مشاعره ی شاعران

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع kahroba
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : مشاعره ی شاعران

در دل غم تو دارم
جز درد تو ندانم
رحمی به حال من کن
اینک تویی دوایم
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

ماه که دراومد میام دیدنت
شاخه ی گل باش میام چیدنت
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

تبسم میکنی ، دل میبری ،عاشق ترم کردی
فقط تنها بدان بی تو دگر زهرا بی ا است
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از •˚•˚•ȤąĦƦą•˚•˚• :
تبسم میکنی ، دل میبری ،عاشق ترم کردی
فقط تنها بدان بی تو دگر زهرا بی ا است
ازینجا ادامه میدم.


تا که لب باز کنم، ذره ای از عشق بگویم
تو پر و بال کشیدی و برفتی
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

یارب تو بگو با دل تنگم چه کنم
دیوانه و مستم تو بگو من چه کنم
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

می تویی و میخانه منم
دل تویی و دلداده منم
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

مرا قلبی است خون افشان که تاب غم ندارد او
دلی عاشق که جز یارش نباش مرهمی با او
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

وصالت ای دوست همی ارزوی من است
خودرا در لباس عروس دیدن همی آرزوی من است
خخخخ
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

تو آن ماهی که من در خواب دیدم
به سان قرص تابان در شب تار
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

راحت جان ار طلب خواهی کرد
همان به که با ما نایی(نیایی) چند
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از ـــــــــــمنـــــــــــــ :
راحت جان ار طلب خواهی کرد
همان به که با ما نایی(نیایی) چند

در این دنیـا که هرکس از پی نفع ، زمین را با زمان یکسان نمایـد

چه ارزش دارد آنکه دل ببازی ، به این بازیـگرِ ِ پیر ِ زبردست
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

نادم از وهم در این روز،دمی آشفته ـست
وای بر ماکه به هر دم غم اوهام خوریم :-<
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

مرده ام زین پس مرا مرده خطابم بکنید
نه نگاهی به منُ و نه آه به حالم بکنید
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

دو سه روزی اسـت دل از رنج ِ فراغت
می گیرد و پیوسته زمن پرسد از آن چشم سیاهت
ای دوست که با آمدنت هسـتی من رو به فنا رفت
این گونه بوَد آن سخن از مهر و وفایـت ؟؟

[ من برم تو حس دراومدنم با خداس !! :)) :-"""" ]
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

توبه نشکستم، تو را تا بینهایت سجده کردم
لیک بنگر
هرگز بدیدی سجده بر سجاده ای غرقه به خون؟
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

نمیگویم که عشقت آتشم زد

ولیکن آتش عشقت غم افکند
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

دوش من بودم و آه از دل و خون از جگرم
سیل اشکم ره دامن شد و آمد خبرم
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از عــــــــلی :
دوش من بودم و آه از دل و خون از جگرم
سیل اشکم ره دامن شد و آمد خبرم
مـیتراشم قلم و عشق نویسم اکنون
که ز این عشق شروع شد همه ی مشکل ها

+ ونوس از خودت لطفا شعر بگو
 
Back
بالا