- ارسالها
- 246
- امتیاز
- 12,518
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان1
- شهر
- .-.
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
در آستان مرگ که زندان زندگی ستیاد باد انکه سر کوی تو ام منزل بود
دیده را روشنی خاک درت حاصل بود
تهمت به خویشن نتوان زد که زیستم
شهریار
در آستان مرگ که زندان زندگی ستیاد باد انکه سر کوی تو ام منزل بود
دیده را روشنی خاک درت حاصل بود
مارا همه شب نمی برد خوابدر آستان مرگ که زندان زندگی ست
تهمت به خویشن نتوان زد که زیستم
شهریار
بر آستان جانان گــر سر تـوان نهادنمارا همه شب نمی برد خواب
ای خفته ی روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه میرود آب
در شبی پر ستاره و ارام،دختری در عذاب میمیردبر آستان جانان گــر سر تـوان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
دردا که اسیر ننگ و نامیم هنوزدر شبی پر ستاره و ارام،دختری در عذاب میمیرد
دختری در عذاب تنهایی،غرق در التهاب میمیرد
زلف او دام است و خالش دانه ی آن دام و مندردا که اسیر ننگ و نامیم هنوز
در گفت و شنید خاص و عامیم هنوز
شد عمر تمام و ناتمامیم هنوز
صد بار بسوختیم و خامیم هنوز
تا پای تو رنجه گشت و با درد بساختزلف او دام است و خالش دانه ی آن دام و من
بر امید دانه ای افتاده ام بر دام دوست
حضرت حافظ
تورا جانم صدا کردم ولیکن برتر از جانیتا پای تو رنجه گشت و با درد بساخت
مسکین دل رنجور من از درد گداخت
(ابوسعید ابوالخیر)
یک پاره اخضر میشود یک پاره عبهر میشودتورا جانم صدا کردم ولیکن برتر از جانی
مگر جان بی تو میماند در این تندیس انسانی؟
آه ای نفس از نفس افتاده ، کجا رفتیک پاره اخضر میشود یک پاره عبهر میشود
یک پاره گوهر میشود یک پاره لعل و کهربا
ای بوی آشنایی! دانستم از کجاییآه ای نفس از نفس افتاده ، کجا رفت
در نای نی افتادن و اهنگ شدن ها
در همه دیر مغان نیست چو من شیداییای بوی آشنایی! دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان، پیوند روح دارد
یار با ما بی وفایی میکنددر همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
درد عاشق را دوايي بهتر از معشوق نيستیار با ما بی وفایی میکند
بی گناه از ما جدایی میکند
شمع جانم را بکشت آن بی وفا
جای دیگر روشنایی میکند
یا رب سببی ساز که یارم به سلامتدر دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی
تو بی من تنگ دل من بی تو دلتنگیا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبریتو بی من تنگ دل من بی تو دلتنگ
میان ما دوتا صد کوه و فرسنگ
هزاران سنگ کوهستان شوم من
به پایان میرسد یک روز این جنگ
کیمیا:}
از دوســـــــت به یادگــــار دردی دارمگو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
ما را به جز خیالت فکری دگر نباشداز دوســـــــت به یادگــــار دردی دارم
که ان درد به صد هزار درمان ندهم
در این سرای بی کسی کسی به در نمیزندما را به جز خیالت فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی زین خوبتر نباشد