سوالات باحال بازی جرات حقیقت

  • شروع کننده موضوع
  • #1

marmoolak

کاربر فعال
ارسال‌ها
26
امتیاز
54
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سلام.
میخوام اینجا درباره ی خاطرات و کارهایی که مجبور شدید تو بازی جرئت حقیقت بکنید یا سوال هایی که مجبور شدید جواب بدید یا خاطراتتون از این بازی رو بنویسید. مخصوصا مثبت ۱۸ ها :-?
مثلاً دوستم تو یه بارون کثیف رفت کفشاشو دراورد با جوراب رفت تو آبا پرید.بعد زنگ خورد همه رفتن تو حیاط بدبخت مونده بود چیکار کنه!
تجربیاتتون رو بگید بهره ببریم. :) :D
راستی راجع به سوالات یا کارهایی که توی جرات حقیقت از بچه ها خواستید انجام بدن هم تعریف کنید. چقدر عاشقانه بودید؟ چقدر بی ادبی بودید؟ چقدر +18 بودید؟ :))
در ضمن جرعت غلطه. اگر با سرچ این کلمه به اینجا رسیدید در جریان باشید :-"
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
ارسال‌ها
2,309
امتیاز
63,827
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : جرءت حقیقت !!!

تجربه ای که داشتم هم بد بود هم خوب :)

بد اینکه هنوزم که هنوزه درگیر حقیقتیم که گفتم :D

خوبش اینجاس که من از دوستم جرئت پرسیدم گفتم یه شماره میگیم تو زنگ میزنی باهاش حسابی حرف میزنی ! دیگه از خنده ولو شده بودیم رو زمینا ! :D اون دوستمم عین خیالش نبود کلا ! :))
 

crazyboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
388
امتیاز
710
نام مرکز سمپاد
InVisaBle HanD
شهر
کاشان
پاسخ : جرءت حقیقت !!!

:))
امروز یه سری ادم بودن که رو هرکی میفتاد میگفتیم برو با این آدما دست و روبوسی کن! :))
سوالم که نمیشه اینجا گفت! :D
 

pegah.nodet

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
465
امتیاز
8,139
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
حسابداری - Finance
پاسخ : جرءت حقیقت !!!

آقا هیچکدومشو نمیشه اینجا گفت آخه :-"

یکیش ک خیلی خوش گذشت ای بود ب یکی از بچه ها گفتیم برو بگو من دانشجو ام پول ندارم برگردم شهرمون اگه میشه ی کمکی بکنین و اینا :D
اینم خیلی بااعتماد ب نفس رفت نشست پیش دو تا خانومه، اونام گفتن پول نداریم! اونم کم نیاورد همچنان گفت حالا ی نگاه بکنین ، هرچقد داشتین همونو بدین
بیچاره ها چ باور کرده بودن :D
ی بارم گفتیم بشینه لب خیابون ولیعصر ، گدایی ک اونم با موفقیت انجام شد!
 

Nightiingle

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
161
امتیاز
886
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : جرءت حقیقت !!!

جاتون خالي يه بار تو جرئت حقيقت به يكي از بچه ها گفتيم چادر سرش كنه (طوري كه در عمل فقط دماغش بيرون مونده بود) بعد بره تو خيابون به دخترا گير بده. :D

يه بارم سوم راهنمايي با معلم اجتماعي مون جرئت حقيقت بازي كرديم، يكي رفت پابرهنه تو دستشويي راه رفت، يكي هم موهاشو با دوغ شست. :D
 

FOR YOU

کاربر جدید
ارسال‌ها
2
امتیاز
77
نام مرکز سمپاد
كاشان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
بيوتكنولوژی
پاسخ : جرءت حقیقت !!!

خيلي دوست دارم اين بازيو...
ما يکي از بچه ها رو مجبور کرديم بره جلوي دوربيني که تو حياط مدرسه گذاشتن و همه جارو از تو دفتر کنترل ميکنن برقصه...
اونم يه قرايي ميداد که اصن همه منفجر شده بودن
 

ali jahangiri

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,090
امتیاز
8,421
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم
مدال المپیاد
طلای المپیاد دانشجویی -مکانیک
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : جرءت حقیقت !!!

دو تا خاطره !
یکی اینکه سر همین بازی ، یه نفر جرئت رو انتخاب کرد ، و قرار شد که توی مترو ، بزنه زیر آواز :))
داخل مترو نشد و کنار ورودی مترو زد زیر آواز :))
صداش هم چون خوب بود ، مردم ، دور و ورش جمع شدن و ....

یکی دیگه اینکه ، توی یه جلسه ای بودیم ! خیلی رسمی و ...

سر میز یواشکی داشتیم بازی میکردیم . یکی جرئت رو انتخاب کرد و ما گفتیم باید پاشی و عربده بزنی : یه کف مرتب :)) =))
اونم پاشد و جلسه رو ریخت به هم !
مسئول جلسه اومد گفت از روستا اومدید؟! ما هم همه با هم گفتیم : آره :)) =))
 

AlirezaRajabi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
332
امتیاز
2,930
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
ابهر
دانشگاه
تبریز
پاسخ : جرءت حقیقت !!!

همین چند روز پیش رفته بودیم فرزانگان 2 زنجان برا کلاسای المپ:خلاصه من بچه های کامپیوتر و ریاضی رو تو زنگ ناهار جم کردم و قرار شد که بازی کنیم.از شانس من همون دفه اول افتاد به من و من جرئت رو انتخاب کردم؛یکی گفت باید از پنجره بپری-قابل توجه:ما تو طبقه ی دوم بودیما-رفتم که بپرم ملت گفتم گریم که پرید این که اصلن باحال نیس،خلاصه یه 5 دقیقه با هم مشورت کردن و یکیشون اومد نتیجه رو به من گفت،گفت که باید بری و به مدیر اینجا بگی:چطوری خوشگله؟ :-[ :-[
منم که عند شجاعت از کلاس زدم بیرون که برم و بگم تو همون لحظه دیدم مدیر و معاون مدرسه با هم تو سالنن با 50 تا دختر دور و برشون؛اومدم تو کلاس و گفتم این کار عملی نیس و دوباره رفتن رو مود مشورت ...
باز بعد از چند دقیقه یکیشون اومد و گفت باید بری به فلان دختر بگی بیا بریم خونمون.اولش فک کردم دارن شوخی میکنن ولی بعدا دیدم جدی ان.
خلاصه من از کلاس اومدم بیرون و قرار شد که برم به دختره بگم...تازه به دختره سلام کرده بودم که دیدم مدیرشون اومد منم حول شدم ساعتم رو به دختره نشون دادم گفتم ببخشین میشه بخونین ساعت چنده؟
اینو که گفتم یه سالن پر از دختر پسر زد زیر خنده!من خودمو تو جمعیت محو کردم اما بیچاره دختره اون وسط داشت هی رنگ عوض میکرد!
و این شد که این بازی برای حدودا 150 نفر خاطره خوبی رقم زد...
 

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
پاسخ : جرئت حقیقت

من حرف پگاهُ تایید می‌کنم. هیچ‌کدوم‌شُ نمی‌شه این‌جا گفت :-"

× یه‌بار برای شیمی رفته‌بودیم آزمایش‌گاه. همه ـم حوصله‌شون سر رفته بود. شروع کردیم بازی‌کردن و اینا ؛ یه بنده‌خدایی مجبور شد بره رو صندلیِ وسط آزمایش‌گاه بشینه دست‌شُ بکنه تو دماغ موبارک :-" من‌م به‌عنوان شاهد از قبل رفتم نشستم پیش بچه‌های اون میز وسط. قیافه‌شون دیدنی بود وقتی دیدن این بنده خدا رو :-" :))

× قبل عید یه‌بار کل بچه‌های مد رو جمع‌کردیم و نشستیم وسط حیاط برای جرئت‌حقیقت. افتاد به یه بدبختی. اوشون مجبور شد یه لیوان شامل توف 300 نفرُ سر بکشه. :-" خلاصه این‌که ما خرکی بازی می‌کنیم. :-"

[ البته مواردی مثل زنگ‌زدن و اینائم داشتیم :-" ]
 

fateme.RMA

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,717
امتیاز
8,613
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : جرئت حقیقت

يه بار همني امسال كل كلاسمون نشستيم بازي كرديم، بعد اگه اشتباه نكنم روز عيد يا يه چيزي تو اين مايه ها بود! يني تو دفتر شريني داشتن! :D
بنده خدا خيلي شيك اول در زد، بعد رفت تو دفتر (همه ي معلمام نشسته بودن تو دفتر! :-") يه نگاه به همه كرد، يه شيريني برداشت و زد بيرون! :)) :))
يه بار ديگم واسه يكي ديگه اينو اجرا كرديم كه به علت نبود شيريني رفت قند برداشت! =))
 

...............

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
4,015
پاسخ : جرئت حقیقت

ما یه شب تو مدرسه خوابیدیم!! داشتیم بازی میکردیم!! به من که افتاد گفتم جرئت!! قرار شد برم زنگ مدرسه رو بزنم,به مدت 10 دقیقه!!!
منم آرومکی رفتم طبقه ی بالا یه چوب کبریت گذاشتم لای زنگ تا 10 دقیقه داشت زنگ میخورد!! اگه گفتین چرا؟؟؟؟
چون قفل طبقه ی بالارو زدم!!!!
یه دفه دیگه هم بچه ها همون شب بهم گفتم برو میکروفون مدرسه(که صداش تا 7 تا خیابون اونور تر میره رو) ساعت 12 شب بزارم جلوی اسپسکرم!!
منم گذاشتم!!
بچه ها چشتون روز بد نبینه!! تا مدیرمون میکروفون و پیدا کرد نیم ساعتی طول کشید!! بعد چندتا ماشین گشت اومدن جلوی مدرسه!!
شانس آوردیم به خدا!!
بازم همون شب یکی از بچه هارو مجبور کردیم بره ته حیاط مدرسه در تاریکی مطلق 1 ساعت بشینه!! بیچاره داشت گریه میکرد!!
همه میگفتن بیا تو!! فقط من نمیزاشتم از جاش تکون بخوره!! چه بی رحم!!!
کلا من خودم خیلی جرئت دارم!!!!!
یه دفه که باز نوبت من بود,مجبور شدم نماز جماعتمون و به هم بزنم!!! فکر کن؟؟؟؟؟؟؟ اینقدر سر و صدا کردم که پیش نمازمون قاطی کرد!! البته این کارو با همکاری دوستان انجام دادیم که کم مونده بود اخراجمون کنن!!
فقط شانس آوردیم که هممون شاگرد زرنگای مدرسه بودیم!!!!
 

s123

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
134
امتیاز
914
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تــهران
پاسخ : جرئت حقیقت

جرئت انتخاب کردم
گفتن یکی از کثیف ترین دیوارای مدرسرو لیس بزنم تار عنکبوت هم داشت حتا :|

یکی دیگه هم که هنوز عملی نشده اینکه یکی از بچه بره وسط حیاط در زنگ تفریح و داد بزنه:
مرگ بر ضد ولایت فقیه :-" :D

خوردن سنگ ریزه ی روی زمین :-"

زدن توپ بسکتبال به دوربین مدرسه در نزدیکی معاونا و کج شدن دوربین :-"
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : جرئت حقیقت

یکی ازدوستام پرتغال درسته کردتوی دهنش
اون یکی هم پاشوکردتودهنش
اون یکی هم بازبون یادم نیست ی چیزی روی زمین نوشت
الان همینایادم اومدن
من هیچ وقت نمیگم جرئت
تازه ایناخوباش بودن
 

B-D SGR

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
175
نام مرکز سمپاد
راهنمايى فرزانگان ١
شهر
تهران
مدال المپیاد
بى خيال بابا
پاسخ : جرئت حقیقت

به من افتاد كه بپرسم
منم گفتم بره به يكي از سوما كه خيلي هم مذهبي بود بگه :
من يابو ى توام
بعد از اين كه كلي گشتبم و اخر سر پيداش كرديم
و دوستمم بهش گفت
واكنش سومه عالي بود
- X-( X-( X-( تو غلط ميكني X-(
دوستم: :( :O
ما : =)) =))
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,226
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : جرئت حقیقت

یکی از کلاس اولی هاس خیلی لوسه
سر این بازی ازم خواستن یه کشیده تو صورتش بزنم منمخیلی محترمانه زدم
این تنها قسمتی از بازی بود که می شد گفت!
 

Sevda Gholami

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
316
امتیاز
1,135
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
پاسخ : جرئت حقیقت

یه بار توی پارک (شب بود)با پسر خاله ام ودخترخاله ام وخواهرم داشتیم بازی میکردیم.
به من افتاد گفتم جرئت B-) عاغا چشتون روز بد نبینه.پسر خاله ام در یه آبراهه فاضلاب رو باز کرد (درش کاملا بسته بود).گفت برو توش. :-& 5 دقیقه بمون بیا بیرون.
منم که کلی ادعا داشتم واینا B-)بدون ترس قبول کردم :>(ولی داشتم ازترس میمردم) ~X(خلاصه منو کردن اون تو وپسرخاله ام رفت روش که من نتونم بیام بیرون.نمیدونین اون تو چه خبر بود داشتم ازترس میمردم. سوسک که فت وفراوون (خوشبختانه ازسوسک نمیترسم) :> تارعنکبوت همش میریخت. :((یه دقیقه گذشت من داشتم میمردم صدام درنمی اومد ازبیرون صدا میزدن سودا زنده ای؟؟؟ میگفتم آره. :(
آخرش یه موش کوچولو اومد داد زدم پریدم بالا کلم خورد به در X_X X_Xکلی داد زدم تا پسرخاله ام به زور در رو باز کرد واومدم بیرون.بوی گند میدادم :-& :-&میترسیدم برم خون چون اگه مامان می فهمید می کشت منو. :((
یه بارم حقیقت رو انتخاب کردم جاسوسمون یه سوال پرسید ازم B-)منم راستشو گفتم وبه مرز اخراج رفتم واخراج نشدم. :D
 

پژواک

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
585
امتیاز
3,656
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : جرئت حقیقت

یه بار یکی از بچه هامون یه غلطی کرد گفت جرئت !
و اینگونه بود که سطل آشغال توسط یه فردی(نمیگم خودتون حدس بزنید!) لیس زده شد... :-& :D :D
 

zeynab75

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
776
امتیاز
5,338
شهر
قوچان
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : جرئت حقیقت

این پسرداییه ما کلن منتظر میمونه به من برسه هر چی عُقده داره سرم خالی میکنه:

4 تا کبریت لای انگشتای پات میذاری، روشن میکنی، نگهشون میداری تا خاموش شن #-o
بدون استفاده از وسایل کمکی میری بالای کمد 8->
جیغ میزنی (نصفه شب تو آپارتمان) 8->
یه بارم با زغال کل جمع صورتمو سیاه کردن همگی باهم منم که مجبور...ساکت فقط به دیوار نیگا میکردم! 8->

تو مدرسه:
کارگر اومده بود مدرسه،دوچرخه داشت
دوچرخشو برمیداری 10 دور دورِ حیاط میزنی 8->
از دیوار میری بالا
فلان دبیرُ بوس میکنی 8->
هِعی ;))...مجبورِ انجام بده دیگه آدم :-"
 

maryammovahedzadeh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
628
امتیاز
7,440
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
یزد
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
اینستاگرام
پاسخ : جرئت حقیقت

خب
تو جرئت یه بار مجبور شدم با ب.ا.س.ن.م تو هوا بنویسم قستنطنیه!!! :))
یه بارم مجبور شدم برم جلو معلممون برقصم :D
یه بارم مجبور شدم برم به مستخدم مدرسمون بگم دوستت دارم (یارو مرد بود :D)
 

شقایق س.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
5,954
نام مرکز سمپاد
فرزانگان - فرزانگان ناحیه یک
شهر
زابل - کرمان
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
فردوسي مشهد
رشته دانشگاه
مترجمي زبان فرانسه
پاسخ : جرئت حقیقت

اصن اسم ِ جرئت حقیقت که میاد من زهره ترک میشم :-" خدا بیامرزه مخترعش رو . تفریح ِ سالمی‌ه واقعاً .
×ما اصن بهمون جرئت حقیقت با تعداد ِ کم نمیچسبه،یه روز ما با بچه‌های دوتا کلاسِ دیگه نشستیم جرئت حقیقت بازی کردیم :د
به یه بنده خدایی گفتیم باید سطلِ آشغال رو بذاری رو سرِت دورتادور ِ سالن ورزشی بچرخی :د
قبول کرد طفلی :-"
بنده اون موقع پام تو گچ بود،ضربه خورده بود،جرئت افتاد بهم،گفتن از اول تا آخر ِ سالن رو باید سینه خیر بری :| ببینین چقد ظالم بودن :D
به یکی هم گفتیم بره با معلممون روبوسی کنه بیخودی :)) بعد اصن معلممون دهن باز مونده بود از تعجب :D
به دوتا از بچه‌ها گفتیم برن دم ِ در ِ دفتر تو چش ِ مدیر نگاه کنن بلند بلند ترانه بخونن :)) ;;) تصور کن!!

×اوه اوه،چن روز پیش وسط ِ حیاط با چند تا از بچه‌ها داشتیم بازی میکردیم،به یکی جرئت افتاد بهش گفتیم باید بذاری روت اسپریِ نقره‌ای بریزیم،هی از ما اصرار از اون انکار!آخر سر طی ِ یه سری اتفاقات اسپری ریخت تو چشم ِ این بنده ی خدا X_X اصن گفتیم کور شد رف پی ِ کارش :-"ولی کور نشد شکر ِ خدا، فک کن به شعاع ِ 7،8 سانت دور چشمم پر ِ اسپری ِ نقره‌ای بود،بعد این طرف باید اون‌روز پیاده میرفت خونه :))آخرش به زور یکمش پاک شد ولی بازم مژه‌هاش نقره‌ای بود طفلی :-" ;;) :D
همون روز به یکی دیگه‌م گفتیم بره وسط حیاط برقصه.یکی رو هم مجبور کردیم بره در دفتر وایسته تو چش ِ معاون نگاه کنه جیغ بزنه :-"

×جرئت حقیقتای آنلاین هم که کلاً بماند :-""" :د
اسکرین‌شات هاش در مواقع مختلف خیلی بدرد میخوره :> :D :-"
 
بالا