میکردی

حرفهایت خلاصه تر میشد

مکث کردم دوباره خندیدی

به تو خنده ات تشر رفتم

گرچه دارم هنوز میسوزم

از همان کوره ای که در رفتم

آه... مجنون و بیژن و فرهاد

همه از دم نخورده و مستند

بعد یک عمر تازه فهمیدم

که پسرها ظریف تر هستند

در سرم فکر های لعنتی و

لعنتی تر که در دلم غوغاست

بی قرارم ببوسمت اما...

فکر کن کم سعادتی از ماست

و خدا هیچ ماجرایی را

مثل جریان ما دوتا نکند

وسط حرف من بخند، برو

کاش روزی تو هم ... خدا نکند

گرچه کفر تو را در آوردم

در نیاورده ای سر از کارم

سگ دهیار خوب میداند

که چه اندازه دوستت دارم



بی خیالم شو مثل خیلی ها

من که آئینه ی دق ات شده ام

این همه کوچه، این همه کافه

پشت یک کوه عاشق ات شده ام

بخدا مانده ام چکار کنم

بخدا واگذار خواهم کرد

داغ تو بر دلم بماند اگر

همه را داغدار خواهم کرد

|مرتضی عابدپورلنگرودی|
 

N¡na

کاربر جدید
ارسال‌ها
0
امتیاز
3,352
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
گذاشتم كنار
دانشگاه
هنرهاي زيبا دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
طراحي صنعتي
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

در خيالات خودم ، در زير بارانى كه نيست
مى رسم با تو به خانه از خيابانى كه نيست !

مى نشينى رو به رويم خستگى در مى كنى ...
چاى مى ريزم برايت توى فنجانى كه نيست !

باز ميخندى و مى پرسى كه حالت بهتر است ؟!
باز مى خندم كه : خيلى ! اما ميدانى كه نيست ...

شعر ميخوانم برايت ... واژه ها گل مى كنند ...
ياس و مريم ميگذارم توى گلدانى كه نيست !

چشم مى دوزم به چشمت ، مى شود آيا كمى ...
دست هايم را بگيرى بينِ دستانى كه نيست ؟!

وقت رفتن مى شود ، با بغض ميگويم نرو !
پشت پايت اشك ميريزم ... توى اِيوانى كه نيست ...

مى روى و خانه لبريز از نبودت مى شود
باز تنها مى شوم با ياد مهمانى كه نيست ...

رفته اى و بعدِ تو اين كار هر روزِ من است !
باور اينكه نباشى كارِ آسانى كه نيست : )


واقعا يافت نشد ! اگ شد در جريانم بذاريد ميخوام برم دنبال كنم اشعارش رو ...

×زهرا: شاعرش بیتا امیری ـه :د
 

f.light

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
329
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک تهران
شهر
تهران
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

ناگریز از سفرم بی سرو سامان چون باد
به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟مگر می شود از خویش برید
بال تنها غم غربت به پرستوها داد
اینکه مردم نشناسند تورا غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد
عاشقی چیست؟به جز شادی و مهر و غم و قهر؟!
نه من از قهر تو غمگینم نه تو از مهرم شاد
چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد
فاضل نظری
 

یییی

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
59
نام مرکز سمپاد
hel
شهر
نه در زمین نه در زمان جای درنگ است
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران
سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران

×سعدی
 

esfrwms

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,325
امتیاز
19,301
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
Fefu
رشته دانشگاه
General medicine
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

چرا فلسفه ببافم؟
ساده بگویم از نبودنت
حالم خوب نیست
خوب نیست
خوب نیست...
ساده بگویم
سخت است
آدم جان میدهد
زیر آوارِ دوست داشتنی که برای همیشه نبودنی است...
#نگین_رزاقی
 

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,602
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم تو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم

به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم

نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم

ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم

فرورفت از غم عشقت دمم دم می‌دهی تا کی دمار از من برآوردی نمی‌گویی برآوردم

شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جستم رخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم

کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم

تو خوش می‌باش با حافظ برو گو خصم جان می‌ده چو گرمی از تو می‌بینم چه باک از خصم دم سردم

حافظ
 

...ELINOR...

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
649
امتیاز
7,503
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1396
دانشگاه
آزاد مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه...نه هرگز!
بی تو حتی شب من ماه ندارد
پایِ سست و تنِ فرسوده ام آخِر که به آن کوچه دگر راه ندارد...!!
بی تو یک شب منِ تنها هوسِ کویِ تو کردم...
هوسِ مویِ تو و بویِ تو و رویِ تو کردم...
سرِ سجاده ی خود تا به سحرگاه نشستم...
بند از پای گسستم چشم ها بستم و در خویش شکستم..
گله کردم ز نگاهت وان دو چشمانِ سیاهت، بوسه ی گاه به گاهت...
گله کردم گله کردم به خدایت...!
بی تو شب ماه ندارد ابر هم گاه ندارد به سحر راه ندارد در بساط آه ندارد
دلِ سنگی که تو داری به خدا شاه ندارد!
دوش گفتم به خدایت، که شب و روز ندارم ...
که ز دستت نفسم، حبس در این سینه و مبهوت نگاه و همه جانم نگران است...!
نیمه شب بود و هوا رام.قطره ی اشک خدا پنجره را شست!
چشم ها خیس....پای ها سست.
لرزه افتاد به جانم.تو کجایی؟
نگرانم نکند باد بیاید حالتِ مویِ تو برهم بزند
یا بخرامد در اتاقی که تو خوابی...!!
نکند زوزه ی یک گرگ،
از سرت خواب پراند..
نگرانم نگرانم...
من پر از دغدغه و شب پر از آرامش و محجوب.
من قسم می خورم این بار به آرامشِ این شب،
به سیاهیِ سماوات ،
به کواکب،
به سیارات
حذر از عشق ندانم، سفر از پیشِ تو هرگز نتوانم نتوانم!

+شاعر؟
 

mehrnaz 2613

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
80
امتیاز
268
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

قطار می رود

تو می روی

تمام ایستگاه می رود

و من چقدر ساده ام

که سالهای سال

در انتظار تو

کنار این قطار رفته ایستاده ام

و همچنان

به نرده های ایستگاه رفته

تکیه داده ام!​

x قیصر امین پور
 

melika15

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
407
امتیاز
3,313
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۲
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1395
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

من به آمار زمین مشکوکم
اگر این سطح پر از آدمهاست
پس چرا این همه دلها تنهاست؟!!
بیخودی میگویند هیچکس تنها نیست
چه کسی تنها نیست...همه از هم دورند...
همه در جمع ولی تنهایند
من که در تردیدم تو چطور؟!


سهراب سپهری
 

deniz_nabege

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
180
امتیاز
435
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

خیلی شعر خوندم خیلیاشم خوب بودن ولی اخیرا این به دلم نشست :)

ی رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر

بر من منگر ، تاب نگاه تو ندارم

بر من منگر ، زانکه به جز تلخی اندوه

در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم

ای رفته ز دل راست بگو ! بهر چه امشب

با خاطره ها آمده ای باز به سویم ؟

گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه

من او نیم ، او مرده و من سایه اویم

من او نیم ، آخر دل من سرد و سیاه است

او در دل سودازده از عشق شرر داشت

او در همه جا ، با همه کس ، در همه احوال

سودای تو را ای بت بی مهر ! به سر داشت

من او نیم ، این دیده من گنگ و خموش است

در دیده او آن همه گفتار ، نهان بود

وان عشق غم آلود در آن نرگس شبرنگ

مرموزتر از تیرگی شامگهان بود

من او نیم آری ، لب من این لب بی رنگ

دیری ست که با خنده یی از عشق تو نشکفت

اما به لب او همه دم خنده جان بخش

مهتاب صفت بر گل شبنم زده میخفت

بر من منگر ، تاب نگاه تو ندارم

آن کس که تو میخواهیش از من به خدا مرد

او در تن من بود و ندانم که به ناگاه

چون دید و چه ها کرد و کجا رفت و چرا مرد

من گور ویم ، گور ویم ، بر تن گرمش

افسردگی و سردی کافور نهادم

او مرده و در سینه من ، این دل بی مهر

سنگی ست که من بر سر آن گور نهادم

" سیمین بهبهانی "
 

rezanajafi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
517
امتیاز
1,924
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
1395
مدال المپیاد
زیست
دانشگاه
تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

این بهترین سلسه شعریه که تا حالا دیدم

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

حمید مصدق ( خرداد ۱۳۴۳)



من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را….
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

فروغ فرخزاد



او به تو خندید و تو نمی دانستی
این که او می داند
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
از پی ات تند دویدم
سیب را دست دخترکم من دیدم
غضبآلود نگاهت کردم
بر دلت بغض دوید
بغض ِ چشمت را دید
دل و دستش لرزید
سیب دندان زده از دست ِ دل افتاد به خاک
و در آن دم فهمیدم
آنچه تو دزدیدی سیب نبود
دل ِ دُردانه من بود که افتاد به خاک
ناگهان رفت و هنوز
سال هاست که در چشم من آرام آرام
هجر تلخ دل و دلدار تکرار کنان
می دهد آزارم
چهره زرد و حزین ِ دختر ِ من هر دم
می دهد دشنامم
کاش آنروز در آن باغ نبودم هرگز
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که خدای عالم
ز چه رو در همه باغچه ها سیب نکاشت؟

مسعود قلیمرادی



دخترک خندید و
پسرک ماتش برد
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد
غضب آلود به او غیظی کرد
این وسط من بودم
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام
هر دو را بغض ربود
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت
او یقیناً پی معشوق خودش می آید
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود
مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت

جواد نوروزی
 

FaRZANEH15

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
375
امتیاز
1,262
نام مرکز سمپاد
فرزانگــآن
شهر
tab
دانشگاه
SBMU
پاسخ : بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

از پل های زیادی پریده ام
در رودخانه های بسیاری غرق شده ام
بارها
شاخ به شاخ شده ام با زندگی
بارها
گلوله خورده ام
و بارها
مرده ام
عشق
از من یک بدل کار حرفه ای ساخته است ...

× جلیل صفربیگی
 
بالا