پاسخ : مناظره سوم - فواید و ضرر های به رسمیت شناختن همجنس
با وجود اینکه گفتین فکر میکنین بدون جهتگیری باشه، من برای کسانی که ممکنه اینطوری فکر نکنن این رو میگم که، در مطالعات علمی، عقاید دخیل نمیشن
بذارید من صحبتتون رو اینطور اصلاح کنم که در مطالعات علمی
نباید عقاید دخیل بشن.حالا اینکه حتمن دخیل میشن یا نمیشن بحث اصلیه.که من فکر میکنم میشن.
اگر بخوایم با پیشفرض اینکه «نه اینا مغرضن» بریم جلو به هیچ جا نمیرسیم.
شما که نمیتونید که به من بگید تو باید این به اصطلاح موسسه و نتیایجش رو قبول داشته باشی!
شما انتظار داری که من برای اینکه به جایی برسیم این موسسه رو کاملا مورد قبول قرار بدم؟خب اینطور که مشخصا ادامه بحث هم راهش معلومه و اونم اینه که همجنس گرایی باید به رسمیت شناخته بشه چون یه موسسه علمی معتبر که به قول شما معتبر ترین ها درش درحال فعالیت هستن اون رو به رسمیت شناخته.دیگه بحث چرا؟
حقیقت اینه که در مورد این مناظره ای که داره انجام میشه طرفین (ینی من و شما)هیچ نقطه مشترکی در مورد رفرنس هامون نداریم.یا اگه داریم به صورت نسبیه.پس اون چیزی که نهایتا نتیجه رو مشخص میکنه دیدگاه بقیست.
قبل از پست دادنم چند تا نکته رو بگم.
اول اینکه چند جا رفرنس در مورد اطلاعاتی که نوشته شده بود خواسته بودین من رفرنسمو تو پستم هم دادم اگه دقت کرده باشید این اطلاعات از Kaplan and Sadock's Coprehensive Textbook of Psychiatry انتخاب شده که نسخه PDF ش هم توسط انتشارات تیمورزاده به چاپ رسیده.البته من همین جا بگم که خودم مستقیما این رفرنس رو نخوندم من فقط از دو روز قبل که فهمیدم تو این مناظره هستم خیلی سریع یه سری دیتا جمع آوری کردم که اینم جزو هموناس.
در ضمن این پست آخرمه،من فردا بلیتم اوکی شده (شماره پرواز 1903 اهواز به مشهد/اطلاعاتو گفتم که اینطور فکر نشه از بحث فرار کردم)
بر اساس حرف شما، این رأیگیری (که من وقت نکردم جستجو کنم و پیداش کنم. لطفاً اگر منبعی دارین، بذارین) برای این بوده که ببینن همجنسگرایی رو از فهرست اختلالات روانی خارج کنن یا خیر. اما این مسئله رو که همجنسگرایی ریشهی مربوط به اختلالات روانی داره یا خیر، چیزی نیست که با نظرسنجی مشخص بشه. فکتهای علمی با نظرسنجی تعیین نمیشن. مسئله اینجاست که در سال ۱۹۵۲، در نخستین دستورالعملی که انجمن روانشناختی آمریکا منتشر کرد، همجنسگرایی به عنوان یک اختلال روانی مطرح شده بود؛ تقریباً همون موقع بود- و حتی قبل از اون؛ برای مثال یکی از مهمترین مطالعات رو Kinsey، Pomeroy و Martin در سال ۱۹۴۸ انجام دادن؛ و بعداً نقدهایی به مطالعهشون شد که Paul H. Gebhard دادهها رو بررسی و دادههای مشکوک رو حذف کرد و نتایج تأیید شد. من لینک آمازون سه کتاب معروفی که بر اساس این مطالعات نوشته شد رو اینجا میگذارم، با کمی جستجو، نسخهی PDF هر سه کتاب رو پیدا میکنید و میتونید بخونید. لینک ۱،لینک ۲،لینک ۳ -که تحقیقات گستردهای شروع شد برای تأیید یا رد این نظر[3]. سلسله مطالعاتی توسط مؤسسات و دانشگاههای مختلف از سال ۵۷ تا سال ۹۰ انجام شد که پشت سر هم، بدون حتی یک استثنا به این نتیجه رسیدن که هیچ ارتباطی بین همجنسگرایی و اختلالات روانی وجود نداره، و همجنسگرایی یک واریاسیون، یا تنوع جنسی سالم به حساب میاد. من پیشنهاد میکنم که چند تا از این مقالات رو بخونین؛ خیلی قابل فهم هستن، و اگر با روش علمی آشنایی پایهای هم داشته باشین، خودتون میتونین دنبال خطاهای احتمالی بگردین و ببینین که این مطالعات به روش معتبری انجام شدن. یکی دیگه از مطالعات مهم و مشهور انجام شده: مطالعات اِوِلین هوکر در سال ۵۷[4]، که سه تست روانشناسی (تست رورشاخ، تست MAPS و تست TAT) از دو گروه افراد همجنسگرا و دگرجنسگرا به طور جداگانه گرفت، و این تستها رو به متخصصین دیگه داد تا تحلیل کنن. جالبه بدونین تمام تستها double-blind انجام شد تا ماکسیمم دقت علمی به کار گرفته بشه که تحسین آمیز بود برای زمان خودش چنین دقتی.[5] بعد از مطالعهی هوکر، و به ویژه چون نتایجش جامعهی علمی رو سورپرایز کرده بود، چندین و چند بار این مطالعات به طرق مختلف، با نمونهگیریهای بزرگتر و متنوعتر و با تستهای روانشناسی مختلف و نوینتر تکرار شد و حتی یک بار نتیجهی متفاوتی گزارش نشد.
رفرنس رو که بهتون گفتم.
در مورد بقیه پستتون این رو باید تاکید کرد ک من هم نگفتم اینکه همجنس گرایی واقعا یک اختلال روانی هست یا نه رو به نظر سنجی گذاشتن.نظر سنجی شده در مورد اینکه در این گروه باشه یا نباشه.
یه چیزی در حدود تصویب یه قانون توسط یه مجلس قانون گذار.بررسی هایی چه به درست چه به غلط انجام شد و نتایجی اعلام شد و حالا باز هم چه درست چه غلط نظرسنجی ای برگزار شد و نتیجش این شد که یه
گروه همجنس گرایی رو به عنوان یه اختلال روحی یا روانی به حساب نیاوردن.
این که این گروه برای چه کسی معتبره و برای چه کسی غیر معتبر در موردش بحثی نمیشه چون اینجا جاش نیست.منو شما هم که نمیتونیم عقیدمون رو تحمیل کنیم که باید این جمعیت به رسمیت شناخته بشه یا اینکه نه اصلا نباید به رسمیت شناخته شه.نظر هرکس مربوط به خودشه.
در مورد اینکه سیاست در برخی موضوعات تاثیری نداره من با شما کاملا مخالفم.سیاست در همه موارد تاثیرگذاره.از خورک و غذا خوردن مردم تا موضوعات علمی،تا موضوعات هنری (جشنواره های هنری) و ...
سیاست امریکاست که این قانون وضع میشه و همجنس گرایی به رسمیت شناخته میشه.شما شک نکنید دولت این کشور صرفا بر این اساس که فلان موسسه همجنسگرایی رو از حوزه اختلالات روانی خارج کرده این رفتار رو قانونی نکرده.
و شما شک نکنید که نه تنها این موسسه علمی بلکه هزار موسسه دیگه مثله این هم که بگن همجنس گرایی هیچ مشکلی نداره تا دولت و مجلس بر قانونی بودنش تاکیید نکن هیچ گسترشی در این زمینه رخ نمیده.
تصمیم گیری هاست که خیلی مهمه و این تصمیم گیری ها تاثیر مستقیم میگیره از سیاست.
نتیجه حمایت های سنگین رسانه ای و سیاسی از همجنس گرایی سبب تغییر موضع مردم آمریکا در برابر قوانین همجنسگرایی شده است، بطوریکه بر اساس داده های موسسه تحقیقاتی پیو(Pew) در سال ۲۰۰۱ ميلادى حدود ۵۷ درصد از مردم آمریکا با ازدواج همجنسگرایان مخالف بودند. در حالیکه در سال ۲۰۱۳ شمار حامیان ازدواج همجنسگرایان افزایش یافته و به حدود ۵۰ درصد رسيده و ٤٣ درصد با آن مخالفت کردند. [nb]http://www.yjc.ir/fa/mobile/4870797[/nb]
من کل پست شما رو خوندم یه نکته توجهم رو جلب کرد:
من این زیر یه متن مینویسم میخام ببینم برداشت شما (نه تنها شما اکثریت اعضای سایت)نسیت به این نوشته چیه.
در ابتدای حفاری well یک casing که دارای OD 30 ایچ است در سطح زمین تا ارتفاع 100 فوتی قرار داده میشود تا از اثرات احتمالی swivel جلوگیری نماید.سپس BOP ها در روی کیسینگ نصب میشوند و حفاری با مته 26 اینچی تا عمق 6000 فوتی ادامه پیدا میکند.
خب این متنی که من نوشتم از نظر خودم کاملا مشخصه که چیه.یه پروسه خیلی خیلی پیش پا افتاده قبل از شروع حفاریه یه چاه نفتیه.ولی مطمینا شما و خیلی های دیگه تو سایت کلا سردر نمیارید که این نوشته چی هست.
خب طبیعیم هس.شما رشتت مهندسی نفت نیست.لزومیم نداره که این چیزا رو بدونی و ازش سر در بیاری.هرچند که این مسایل برا من خیلی پیش پا افتاده جلوه کنه.
شما هم رشتت تجربیه و
Molecular and Cell Biology میخونی که من اصلا نمیدونم چی هست و اسمشم از پروفایلت کپی کردم.اصطلاحاتی که تو پستت به کار بردی باعث شد من به شخصه 50 درصد هدفت رو هم نفهمم.ترسی هم ندارم از بیان این موضوع چون کاملا طبیعیه.من هیچ اشنایی با این چیزایی که شما بالا آوردی ندارم.در تخصصم هم نیست.اینجا هم یه بحث تخصصی که نیست هر کسی از هر طیفی میتونه حضور داشته باشه پس خواهشی که دارم اینه که ادامه پست هاتون رو طوری بنویسید که بقیه هم سردربیارن هرچند کاملا برای خودتون قابل فهم باشه.
دیدگاه پذیرفتهشدهیِ علمی در حال حاضر اینه که مجموعهای از عوامل ژنتیکی، اپیژنتیکی و محیطی در زمان تکوین جنین مؤثر هستن در شکلگیری هر گونه گرایش جنسی. مقالههای خیلی خوبی در این مورد وجود داره که به نظرم اگر با کلیدواژههای اختصاصیتر (مثل ارتباط گرایش جنسی با ژنتیک، اپیژنتیک، تکوین و تمایز مغز و...) سرچ کنید، چیزهای خوبی برای خوندن پیدا میشه. در هر حال، مسئلهی پذیرفته شده در علم در حال حاضر اینه که مجموعهای از این عوامل دخیل هستن، که کماکان هیچ کدوم تحت کنترل نیستن.
ممنون، شخصاً مقالههای زیادی در این مورد خوندم، اما خوب میشه که منابع رو در هر حال بذارین برای دیگران که دوست دارن در این مورد بدونن.
بله منم در مورد دو دیدگاهی که مطرح کردم گفتم که هردو دیدگاه درسته ولی من نقش دومی رو موثر تر میدونم و برخلاف شما این نظر رو ندارم که یک شخص همجنسگرا مادر زادی یه همجنسگرا به دنیا اومده درین زمینه توجه کنید که:
علل گرايش به همجنس
بر اساس تحقيقي در همين زمينه علل عمده همجنس گرائي بيشتر در مسئله تربيتي و روانشناختي يافت شده است تا يك مسئله فيزيولوژي. بطور نمونه پسرهائي كه در محيطي پرورش مي يابند كه بيشتر اعضاي آن مؤنث مي باشند، اينان در دوران بزرگسالي دچار اختلال هويت مي گردند و بيشتر خود را، با جنس مؤنث همانند سازي مي كنند و خود را به جاي يك جنس مذكر، يك جنس مؤنث مي بينند.(34) اثرات وارده از طرف محيط پيرامون بر شخصيت فرد غيرقابل انكار است. اخيراً يكي از مؤسسات جامعه شناسي و مشاوره خانواده در آمريكا نتايج خود را اينگونه منتشر كرد: «از 2000 دختر و پسري كه تمايلات همجنس گرايانه داشتند و يا تمايلي به ازدواج در خود نمي ديدند معلوم گرديد عواملي چون شرايط محيطي و رفتار والدين در اين مسئله تأثير داشته است. »30 درصد از پسران و 25 درصد از دختران ابراز مي داشتند كه در دوران كودكي و نوجواني تحت ثأثير رفتار سوء والدين نسبت به خود بودند. عدم ابراز محبت كافي، كودك آزاري، تنبيه بدني، تبعيض بين فرزندان، عدم توجه لازم، مقايسه تحقيرآميز با كودكانِ ديگر و ناهنجاري هاي گفتاري مثل دشنام گوئي از جمله اين رفتارهاي نامناسب است.(35) كدام يك از سوء رفتارهاي والدين نسبت به يكديگر مي تواند توجيه عقلاني و ديني داشته باشد؟ براي كودك آزاري و از بين بردن عواطف معصومانه كودكان چه استدلال وبرهاني وجود دارد؟ دشنام گوئي و تحقير ديگران در كدام يك از اديان ابراهيمي رد نشده است؟ طبق اسناد تاريخي همين اعمال و رفتار ناپسند در قوم لوط رواج بسيار داشته است.دشنام دادن و سخنان ركيك گفتن و مهمتر از همه "بخل" از اثرات و عوامل مهم در پيدايش يا رواج ميل به همجنس مي باشد. شهر قوم لوط سر راه مردمي بود كه به شام و مصر سفر مي كردند و چون كارواني بر آنها مي گذشت از آنها پذيرائي مي كردند و چون اين ماجرا ادامه پيدا كرد از روي بخل و خستي كه داشتند ناراحت شده و در فكر چاره اي رفتند و همان بخل موجب شد كه چون ميهماني بر آنها وارد شود با او لواط مي كردند بي آنكه شهوت و تمايلي به اين كار داشته باشند همين مسئله سبب شد كه پاي مسافران ازسرزمين آنها قطع شود و ديگر كسي بدان جا نيايد.(36) وقتي والدين از نوازش و ابراز محبت به فرزندان بخل بورزند و در تربيت صحيح آنها كوتاهي وقصور كنند چه كسي مي تواند از اثرات اين اعمال كه گاهاً جبران ناپذير است چشم پوشي كند؟مرحوم شيخ صدوق در حديثي از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: علت شيوع اين عمل، خصلت نكوهيده بخل بوده است(37) .
[nb]http://fanooserah351.blogfa.com/post/319 در پایان مقاله منابعش تمام و کمال ذکر شده[/nb]
اینکه میگین مردمش راحتتر کنار اومدن زیاد عادلانه نیست. آمریکا به نسبت بیشتر کشورهای اروپایی، مردم مذهبیتری داره؛ و مسیحیت هم به اندازهی اسلام اعلام ضدیت و مخالفت با همجنسگرایی کرده. الان هم فرقههای مسیحی زیادی توی آمریکا هستن که تحمل بسیار پایینی نسبت به صرفاً وجود افراد همجنسگرا تو جامعه دارن و به نظرشون حتی تمام بلایای طبیعی که تو آمریکا اتفاق میافته به خاطر اعدام نکردن همجنسگراهاست! (نمونهش پیروان Westboro Baptist Church هستن). نوجوانان همجنسگرا در نقاط مختلف آمریکا اگر اعلام کنن که همجنسگرا هستن اغلب توی مدرسه مورد آزار و اذیت واقع میشن و تهدید میشن. نمونههایی از نوجوان و جوانان وجود دارن که در نهایت بر اثر این آزار و اذیتها خودکشی کردن مثل Ryan Halligan وTyler Clementi و... -تازه اینا صرفاً کسانی هستن که معروف شدن.
اینکه امریکا در بین خیلی کشور ها هنوز هم یک کشور مذهبی شناخته میشه براساس یه سری امار از اینه که چند درصد مردم امریکا مسیحی هستن.چند درصد یهودی هستن و در کل چند درصد از چیزی به اسمه دین پیروی میکنن.
اینا کاملا جداست از اون چیزی که من گفتم.
من تاکییدم روی اینه که ازادی های همجنس گراها توی کشوری مثله امریکا خیلی گستردست.خیلی خیلی گستردست.شما به اینکه با فلان نوجوان همجنس گرا چه رفتاری در دبیرستانش شده توجه نکنید.شما به کلیت ماجرا توجه کنین.تغییر همیشه هزینه هایی داره که باید پرداخته بشه.نه شما نه من این انتظارو نداریم که از همون روزی که اسم همجنسگرایی اورده شد مردم با آغوش باز ازش استقبال کنن.
بد نیست به این گزارش با عنوان
بهشت همجنس گرایان کجاست؟ که قبلا هم بهش اشاره کردم توجه کنید و البته من ازش در ادامه پستم استفاده میکنم.
پرسیدید که :
ابتدا لطف کنید «برتری» رو تعریف کنید و دلایل منطقیتون رو برای اینکه میگین برتری نداره بگین. ضمن اینکه لطفاً بگین آیا اگر-و فقط برای اینکه بحث بتونه ادامه پیدا کنه- بپذیریم برتری نداره، میتونیم از این نتیجه بگیریم که این ازدواج ممنوعه؟ برای مثال، آیا من میتونم بگم ازدواج دو نفر با رنگ پوست متضاد با هم، یا ملیت متضاد با هم، برتری به ازدواج دو نفر از یک نژاد یا یک ملیت نداره، در نتیجه باید ممنوع بشه یا به رسمیت شناخته نشه؟
جوابش خیلی واضحه.ازدواج معنی دیگه ای از این چیزی که بین دو همنجس جاری میشه داره.ازدواج صرف اینکه یه کشیش یا هرکس دیگه ای دو نفر رو همسر و مزدوج بخونن نیست.
کنوانسیون بپتیست جنوبی می گوید که گسترش دادن حقوق ازدواج به زوج های همجنس ممکن است هدف سنتی از ازدواج را از بین ببرد. کلیسای عیسی مسیح قدیسان آخر زمان، کنفرانس کشیشهای کاتولیک ایالات متحده و کنوانسیون بپتیست جنوبی، و سازمان ملی ازدواج استدلال می کنند که بهترین نوع بزرگ کردن بچه ها توسط یک مادر و یک پدر است و این که قانونی کردن ازدواج همجنسگرایان می تواند نتیجتا به بهترین منافع کودکان ضربه بزند.
"مگی گلگر" از سازمان ملی ازدواج دغدغه هایی را در خصوص اثر ازدواج همجنسگرایان بر آزادی مذهبی و بر خیریه های مذهبی در ایالات متحده طرح کرده است. دیگر استدلال ها علیه ازدواج همجنسگرایان مبتنی بر این دغدغه است که فرایند بازتعریف این نهاد، ممکن است یک جعبه پاندورا باشد. استنلی کورتس از ویکلی استندرد نوشته است که ازدواج همجنسگرایان نهایتا به قانونی سازی چندهمسری و چندمهری و ازدواج گروهی در ایالات متحده خواهد انجامید.
اینهاست که برتری ازدواج دگرجنس ها رو به هم جنس ها نمایش میده.
به نظر شما چرا کشوری مثله اسراییل اینقدر به یه آرمان شهر برای همجنسگراها تبدیل میشه؟
من فکر نمیکنم بدون زمینه چینی و کمک آمریکا در جهات مختلف عادی سازی این رفتار چنین اتفاقی بیفته.ثروت هنگفتی که از این صنعت به کشورهایی که ذکر شده میرسه دلیل قانع کننده ای میتونه باشه برای اینکه همجنس گرایی قانونی بشه.پس سیاست نقش تاثیرگذاری تو تصمیمات به ظاهر علمی داره.
نخست اینکه، همجنسگرایی در طبیعت هم مشاهده میشه.
بله در طبیعت هم مشاهده میشه همونطور که من هم نگفتم مشاهده نمیشه (حتمن مثال قو های سیاه مد نظرتونه)
ولی حتمن به تفاوت ما بین انسان و حیوان که قایل هستید؟
در طبیعت مشاهده میشه در مواردی معدود.
در صورتی که اعتقاد داشته باشید یه چیزی بده چون توی طبیعت نیست یا چون طبیعی نیست، مرتکب مغالطهی Appeal to nature شدهاید
ساختار دستگاه تناسلی و غیرهی زنان و مردان به این شکله و در راستای ماکسیمم کردن تعداد زادهها تکامل پیدا کرده، چون ما هم جانور هستیم و ما هم اگر بخواهیم تولید مثل کنیم باید قادر باشیم. مسئله اینجاست که انسانها در برخی موارد، از جمله بچه داشتن یا نداشتن، انتخاب طبیعی رو به نوعی بنبست رسوندن. بسیاری از افراد انتخاب میکنن بچه نداشته باشن، که چنین چیزی، در مورد هر جانور دیگهای، بسیار عجیبه. اما در مورد انسان، دیگه عجیب نیست. افراد همجنسگرا نمیتونن در اثر ارتباط با هم بچهدار بشن، این به خودشون مربوطه، نه بقیه، و آسیبی هم به هیچکس نمیزنه.
من در مورد اینکه در طبیعت نیست حرفی تو پستم نزدم که بخوام بهش رفرنس بدم و بگم پس بر این اساس نمیشه اون رو قابل قبول شمرد.
درمورد انتخاب اینکه فرزند داشته باشن یا نداشته باشن در این زمینه که حق انتخاب داشتن فرزند یا نداشتنش در مواردی با خود فرده شکی نیست ولی اینکه چون کسی تمایل به داشتن فرزند نداره پس میتونه یه همجنس گرا باشه استدلال منطقی ای نمیتونه باشه.درسته که یک موردِ ولی جامعیت نداره.
مثله اینه که من بگم در مورد همجنس گرایی مرد-مرد مشکلات جنسی که میشه برشمرد خیلی خیلی زیاده برای مثال :
رابطه مقعدی رو کمتر کسی توصیه میکنه.ما تو صنعت نفت شیرهایی داریم که بهشون به اصلاح میگن وَلو های یک طرفه.ینی اجازه عبور سیال رو فقط از یک طرف میدن.مقعد انسان یه مسیر خروجیه نه ورودی و رابطه مقعدی به مرور زمان باعث بزرگ شدن سوراخ مقعد و در نتیجه عدم توانایی فرد در کنترل مدفوعش و همچنین همونطور که خودتون هم اشاره کردید انتقال بیماری های مقاربتی و بیماری هایی نظیر ایدز و هپاتیت از طریق رابطه مقعدی خیلی سریع تر و راحت تره.
بد نیست به نوشته زیر توجه کنیم :
بر اساس برآورد سازمان جهانی بهداشت روزانه شاهد بروز حدود یک میلیون مورد از بیماریهای آمیزشی(STDs) در دنیا هستیم. STD ها میکروبهایی هستند که میتوانند پوست، مخاط، واژن (مهبل)، مقعد (رکتوم یا راست روده)، کبد، دستگاه گوارش و حتی چشم ، دهان و حلق را گرفتار کنند.
گزارشها بیانگر این واقعیتند که STD ها خانمها را بیشتر گرفتار میکنند. طی تحقیقات انجام شده معلوم گشته که خطر ابتلا به برخی از STD ها نظیر ویروس HIV ( ایدز) از طریق رابطه جنسی مقعدی بیشتر از رابطه جنسی مهبلی (از طریق فرج) میباشد.
رابطه جنسی معقدی همچنین می تواند موجب آسیب های فیزیکی مانند باد شکم، بواسیر، شقاق مقعدی، بی اختیاری مدفوعی و نظایر آن گردد. در ضمن این عمل علاوه بر مشکلات یاد شده میتواند موجب پارگی رکتوم گردد که در این صورت نیاز به عمل جراحی میباشد.
[nb]http://www.amazing.ir/1392/08/19/risks-and-of/[/nb]
البته این نوشته درمورد رابطه مقعدی زن و مرد نوشته شده که در مورد مضرات و مشکلاتی نظیر ضعیف ماهیچه های اسفنگتر تفاوتی با رابطه مقعدی مرد-مرد نداره
و در مورد انتقال بیماری ها هم باز هم به علت توانایی دیواره داخلی روده بزرگ (بخش داخلی مقعد) در جذب مستقیم مواد و انتقال مستقیمش به خون باز هم تفاوتی در مورد مرد و زن نییست که البته اگه بخواییم مشکلات رابطه جنسی مقعدی رو بشماریم حالا حالاها میشه این بحث رو ادامه داد.
در مورد اون قسمتی از پستتون که نقل قولش نکردم هم بگم حقیقت اینه من که من به اون صورت سر درنیاوردم چی گفتید و کلمات و اصطلاحاتی که به کار بردید حداقل برای من نامفهوم بودن.
این پست پست آخر من بود.مطمینا گروه مقابل در جواب این پست من هم پستی میدن که خب دیگه من نمیتونم جوابشون رو بدم و حالا اینکه ادامه این بحث چی میشه و چطور میخواد پیش بره رو به برگزار کنندش میسپارم.