فقط یه نفر باید باشه مسئولیت اداره ی این تاپیک و ماجرا و هماهنگی ها رو عهده دار بشه و گرنه حتی اگه 100 نفر هم اعلام آمادگی کنن اینقدر بی نظم میشه تاپیک و داستان که به هیچ جا نمیرسیم و تاپیک میخوابه. پس اگه همه نفرات جور شد یه نفر از مسئولین میخوایم که تاپیک رو اداره کنه
ساعت 20 چهارشنبه 25 آگوست بود. آفتاب رفتهرفته غروب میكرد و میرفت تا جای خود را به تاریكی و سیاهی شب بدهد. كمیسر جانسون لوند تازه محل كارش را ترك كرده و در ترافیك سنگین عصر گاهی گرفتار شده بود كه زنگ تلفن همراهش به صدا درآمد. از آن سوی خط از مركز فرماندهی پلیس به او اطلاع داده شد كه جنایتی هولناك در كارخانه قطعهسازی جریو، رخ داده است.
كارخانه جریو قطعات موتور خودروهای سنگین را تولید میكرد و تقریبا در 7 كیلومتری شهر واقع شده بود. این كارخانه بسیار مدرن با آنكه وسعت زیادی نداشت اما قطعات تولیدیاش استاندارد بود و بازار بسیار خوبی داشت و كیفیت آن نیز مورد توجه خودروسازان بود.
ستوان بردلی كه این خبر را به كمیسر داد، در جزییات جنایت به وقوع پیوسته در كارخانه جریو توضیح داد كه نگهبان 37 ساله این كارخانه به نام آندره ولورا با ضربات كارد به طرز دلخراشی به قتل رسیده است و براساس دستور فرماندهی ضرورت دارد كمیسر با حضور در محل جنایت از نزدیك موضوع را به طور دقیق پیگیری كند.
كمیسر نشانی دقیق كارخانه جریو را یادداشت كرد و با سرعت به سوی محل وقوع حادثه رفت. كمیسر وقتی به كارخانه جریو رسید، هوا كاملا تاریك شده بود. در مقابل در ورودی كارخانه چند خودروی پلیس و یك آمبولانس دیده میشدند.
وقتی كمیسر در مقابل كارخانه از خودرویش پیاده شد، نگاهی به اطراف انداخت. كارخانه در وسط یك زمین بزرگ بنا شده بود و اطراف آن تا شعاع یك كیلومتری ساختمانی دیده نمیشد.
دورتادور كارخانه دیوار بزرگی كشیده شده بود. در وسط، یك ساختمان اداری و در اطراف آن 2 سوله بزرگ جلب نظر میكرد كه با نورافكنهای بسیار قوی به وضوح قابل مشاهده بودند.
در مقابل در بزرگ كارخانه، ساختمان نگهبانی دیده میشد كه یك مامور پلیس و 2 نفر دیگر در مقابل آن ایستاده بودند. وقتی كمیسر وارد محوطه كارخانه شد، مامور پلیسی كه جلوی در بود، او را شناخت و پس از احترام گفت:
گفت:
قتل جلوی انبار كارخانه در ضلع غربی ساختمان اداری رخ داده است.
او توضیح داد كه ساختمان اداری كارخانه در وسط محوطه، سوله كارخانه در ضلع شرقی و انبار در ضلع غربی قرار دارند.
از جلوی در ورودی تا ساختمان اداری و انبار حدود 200 تا 300 متر فاصله بود. سروان كلارنس، معاون كلانتری منطقه خود را به كمیسر رساند و پس از احوالپرسی گزارش داد: ساعت حدود 19 بود كه ما اطلاع پیدا كردیم نگهبان 37 ساله این كارخانه به نام آندره ولورا، جلوی انبار با ضربات چاقو به قتل رسیده است. مدیر اداری كارخانه این خبر را به ما داد. ما هم بلافاصله در اینجا حاضر و تحقیقات را شروع كردیم. آندره ولورا، نگهبان با 5 ضربه چاقو به قفسه سینه و پهلویش به قتل رسیده و جسدش در جلوی انبار رها شده بود.
متاسفانه هیچ ردی از قاتل یا قاتلان در صحنه جنایت به دست نیامده است. ضمن اینكه نتوانستیم شاهدی هم پیدا كنیم.
سروان كلارنس ادامه داد: بهنظر میرسد نگهبان بیچاره در حال گشتزنی و كنترل محوطه كارخانه مورد حمله قرار گرفته و به قتل رسیده است. البته هنوز انگیزه اصلی قاتل مشخص نشده و برای ما هم مشخص نیست كه آیا چیزی از انبار بزرگ كارخانه سرقت شده یا نه؟ با بررسی انبار قفل بزرگ روی در بود و در فولادی انبار نیز در حالت نیمهباز قرار داشت.
سروان افزود: مهندس راسل مدیر كارخانه، رالف معاون اداری و پشتیبانی، تامس معاون مالی، نگهبان شیفت قبل و آرنولد، مسوول انبار كارخانه بعد از اطلاع از وقوع قتل در كارخانه حاضر شدند و اكنون در اینجا حضور دارند.
معاون كلانتری منطقه یادآور شد: تمامی ورود و خروجهای كارگران و كارمندان كارخانه توسط نگهبانی در دفتر حضور و غیاب ثبت میشود و ما دفتر را به دقت بررسی كردیم. محتویات این دفتر نشان میدهد آخرین نفری كه نامش هنگام خروج ثبت شده تامس، معاون مالی بوده است. وی ساعت 40/16 كارخانه را ترك كرده است.
سروان كلارنس درباره چگونگی اطلاع مسوولان كارخانه از قتل نگهبان گفت: گویا ساعت 18 كامیون كارخانه طبق هماهنگی قبلی قصد ورود به كارخانه را داشته كه با در بسته روبهرو میشود. راننده كامیون به نام ویلی وقتی میبیند در را كسی باز نمیكند از نردهها بالا رفته و وقتی خود را به ساختمان نگهبانی میرساند، مشاهده میكند كه در اتاق نگهبانی قفل است. هر چه در میزند كسی جواب نمیدهد، چند دقیقهای صبر میكند و وقتی خبری از نگهبان نمیشود با مدیر اداری كارخانه تماس میگیرد و موضوع را با او در میان میگذارد. رالف، مدیر اداری و پشتیبانی هرچه میكوشد موفق نمیشود از طریق تلفن همراه، نگهبان را پیدا كند از این رو با سرعت خودش را به كارخانه میرساند و پس از جستجو در محوطه، جسد خونآلود نگهبان بیچاره را جلوی انبار پیدا میكند.
وی درباره جزییات این ماجرا گفت: وقتی راننده تماس گرفت و اعلام كرد كه هیچ اثری از نگهبان در كارخانه نیست، خیلی سعی كردم با تلفن همراه او را پیدا كنم. اما وقتی تلفنش هم پاسخگو نبود، با عجله خودم را به اینجا رساندم. همه چیز به ظاهر منظم بود. در اتاق نگهبانی قفل بود و از آنجا كه در اتاق پشتی ساختمان نگهبانی، پنجره نداشت و داخل آن مشخص نبود به تصور این كه مبادا حال نگهبان به هم خورده و اكنون در اتاق پشتی ساختمان است و از طرفی در ورودی ساختمان نگهبانی نیز قفل بود برای ورود به داخل اتاق مجبور شدیم در را بشكنیم. وقتی وارد ساختمان شدیم همه چیز مرتب و منظم بود. كلیدهای ساختمان مركزی و كلید یدك انبار كه در نگهبانی نگهداری میشود در قفسه كلیدها بود. وقتی خوب ساختمان نگهبانی را كنترل كردیم و اثری از آندره ندیدیم به جستجو در محوطه پرداختیم تا اینكه با جسد خونآلود نگهبان در مقابل انبار روبهرو شدیم. ابتدا موضوع را به كلانتری و سپس به مدیر كارخانه اطلاع دادم.
سروان كلارنس در ادامه گزارش خود خاطرنشان كرد:
براساس بررسیهایی كه انجام دادیم، مقتول حدود 5 سال میشود كه در این كارخانه كار میكند. او یك مامور وظیفهشناس و بسیار دقیق بوده و از طرفی هم بسیار مورد احترام مدیر كارخانه و كاركنان بوده است و شاید هم همین صداقت و جدیتش در كار بوده كه باعث شده در مقابل قاتل مقاومت كند و به قتل برسد.
كمیسر چند سوال از سروان كرد آنگاه به اتفاق او جلوی انبار بزرگ كارخانه رفت. جسد نگهبان درست در مقابل در نیمهباز انبار روی زمین افتاده بود. دكتر جیمز هیل، نماینده پزشكی قانونی در حال معاینه جسد بود. وی با دیدن كمیسر برخاست و پس از سلام و احوالپرسی گزارش داد:
مرگ آندره بر اثر ضربات ممتد چاقو به قفسه سینه و پهلوی مقتول به وقوع پیوسته است. متاسفانه ضربات بسیار با قدرت و در كمال قساوت بر مقتول وارد شده و یكی از ضربات نیز در قلب آندره فرو رفته و مرگ او را رقم زده است. شواهد حكایت از آن دارد كه قتل بین ساعت 17 تا 18 رخ داده است و احتمالا مقتول غافلگیر شده و نتوانسته هیچگونه مقاومتی در مقابل قاتل یا قاتلان انجام دهد. دكتر هیل یادآور شد: گزارش دقیقتر بعد از معاینات بیشتر ارائه خواهد شد.
كمیسر از دكتر تشكر كرد و به بررسی جسد آندره پرداخت. شلوار سرمهای و پیراهن آبی او رنگ خون به خود گرفته بود و اثری از خراشیدگی روی صورتش دیده نمیشد.
كمیسر پس از آن سراغ مهندس راسل، مدیر كارخانه رفت و به صحبتهای او گوش داد. وی به كمیسر گفت: بیش از 12 سال است كه این كارخانه تولید دارد و در این مدت كوچكترین حادثه ناگواری رخ نداده و برای من سخت است كه بپذیرم جنایت هولناكی در كارخانهام به وقوع پیوسته است.
وی در مورد مقتول گفت: آندره یك مامور كاملا وظیفهشناس و بسیار منضبط بود و ماجرای قتل او كاملا مرا شوكه كرد.
وی افزود: این منطقه كاملا امن است و نمیدانم چطور بپذیرم كه آندره قربانی یك سرقت شده است.
مهندس توضیح داد: هنوز برای ما مشخص نیست كه چیزی از انبار سرقت شده یا خیر؟ این موضوع باید توسط آرنولد، مسوول انبار مورد بررسی قرار گیرد.
كمیسر چند دقیقهای از او بازجویی كرد و سپس سراغ رالف، معاون اداری كارخانه رفت. وی گفت: آندره جزو بهترین كاركنان ما بود. او بخوبی وظایفش را انجام میداد و دائم در محدوده كارخانه گشتزنی میكرد. آندره كاملا مورد اطمینان ما بود و به او اعتماد داشتیم.
رالف ادامه داد: این منطقه كاملا امن است و نوبت نگهبانیهای ما به صورت 24 ساعت كار و 48 ساعت استراحت است. وظیفه نگهبانی هم كنترل ورود و خروج و بررسی امنیت كارخانه است.
او توضیح داد: كلید انبار تنها در دست انباردار و یدك آن نیز نزد نگهبان نگهداری میشود و كس دیگری اجازه یا امكان ورود به انبار را ندارد.
كمیسر پس از بازجویی از رالف، سراغ تامس، معاون مالی كه آخرین نفر خروجیها بود، رفت. او به كمیسر گفت:
وقتی كارخانه را ترك میكردم، آندره در ساختمان نگهبانی سرحال و شاداب نشسته بود. با هم احوالپرسی گرمی كردیم، بعد هم گویا میخواست چیزی به من بگوید كه پشیمان شد و گفت بعد مزاحمتان میشوم، چون باید نكتهای را به شما بگویم كه ابتدا باید مدرك جمع كنم. تامس ادامه داد: آندره، جوان پرانرژی و فعالی بود. او به كارش خیلی علاقه داشت و با جدیت آن را دنبال میكرد. مرگ او به این شكل فجیع برای همه ما بسیار سخت و دشوار است.
كمیسر چند سوال از او كرد و سپس به بازجویی از آرنولد، مسوول انبار كارخانه پرداخت. آرنولد كه بسیار تند صحبت میكرد به كمیسر گفت: هنوز برای ما دقیقا مشخص نیست چه چیزها و چه میزان از انبار سرقت شده است، اما آنچه مسلم است مقداری از وسایل آن هم از نوع قیمتی توسط سارقان به سرقت رفته است.
وی توضیح داد كه ساعت 18 كارخانه را ترك كرده است و در آن ساعت آندره در ساختمان نگهبانی بوده است. آرنولد همچنین یادآور شد كه تنها او و نگهبان كلید انبار را داشتهاند.
كمیسر ساعتی از او بازجویی كرد آن گاه سراغ 2 نگهبان دیگر كارخانه با نامهای جیمز و ریچارد رفت. این دو نگهبان هم كه به ترتیب 3 و 4 سال بود كه در كارخانه مشغول به كار بودند، توضیحاتی درباره وضعیت نگهبانی ارائه كردند و گفتند در طول مدت خدمتشان با دزد برخورد نداشتهاند.
ریچارد كه مرد قویهیكل و تنومندی بود به كمیسر گفت: من ساعت 8 صبح نگهبانی را تحویل آندره دادم و به خانه رفتم. موقع تغییر و تحول، آندره بسیار سرحال و شاداب بود. بعد هم چون تمام شب را بیدار بودم، مستقیم به خانه رفتم و تا ظهر خواب بودم. بعدازظهر هم برای خرید از خانه بیرون رفتم، وقتی به خانه برگشتم همسرم اطلاع داد كه باید به كارخانه بروم. وقتی به اینجا آمدم با جسد آندره روبهرو شدم. كمیسر پس از اینكه از ریچارد و جیمز بازجویی كرد، آنچه را كه اتفاق افتاده بود یك بار دیگر به دقت مرور كرد، آن گاه رو به سروان كلارنس، دستور دستگیری قاتل را صادر كرد.
شما خواننده عزیز حدس بزنید قاتل كیست و از كجا او را شناخت؟ كمیسر حداقل 2 دلیل برای دستگیری قاتل داشت. اگر ماجرا را به دقت بخوانید حتما متوجه خواهید شد.
خب به نظر من ارنولد انبار دار این قتل رو صورت داده به این دلایل
در دفتر وروود و خروج اخرین خروج ساعت 16:30 اعلام شده در حالی که ارنولد می گوید ساعت 18 از کارخانه خارج شده
و دلیل دیگر ان است که اگر ساعت 18 ارنولد در کارخانه بود و در اتاق نگهبانی با نگهبان حرف می زد حتما باید راننده را می دیدند و در را برای او باز می کردند
دلیل سوم تنها 2 کلید و جود داشته یکی در دست نگهبان که در اتاق نگهبانی به صورت منظم وجود داشته و دیگری دست ارنولد احتمالا نگهبان با ارنولد درگیر شده و ارنلد او را کشته و سرقت را انجام داده
اگه به نظرتون اشکالی داره بگید لطفا
ببخشید! شما فرض کردید ریچارد قاتله و بعد دلیل آوردید ولی باید برعکس باشه!...
الان اینکه ریچارد بیرون خونه بوده دلیل نمیشه قاتل باشه! با آوردن یه شاهد برای خرید رفتنش نظریه تون میره هوا! همچنین که نمیتونسته در یک فاصله ی زمانی کوتاه به 7 کیلومتری شهر بره و ینفرو بکشه و برگرده خونه
آندره میخواسته به تامس چیزی بگه نه آرنولد
همه میتونن یه قتل رو خیلی تمیز انجام بدن و این اصلا دلیل نمیشه که چون قتل تمیز نبوده پس قاتل فلانی نیست!
و اما نظریه...
آرنولد... تند حرف میزد (احتمالا مضطرب بوده)؛ از کجا مطمئن بوده که سرقت انجام شده؟ همینطور از کجا میدونسته سرقت توسط چند سارق انجام شده!؟ پس آرنولد دستی تو ماجرا داشته
قفل بررگ انبار روش بوده! و در فولادی نیمه باز! پس برای تو رفتن باید روش مسالمت آمیزتری نسبت به شکستن قفل یا در درپیش میگرفتن.. چی بهتر از کلید!
و اما ریچارد! تنها مظنون دیگر ماجرا! با توجه به اظهارات آرنولد و احتمال بالای دست داشتن اون تو قضیه، سرقتی چند نفره درکار بوده؛ و تنها همدست دیگر آرنولد میتونه ریچارد باشه
قوی هیکلم بوده... پس ضربات محکمی که به آندره وارد شده احتمالا کار اونه
ولی در کل ریچارد باید بیگناه باشه
اولا من درباره گفتگو با تامس عذر می خوام و اصلاحش می کنم
دوم من فرض نکردم ریچارد قاتله بعد ادله آوردم و صرفا برای ذکر دلایلم این طوری نوشتم
و در مورد شاهد خرید در متن چیزی از شاهدی که همه لحظات خرید در کنار ریچارد بوده ذکر نشده
و در مورد تمیز بودن منظورم سرقت بدون قتل بود نه قتل تمیز
و در مورد نظریه طبق گفته شما و با دلایلی که وجود داره شاید آرنولد هم دست داشته باشه
ولی در مورد بی گناهی ریچارد دلایل قابل قبول تری ذکر کنین
تنها دلیل قاتل بودن ریچارد (که شما گفتید و منم گفتم) قوی بودنشه و ضربات محکم
اما قتل انگیزه میخواد که چیزی گفته نشده!
اصل بر برائت هست همیشه! ما دلیلی نداریم ریچارد رو متهم کنیم! داریم!؟
چون وظیفشه و کارکن شرکته اولا
دوما چون باید طبیعی جلوه کنه!
سوما مضطرب بوده و حالیش نبوده تناقض تو حرفا هست
چهارما، ما که نمیدونم اون قاتله! اون این حرفارو زده... ما فهمیدیم داره چرت میگه! پس قاتله! پیشفرضی درموردشون نداریم
اتفاقا همینکه گفته سرنخه واسه ما... چون ساعت 18 اتفاقات دیگه ای افتاده...
1- ریچارد دروغ میگه؛ گفت مرد با گلدون زد پشت سر خانوم سوزان ولی جای ضربه جلوی صورت (پیشونی) بوده
2- کف رستوران تمیز بوده، ریچارد گفته صبا تمیز میکرده رستورانو، پس اون صبح زودتر اومده و کارشو کرده؛ بازم دروغ میگه
3- ریچارد به پلیس گفته بود با جسد مواجه شده، ولی موقه صحبت با کمیسر میگه قاتلم دیده... تناقض!