پاسخ : یادی از کاربران قدیمی و رفته سایت ...
آقا من از صفحه ی 1 هی میام اینجا بنویسم ، دقیقا تا میام همه یادم میرن تا خروجو میزنم نزدیک 100نفر میان تو ذهنم!
خب، ما هم 3_4 ساله اینجاییم بااینکه هیچوقت اینجا فعالیت خاص و زیادی نداشتم اما اینجا خیلی گروه های مختلفو دیدم ک اومدن و رفتن.ولی من چسبیدم ب اینجا هنوز
یادمه 2دبیرستان ک من تازه اومدم ، جمعیت کاشان خیلی غالب بود(حالا کمیت رو نمیدونم ولی کیفیت!)
×
بذرکار : ک خب همه میشناسنش. مدیرکل اینجا بود ، از همون اول هم خیلی بزرگ ب نظر میومد! سالِ بعدش هم ک تو فکرسوق ریاضی کاشان دیدیمشون حالتِ نِشَستَش هم از ماها بلندتر بود اصلا احساس ناچیز بودن بهمون دست داد
×
محمدرضا صابرنژاد : ک ی مدت بعدازاینکه اومد ناظم شد اینجا. یادمه ی تاپیکی بود به اسم "شکنجه" بعدا بچه ها میومدن تعریف میکردن چ بلاهایی سر دوستشون اوردن و این چیزا ، صابرنژاد ی چندتا عکس گذاشت از دوستاش ک سروته آویزونشون کرده بود ، از اونجا ما مریدش شدیم
×
نادر راشد : ک فقط امضاشو یادمه _من یه پسرِ شهرستانیِ ساده نیستم_
×
همکلاسی : یادمه فکرسوق کاشان ک رفتیم خییلی همه جا بود!
ینی من هر طرف چشم میچرخوندم ایشونم بود! زیادی پرکار و فعال و بِجوش!
ی تور طالقانم پارسال رفتیم متوجه شدیم علاوه بر عکاسی تو زمینه های دیگه م هنرمندن
×
سپهر طهماسبی : از اهواز بود یادمه صندلی داغ داشت بعدا همه هی ازش راجع ب "م" ازش میپرسیدن انگار خیلی دوست داشتن همو
بعدا این "م" خیلی غیرتی بود جای طهماسبی ب دخترا پ.خ میداد
فک کنم اون موقع 1دبیرستان بودن من خیلی لجم میگرفت این بچه بازیا چیه!
×
فراز :
اصلا ی پدیده ای بود اینجا!! یادمه خیلی رک و بعضا بد حرف میزد با همه. استثنا هم نداشت! ی بارم ب دوست ما برگشت گفت گوساله سامری
مام اون موقعا بچه بودیم خیلی سنگین بود واسمون! کلا سعی میکردیم تو دست و پاش نیایم فحش بخوریم
بعدا یادمه ی بار یه جا من هی پست میدادم ، این بی دلیل هی پاک میکرد. منم کلی عصبانی پ.خ دادم چرا پاک میکنی؟؟؟ اونم در جواب فقط یه " (
" گذاشت. منم دیگه واقعا داشتم میسوختم گفتم از علی ابراهیمی پور بدتری! اینو ک گفتم انگار داغون ترین فحشو بهش دادم
خیلی شاکی شد ک ابراهیمی پور خودتیو فلان و اینا
ولی چسبید خیلی!
×
علی ابراهیمی پور : فک کنم با اینجا و فضاش و مدیراش نمیساخت زیاد. هرچندوقت ی بارم ی دعوایی میشد. یکی از بحثا ک یادمه یکی اینجا رو هک کرده بود بعدا کاربرا اینجا فک میکردن کارِ اونه. اون و طرفداراشم میگفتن کار عرباست! ی تاپیکیم بود توش هی بحث میکردن دراین مورد.کلا جبهه گیری خیلی زیاد بود. ولی عوضش اون موقعا سایت خیلی هیجان داشت!
آدم حوصلش سر نمیرفت!
یادمه خیلی هم ب کاربرا پ.خ میداد تبلیغ میکرد واسه سایتش. (دیشب داشتم پ.خ ها قدیمیمو میخوندم 1_2تاش مونده بود اینا یادم افتاد)
×
محمدحسین : ک یادمه ی دوره ای هممش اینجا بود! ینی هر ساعتی از شبانه روز میومدیم این بود! 90% پستاشم اسپم بود پاک میکردن! خیلی آدم شاد و بیخیالی بود!
×
مهراب عمرانی : اسمِ پارکور و گرافیتی و گیم نت میاد یادش میفتم! خیلی تو کارِ این چیزا بود. یادمه تو بازیای کامپیوتری هم زیاد کل کل میکرد سر این چیزا. آدم جالبی بود
×
sylar : ک فکر کنم از قم اومده بود تهران. خییلی آدم باسوادی بود. معمولا هم تو بخشای علمی حرف میزد.
×
lorca : فرزانگان قم بود. خیلی آدم خونگرمی بود. یادمه ی تاپیک زده بود راجع ب تولد سمپادیا. اون موقع تعداد کاربرای فعال درحدی بود ک میشد حتی لیست کرد هرکی تاریخ تولدش کیه.
×
chatton : اونم از فرزانگان قم بود. یادمه یه بار بهم پ.خ داد این فراز _ک بالا ذکر شد_ خیلی ادعاش میشه! بیا حالشو بگیریم! ک مام از ترس اینکه فراز فحشیمون کنه!
جا زدیمو اینا! فک کنم خواهرش فرانسه بود.خودشم میرفت و میومد.
×
عاطفه : تو اکیپ این 2نفر بالایی بود فکر کنم. امضاش عکس گاو و گوسفند بود یادمه. تو علایقشم نوشته بود گاو و گوسفند!! چون خیلی خاص بود یادم مونده. یادمه سوم بود خدافظی کرد گفت میره تا بعد کنکور. بعدا من هضم نمیکردم ک یکی بخواد از سوم نت رو تعطیل کنه! فک میکردم از این خدافظی 1هفته ایاس ولی نیومد جدا
×
مهسا شهشهانی : از کاربرایی ک واقعا آباد کرد اینجا رو! یادمه میدر انجم رباتیک بود ب شدت هم فعال بود توش. بعدا هم ک با مریم انجمن پشتیبانی از کنکوریها رو راه انداختن ک اونجا هم واقعا مفید بود! یه آدم پر از ایده های جالب و ب شدت پرکار. و ی دوستی ک جدا میشه روش حساب کرد تو بدترین شرایط
فکر کنم 3دبیرستان بودیم آشنا شدیم باهمدیگه سر ی موضوعی ک خود اون قضیه هم خاطره ایه!
×
نگینِ راز : از زاهنمایی باهم بودیم! فکر کنم بعد از کنکور اومد اینجا.زیاد اینجا نبود اما تو همون مدت کوتاه خیلی کارا کرد اینجا.واسه کنکوریای 91 خیلی مایه گذاشت. ی دوستِ خیلی خوب!
×
پگاه : از اول بخاطر اسمش هی جذب میشدیم!
یادمه سالی ک ما کنکور دادیمو پگاه سوم بود کنکور آژاد آزمایشی پزشکی داده بود. زیتش شده بود 4% فک کنم. از اینجا بود ک دیدم بجز اسم خیلی ویژگیای دیگمونم مشترکه!
آدم جالبیه. از اونا ک عمرا جوگیر شه و استقلال فکری داره
×
ندا مکرم : ی مدیر خوب! اهل حاشیه و دعوا و جبهه گیری و اینا نبود. فکر کنم با اینکه هم مدرسه ای بودیم اول اینجا شناختمش! فکرسوق کاشان هم همسفر بودیم! ی دوستِ خوب و ی آدم پایه!
×
nodet.girl : کسی ک اینجا رو بهم معرفی کرد! یادمه تو سایتِ مدرسه بودیم ، ی کلاسیو پیچونده بودیم ، اومد منو عضو کرد اینجا.
صفحه اول پ.خ هام هنوز یادگاری نگه داشتم بهم پ.خ داد "ُومین ستاره ی سبزت مبارک"
. ب هدف اینکه کی زودتر ستاره هاش پر میشه اینجا بودیم!
×
khormaloooooo : خب اصلا حرفی نمیمونه!
ی دوستِ پایه و باظرفیت و صبور و دلسوز و خیلی چیزای دیگه!
یادمه 3راهنمایی انتقالی گرفت از تبریز مدرسه ی ما ، بعدا خیلی خجالتی بود فقط از دور همو میدیدیم سلام میکردیم!
دیگه تو دبیرستان تازه کشفش کردیم! واقعا اگه نبود من محال بود بتونم جوِّ خیلی خیلی افتضاح کلاسای تجربیمونو 3ساال تحمل کنم.
نامه نگاریامون سر کلاسا ، وقتایی ک معلم زیست سوممون ک بی نهایت ترسناک بود و میخواست درس بپرسه و انقد از ترس دست همدیگه رو فشار میدادیم ک کبود میشد! وقتایی ک معلم فیزیک پیشمون میخواست یکی رو صدا کنه ک بپرسه تمرینا رو حل کرده یا نه و ما از ترس یه زنگِ کاملو زیر میز قایم میشدیم
حتی وقتی ک از من پرسید گفتم حل نکردم گفت کناریت بگه فاطمه هم گفت حل نکرده جفتمونو انداخت بیرون +20تای دیگه از بچه های کلاس
میزمون تو مدرسه ک روش ساطور و چیزای دیگه کنده کاری کردیم و ....
تا زمانی ک یهو پلک زدم دیدم شوهرش دادن رفت!
×
Amir_Eblis : از معدود کاربرایی ک میفهمید چی داره میگه.ومن بی نهایت واسش احترام قائلم. بیخودی تو همه چی اظهار نظر نمیکرد بی منطق.بلد بود چجوری از مغزش استفاده کنه و واقعا باسواد. خیلی هم سعی میکرد یذره ذهن بچه ها رو بازتر کنه. تو موضوعاتِ سیاسی و عقیدتی هم خیلی مطلع. استقلالی شدید هم بود!
×
کوروش : اکثر کسایی هم ک توصیفش کردن گفتن فان و اینا. زیاد نمیشناسم اما آدم جالبیه خیلی. خودم هربار پستاشو میخونم چنددقیقه ب حالت
هستم! فن بیانش عالیه
×
محسن : زیادی اهلِ بحث! از فکرسوق کاشان یادم مونده ک اومد میکروفونو گرفت گفت "من محسن هستم تو سمپادیا منو میشناسین"
.خیلی با چیزی ک تو ذهنم بود فرق میکرد! آهان پارسالم ک طالقان رفتیم لیدی گاگا شده بود همه رو مجذوب کرد!
×
TNT :حیف شد بازنشسته شد.یادمه مدیر بود تولدمو تبریک گقت اصلا عجیب ذوق کردم!
زمان مدیریتش کم کار بود اما کلا خییلی مفید بود واسه اینجا
×
hoss :یادمه زده بود داداش TNT منم تا مدتها واسم سوال بود چجوری برادرن یکیشون تهرانه یکیشون نه!
تو بخش عقیدتی خیلی فعال بود! یادمه ی ایده ایم داده بود راجع ب رادیو/تلویزیون سمپادیا ک گفتن عملی نیست و سخته اما خیلی باحال بود اگه اجرا میشد.
اهل حافظ و شعر گفتنم بود
×
hoss2: دوست و مرید بالایی! هرجا یکیشون بود اون یکی هم بود!
×
سروش فرشچین : اونم تو فکرسوق کاشان دیدم 3دبیرستان. کلا اکیپ نیشابور خیلی تو چشم بودن اونجا. بعدا ک برگشتیمم همینجا ی تاپیک بود خیلی توش بحث شد!
آدم باحال و پایه ایه. امسال تو یکی از میتینگا دوباره دیدمش.
جرات حقیقت
بیچاره از آبروش مایه گذاشت!
×
رشید شاملی : بازم فکرسوق کاشان! جزوِ همون اکیپ نیشابور بود. خیلی هم خرخون بود یادمه هرچند حاشا میکرد! رتبه کنکورمون اومد ازش پرسیدم دیگه ناامید شدم از خودم!
آهان فک کنم چندتا از سوالای فکرسوقمونم واسه مرحله اول دادیم این یا گروهشون حل کردن!
×
کوزت : اون اوایل مدل حرف زدنش خیلی واسم سنگین بود! ینی از ی محیط ایزوله اومده بودیم ، عادت نداشتیم!
اما کم کم خوشم اومد ازش. جاش خالیه
×
lof : ی بازه ی زمانی دیگه ترکونده بود. نفس میکشید بچه ها لایک میکردن
حالت ستاره و اینا! مدیر گفت و شنودم بود خیلی راضی بودیم همه.
الان فک کنم آبدارچی سازمان سنجشه!
×
نیما : اولین پستی ک گذاشت یا یکی از اولین پستاش ، (وقتی کاربر جدید بود) رو یادمه! ک ی تاپیکی باز کرد راجع ب جک. حتی اون موقعم من اینجا فسیل بودم!
پستای حرف بزن پارسالشم همه یادشونه! جدیدا خیلی کم حرف. ی آدم خیلی مهربون و مسئولیت پذیر
×
امیر : دوست بالایی. یادمه ی زمان خیلی فعال بود. مدیر گفت و شنودم بود خیلی خونگرم بود همه بچه ها خیلی دوسش داشتن. یهو رفت
×
محمد مطهری : همیشه یادِ روبات میفتادم! خیلی خشک و بداخلاق و از خودراضی بود ب نظرم.بعدا تو ی میتینگی دیدمش نظرم یذره عوض شد! ک حتی یادمه تو حرف بزن پست دادم ی آدمی بود خیلی ازش بدم میومد
اما حالا ک دیدمش نظرم عوض شد.
×
نرگس ، Meli ، گلی ، afroDt، مهسا.ق ، ساینا ، روژین: اکیپ بچه های فرز1. ی زمان خیلی زیاد بودن! واقعا باهاشون حال میکردم! چندباریم رفتم مدرسه دیدمشون خیلی خوب بودن.
خونگرم و خیلی هم فعال بودن. خیلی هم ب دل بشین! اصلا ی ارق(؟) خاصی داشتم نسبت بهشون!
×
مه شید: خیلی دوست داشت روانشناس شه! انگار الانم دیگه 1قدمیشه! خیلی خوش فکر.با اینکه 2سال ازم کوچیکتر بود اما فک میکردم دارم با دوستم حرف میزنم.خیلی فهمیده
×
ریحانه : خیلی خیلی خوب! هروقت هر قسمتی مدیر شد خوب از پسش براومد
خیلی دوست خوبیه!
×
پوریا عابدی : متفاوت! .بخاطر نوع خاص پستاش و رفتاراش و طرز فکرِ مثلا فیلسوفانش اولا خیلی رو مخم بود. کم کم درست شد!
×
hespride : از زمانی ک مدیر قسمت عقیدتی بود یادمه.خیلی تلاش میکرد واسه انجمنش! تو بازه های مختلف فعالیتش کم و زیاد شد اینجا
سرِ انتخاب رشتم باهاش خیلی مشورت کردم بیچاره فک کنم کلا از هرچی مشاوره دادن پشیمون شد!
×
سعید آرزومند : خیلی خیلی باشخصیت. تا صحبت پادکست میشه یادشون میفتم!
×
علی.ع : ی زمان خییلی اینجا بود. هنر قبول شد بدونِ خوندن ، منم وسوسه شده بودم قید حسابداریو بزنم برم هنر بدم.
ی بارم تو میتینگ دیدمش با چیزی ک فک میکردم خیلی فرق داشت!
×
Ali.pasha : تو پادکست صداشو شنیده بودم گرخیدم!
بعدا خودش شفاف سازی کرد ک چیزی مصرف نمیکنه صدای خودش اینجوریه!
×
sk1v : خیلی خوب! مجددا جزوِ کاربرای باسواد و مفید. مسلط ب عربی! خیلی آشنا با ادبیات و حافظ. خیلی هم اجتماعی بود.اهل سازش هم بود! ندیدم بحث کنه یا کسی رو ناراحت کنه
×
سبحان :
باعث میشد همیشه اینجا سرگرم کننده باشه!
وحشتناک رو مخِ بچه ها و مدیرا بود! هرچندوق ی بارم ی دعوایی راه میفتاد.بن میشد.اما برمیگشت
فک کنم نوشتنش 2ساعتی طول کشید! #
حالا اگه بازم یادم اومد میام!