کوچک نوشته ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع parnian.d
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : کوچک نوشته ها

روزگاری است که همه حرف از عشق و عاشقی میزنند

دلم از بی توجهیشان به آنانی که در نان شبشان مانده اند نمیسوزد

دلم از این میسوزد

که به بازی های کودکانه‌ی خود

وصله‌ی عشق می‌چسبانند...
 
پاسخ : نوشته های آزاد

اشکـــــــهایم کـــــــــ سرازیر میشوند

قندیل می بندند

از بس کـــــــــ سرد است هوای نبودنت..!
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

مـیـخـواهــم فریــ ـــ ـاد بـزنـم

آنقدر بـلـنـد که تمام دنیا صدایم را بشنود

فـــ‌ـ ــر یــ ــا د
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

راهی نیست،

همین فاصله ی کوتاهِ بین دو درختِ مجاور.

مشکل اینجاست : درخت که راه نمی رود!

عجب غمی دارد جدایی...
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

زمانی میرسد تنها راه آزار دادن من آزار ندادنم است از سوی تو!...
چرا ک آن هنگام تنها کاری ک میتوانی بکنی در حقم آزار است...و من ب همان قانع
و کاش تو آن را دریغ نکنی!
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

آسمان هم روی زرد است.
آماده برای شلیک اشک هایش
پس چرا بغضش نمی شکند، چرا برای آرام گشتن سیل به پا نمیکند؟
غمش را در تاریکی ها پنهان کرد؛ من نیز میکنم!
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

تا اونجایی که ذهنم یاری می کنه، اینجا مردم قراره مینی مال بنویسن، نه شعر ِ کوتاه ِ عاشقانه.
مینی مال اوج ِ بلوغ ِ مدرنیته است و از این قراره که توی ِ کمترین واژه ها، مفهومی رو که می خوای برسونی. ولی اینایی که اینجا نوشتین، مینی مال نیست. رعایت کنید لطفا".
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

...و جانورشناس می شدی
جایی در غرب استرالیا
و من، کوالایی
که به بازویت می چسبید
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

خوبم.....!
باور کنید....
اشک ها را ریخته ام....
غصه ها را خورده ام.....
نبودن ها را شمرده ام.....
این روزها میگذرد........و من خالیم....
خالیم از خشم...دلتنگی...نفرت...و حتی عشق....!!!
خالیم از احساس....
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

ادما به مرور زمان یا عوض میشن یا عوضی... :-<
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

پناه گاه های من،
یا مُردند،
یا آلزایمر گرفتند.
هرچه بزرگ تر میشوم،
از اصالتم کم می شود.
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

درد دارد همبازی ات روزی باشد وتو نبینیش!
وقصد دیدنش را کنی اونباشد...
بیادِ ناصر...روحش شاد
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

همه جای شهر رو بدنبالت گشتم..
تو...هیچ کجای این شهرها نیستی..
خودت بگو کجا دنبالت بگردم؟
نوشتته ی خودم بودم..
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

دلتنگ که شدی...
پیش من بیا...
کمی غصه هست...
با هم می خوریم.!!
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

اگر می خواهی زنده بمانی باید بایستی و بسوزی
شمع افتاده خیلی زود خاموش می شود


یاد یاران
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

آنچه گذشت، گذشت و از آینده هم کسی باخبر نیست. پس برخیز و همین لحظه ای را که در اختیار داری غنیمت بشمار. B-)
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

دوستت خواهم داشت در سکوت مبادا در صدایم توقعی باشد که خاطرت را بیازارد.
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

نمی دونستم کارم به جایی می رسه که برای استشمام بوی خوبت

بایدلباس هاتوبوکنم

به جای خودت لباساتوبغل کنم

وازهمه بدتراشکاموتوپاک نکنی خودم

خودم بالباس هات اشکاموپاک کنم :| :|
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

هرگز به چیزی کمتر از آنچه که می توانی باشی راضی نشو :o
 
Back
بالا