رابطت با خانوادت چه طوره ؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع N!00sha
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

صمیمیتت تو خانواده ؟

  • باهاشون خیلی صمیمی هسم

    رای‌ها: 125 38.0%
  • با مادرم صمیمی هسم فقط

    رای‌ها: 49 14.9%
  • با پدرم صمیمی هسم فقط

    رای‌ها: 10 3.0%
  • با خواهرم یا برادرم صمیمی هسم فقط

    رای‌ها: 30 9.1%
  • ازشون دورم

    رای‌ها: 115 35.0%

  • رای‌دهندگان
    329
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟

خــیلی خــآنوادمــو دوس دارم خــوب من زیاد اهل بیرون رفتن نیستم و همشم یا در حال نت رفتن یا درس خوندنم در روزم سعی میکنم بیش از 2 ساعت تی وی نبینم گاهی اوقات با بعضی برنامه ها با هم کنار نمیایم مصن بابا میگــه بزن اخبار و من میخوام سریال ببینم :دی
همون دو ساعتم نمیذارنــآ ادم خوش باشه:))
ولی تو اکثر سریالا با مامانم هم سلیقه ایم :دی
 
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟

فعلن که به برهه ای از زندگیم رسیدم که مطمئنم اونا به هیچ وجه حرف منو نمیفهمن.شایدم نمیخان بفهمن.
خودمو نمیدونم میتونم حرفشونو بفهمم یا نه! :)
 
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟

رابطه:گند
علاقه:نمیدونم
تبعیذ:زیاد
فقطم بلدن بگن چرا تو اتاقتی همش بیا بیرون :((
 
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟

شاید بعضی مواقع نشه همو درک کنیم؛ که طبیعیه

ولی میگذره این دوران؛ دوسِشون دارم!
رابطمون داغون نیس؛ همه باهم خوبیم، در اون حدی که یه خانواده بایستی با هم رابطه داشته باشن، رابطه داریم.
همین بسه؛ نیازی هم نداره همیشه باهم باشیم
 
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟

از هر سه نفرشون دورم ...
همیشه هم تو اتاقمم ...
حرف نمیشه بزنیم چون آخرش میشه دعوا . سر هر چیز الکی
خوشبحال اونایی که با مامان باباشون صمیمین ... حسودیم میشه
خوش باشین همگی ...
:|

تنهایی بیشتر حال میده.
من و خودم و خودم و خودم یه خانواده 4 نفره ایم خیلی هم بهمون خوش میگذره
 
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟

با مادرم تقریبا صمیمیم.با خواهر هم همینطور هرچند که هنوز کوچیکه
ولی با پدرم اصلا رابطم خوب نیست!یه روز خوبیم با هم بعد یهو فرداش میزنیم به تیپ و تار هم :|
 
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟

خب خدا رو شکر یه چیزی از صمیمی هم اونور تریم ! در این حد که من تمام ریز مکالمات روزم توی مسنجر و مدرسه و سمپادیا و ... رو واسه مامان بابام تعریف نکنم میترکم :دی
ینی اصلا یه چیزی ! من الان مامانم بچه های سمپادیا رو میشناسه تقریبا :-"
ینی واقعا خانواده به نظرم بهترین دوستای آدمن ! فقط خوبی آدم رو میخوان !
فقط این خواهر کوچیک عزیزمون علاقه ی خاصی به آزار دادن من داره! اونم بزرگ میشه درست میشه :)
اونا آدم رو درک میکنن ، به آدم اعتماد دارن ، حرفای آدمو میشنون ، بات همدردن ، همین باعث میشه احساس کنی کوه پشتته !
منطقی هم هستن ! ----> واقعا خیــــــــــــــــــــــــــــــــــلی مهمه این مورد
 
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟

بستگی داره به بابام . وقتی بابام نیس ما اینقدر گرم و صمیمی هستیم که باید چله زمستون کولر روشن کنیم.
ولی وقتی بابام هست دو حالت داره یا از دنده چپ پاشده یا از دنده راست .در حالت اول من اگر فرشته هم بشم ، اعصابش از یه جا داغونه باید بایکی دعوا کنه که آروم بشه کی از من مظلوم تر.در حالت دوم من اگر به طرز وحشتناکی لجباز و عوضی و بیشعور بشم فضای خونه خیلی گرم و آروم باقی میمونه...
اساسا تعادل ندارن.... و اساسا من از همه دورم... ولی خانوادم تنها جاییکه میتونم تو این دنیا آروم باشم میدونم اگر شب وروزمم گریه باشه برام سخته نبودنشون.
 
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟

بخام تو يه كلمه مختصر و مفيد عرض كنم ميشه اين:داغون اصن :-"

هر بار خاسته باشيم با مامانم بحرفيم آخرش كارمون كشيده به جيغ و دعوا و گريه و بووووووووووق :-"

با بابام هم كه كلن زياد صميمي نيسم!يني بهتر ميبينم زياد با هم برخورد نداشته باشيم تا اينكه چيزي بشه و حرمتا بشكنه :)

بيشتر ترجيح ميدم تو خودم باشم :)

راحت ترم يني اينجوري :-"

ولي خوب كلن با عروسك خرسيم صميمي ترم تا با خانوادم ;D

خاهرمم كه اصن بذاريم كنار،منو كلن نميبينه انگار :-"
 
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟

تا ٣ سال پيش همه چي خوب بود ولي الان نه همه چي خيلي عوض شده ...:(
 
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟

با مامانم خوبم زیاد مشکل پیش نمی اد بینمون
ولی با بابام موضوع زیاد پیش میاد واسه دعوا از کنترل تلویزیون گرفته تا هر چی دلتون بخواد
ولی بعدش باز انگا نه انگار که چیزی شده،من پیروز میشم :>
باخواهرمم اگه ی روز بینمون دعوا نشه باید تو تاریخ ثبت کرد ;D
 
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟

خیلی دورم...
خیلی دوسشون دارم...
 
میخواستی ب دنیا نیاری!!!

سلام ب همگی
خیلی کوتاه میگم جدیدن مد شده بین نسل جوون ک در مقابل زحمات پدر مادر میگن میخاستی ب دنیا نیاری!!!

ببین دوستام و همسنو سالام زیاد دیدم ک میگن این حرفو
ب نظر شما درسته؟ینی درسته پدر مادری ک انقد برامون زحمت میکشن بهشون اینطوری بگیم؟
نظرتون؟
 
پاسخ : میخاستی ب دنیا نیاری!!!

خیر.درست نیست.درست نیست پدر مادری ک انقد برامون زخمت میکشن بهشون اینطوری بگیم.
منفی.

:-"

پ.ن: در ضمن "میخواستی" ـرو اینجوری مینویسن فک کنم :-"
 
پاسخ : میخاستی ب دنیا نیاری!!!

به نقل از مُجتبی :
خیر.درست نیست.درست نیست پدر مادری ک انقد برامون زخمت میکشن بهشون اینطوری بگیم.
منفی.

:-"
الان مسخره ک نمیکنی احیانن دگ؟
نظرت همینه واقن؟
 
پاسخ : میخواستی ب دنیا نیاری!!!

-----------
 
پاسخ : میخواستی ب دنیا نیاری!!!

جواب این سوال شخصی حساب میشه و هر کسی دلایل خاصی برای رد و قبول این داره .

-------------------------------------------

ولی این جمله در جواب پدر و مادری که منتی برای به دنیا آوردن بچشون داشته باشن صادقه !

و یا پدر و مادری که شرایط لازمو فراهم نمیکنن و در جواب میگن : " همین که به دنیا آوردیمت بسته ! "

کسی منکر تشکر زحماتشون نمیشه خصوصا مادر که واقعا اگه جونتم بخواد نباید دریغ کنی !
 
پاسخ : میخواستی ب دنیا نیاری!!!

به نقل از XTREME :
بذارید مساله رو از حالت سیاه و سفید خارجش کنیم و از جنبه دیگری به بررسی اون بپردازیم.

در دوران نوجوانی و بلوغ، آدم وارد مرحله ای میشه که تمایل داره خودش و درونش رو بیشتر بشناسه و سوالاتی از این قبیل توی ذهن نوجوون ها ایجاد میشه که واقعا چرا ما به این دنیا اومدیم؟ آخرش قراره چی بشه؟ اصلا بودن ما تو این دنیا چه فایده ای داره؟ آیا این دنیا و زندگی پوچه؟

و وقتی آدم به جواب این سوال دست پیدا نمی کنه برای اینکه به طور ظاهری خلا درونش رو پوشش بده با رفتارهای پرخاشگرانه اون جمله رو در برخورد با پدر و مادرش به کار میبره.

رسیدن به پاسخ این سوالات ممکنه حتی تا آخر عمر ذهن آدم رو درگیر خودش بکنه.همچنان که مولانا میگه:

روز ها فکر من این است و همه شب سخنم / که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود / به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

ممکنه من هم الان یه توضیح مختصری بدم ولی خودتون باید روی این مساله بیشتر فکر کنید.شما در این دوران نیاز دارید که یک هدف برای زندگی خودتون تعیین کنید و ببینید در آینده میخواهید تو چه زمینه ای فعالیت کنید و تمام هم و غم و انرژیتون رو در راستای تحقق اون هدف صرف کنید.در غیر این صورت احساس پوچی می کنید.

ببینید این دقیقن ربطی به این موضوع که گفتید نداره.


این مربوط میشه به حسی که بهش استقلال طلبی میگن. تو همه افراد از شروع دبیرستان کم کم شروع به شکل گرفتن می کنه.

فرد دنبال اینه که به شکلی افراد دیگه رو از محیطه خودش خارج کنه.


و برعکس چون پدر و مادر شما خودشون این دوران رو گذروندن اون ها هم نگران شمان .تا تو این دوران اشتباهی بکنید که بعدن پشیمون شید.

و من بهتون قول میدم که چند سال بعدش متوجه میشید اشتباهی کردید که پشیمونید ازش و این هیچ ایرادی نداره. برای همه اتفاق می افته و یه تجربس که نیمشه ازش جلو گیری کرد. (‌حتا اگه هر کاری والدینتون میگن بکنید بعدن پشیمون میشید که چرا راه خودتون رو نرفتید! )

حالا تفاوت شما با من اینه که من این دوران رو مسقل بودم وقتی طی می کردن. یعنی تو محیط خانواده زیاد نبودم و کسی هم کاری به کارم نداشت ( که از این بابت کاملن خوشحالم چون اگه اشتباهی هم کرده باشم خودمو مقصر می دونم نه دیگرون رو )


و بله پدر مادر شما شما رو به دنیا اوردن. در مقابل شما مسوولیتی دارن. ولی اینطور نیست که اونا هرکاری باید برای شما بکنن.

پدر مادرتون فقط باید مواظب باشن شما به خاطر بی پولی گشنه نمونید. مدرسه برید ( دیگه یه مدرسه دولتی و کتاب و دفتر داشته باشید ) همین.

خانوادتون هیچ مسولیت دیگه ای نداره. حالا اینکه شما سمپاد میرید و دوره ی ما سالی ۸۰۰ تومن یا ۱۲۰۰ هزار تومن من میدادم به مدرسه. این لطف پدر مادرم بود.

یا اگه اینکه پدرم به من پول میداد تا من دوره ی راهنمایی کتاب داستان بخرم و بخونم لطفشون بود. همین

و شما اگه واقعن حس می کنید خانواده خیلی تو زندگیتون دخالت می کنن. می تونید مثل من جدا بشید. ولی خوب اینم بدونید که اینجوری یهو می افتید از زندگی مدرسه به یک زندگی واقعی که اونقد خوش ابو رنگ نیست که به نظر میاد!

در ضمن این سن رو می تونید به کتاب خوندن. درس خوندن برای المپیاد. و علاقتون اختصاص بدید.

بله این شاید درست باشه که بگیم در این دوران افراد دنبال معنی زندگی می گردن. به خاطر همینه که اولین شعله های عشق ممکنه تو همین سن و سال روشن بشه. و این کاملن طبیعی هست که شما به یه نفر با جنس مخالف عشق بورزید. هیچ ربطی به هوس هم نداره. این فقط برای اینه که هر ادمی به دوست داشتن یه نفر و دوست داشته شدن توسط اون ادم نیاز داره.

زندگی اون چیزی هست که همین الان جلوتونه. ازش لذت ببرید چون تکرار نمیشه و ادامه نداره.
 
پاسخ : میخواستی ب دنیا نیاری!!!

به نقل از مازیمون :
و بله پدر مادر شما شما رو به دنیا اوردن. در مقابل شما مسوولیتی دارن. ولی اینطور نیست که اونا هرکاری باید برای شما بکنن.

پدر مادرتون فقط باید مواظب باشن شما به خاطر بی پولی گشنه نمونید. مدرسه برید ( دیگه یه مدرسه دولتی و کتاب و دفتر داشته باشید ) همین.

خانوادتون هیچ مسولیت دیگه ای نداره. حالا اینکه شما سمپاد میرید و دوره ی ما سالی ۸۰۰ تومن یا ۱۲۰۰ هزار تومن من میدادم به مدرسه. این لطف پدر مادرم بود.

یا اگه اینکه پدرم به من پول میداد تا من دوره ی راهنمایی کتاب داستان بخرم و بخونم لطفشون بود. همین

دوست من ، این تعریف شما از پدر و مادر نبود . شما داشتی یه عابر بانک رو توصیف میکردی .

زندگی همش پول نیست . چون انسان موجودی یک بعدی نیست . این تعریف شما هدف از بچه دار شدنو فقط بقای نسل تعریف میکنه .

پدر و مادر باید بهترین شرایطی که براشون ممکنه رو برای فرزندشون ایجاد کنن .
 
پاسخ : میخواستی ب دنیا نیاری!!!

به نقل از ArminSl :
دوست من ، این تعریف شما از پدر و مادر نبود . شما داشتی یه عابر بانک رو توصیف میکردی .

زندگی همش پول نیست . چون انسان موجودی یک بعدی نیست . این تعریف شما هدف از بچه دار شدنو فقط بقای نسل تعریف میکنه .

پدر و مادر باید بهترین شرایطی که براشون ممکنه رو برای فرزندشون ایجاد کنن .

بله اینکارو هم می کنن ولی وظیفشون نیست. (‌یعنی اگه کاری نکردن نباید سرش بحث کرد. این زندگی شماست و بعده ۱۶ سال باید یه حرکتایی هم خودتون بزنید! )
 
Back
بالا