روز اول مهر

fire storm

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
383
امتیاز
100
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 ارومیه
شهر
urm
مدال المپیاد
کانگرو & لیگ پایا (ریاضی)
دانشگاه
-
رشته دانشگاه
دندان پزشکی
پاسخ : خاطرات روز اول

ما پنج شنبه رفتیم ولی انگار مدرسه ها قرار بوده از ساعت 9 شروع شن :O (زنگ اول نداشتیم)
فیزیک و زیست داشتیم معلم فیزیک اومد گفت شما همین جوری اومدین ازمون ندادین سوادتون پایینه X-( (حالا بیا بهش بگو که نه ما ازمون دادیم !!!)
کلاس ما شبیه همه چی هست جز کلاس :D ( سال بالایی ها بهش می گن آکواریم ولی هنوز نفهمیدیم چرا :-? #-o)
امروز هم قرار بود تا ساعت 3 باشیم یه هو تصمیمشون عوض شد گفتن برین خونتون :))
برنامه داشتیم یه زنگ طول کشید :-w
بعدشم دو زنگ پشت سر هم ریاضی :-< :-s
 

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات روز اول

بعله .. :-"
تا قبل از خورده شدن زنگ به توجیه کردن یه اول که میگفت دستشویی ها صابون نداره و دیدن کلاسا و اینا پرداختیم ! :-"
زنگ که خورد، وای میستیم سر صف! میریم ته ته ته! معاون پایه گرام با دفتر موارد انضباطیشون به صف کلاس های 2.1 و 2.2 (ما و دوستان) چشم دوخته اند و ولکن هم نیستند! #-o :D
سرود ملی میذارن، ما خندمون میگیره! :-" معاون سیخ تو چشم ما عقبیا نگا میکنه و دفتر موارد انضباطیش رو تکون میده! :-" :D

زنگ اول، حرفه :D ؛ اتفاق خاصی نمیفته!
زنگ تفریح، دوباره به توجیح کردن اولان میگذره!
زنگ دوم انشا! ایشون فارغ التحصیل فرزانگان هستن، یه لحظه از دهن من بدبخت میپره : اِ! پس تنها یک قدم مال شماس! :D بعد دیگه شروع میکنه به خوندن تنها یک قدم و خاطرات کارگاه هنرشون تا آخر زنگ! :D #-o
زنگ تفریح دوم رو تشریف میبریم پشت اون دیوار ِ فلزی ِ بغل آبخوری که رو و پشتش همه یادگاری نوشتن! میبینیم که ای خدا! اون پشتش رو رنگ زدن! :(( تمام یادگاریای بچه ها رو رنگ زدن! :(( #-o :-<
اول های گرام رفتن خرگوش بازی! همه خرگوشا رو ول کردن تو حیاط! بعد از دستشون در میرن! ما هم فقط : :-" :D
زنگ سوم جغرافی! بازم چیز خاصی نیست!
آخر زنگ هم تقریبا 1 ساعت طول میکشه تا همه سرویس هاشون رو پیدا کنن و آخرش هم میفهمیم راننده سرویسمون قهر کرده و نمیخواد کلا بیاد دنبالمون! :))

همین :D
 

ZMF

کاربر فعال
ارسال‌ها
23
امتیاز
4
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
ارومیه
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : خاطرات روز اول

به نقل از Fire Storm :
ما پنج شنبه رفتیم ولی انگار مدرسه ها قرار بوده از ساعت 9 شروع شن :O (زنگ اول نداشتیم)
فیزیک و زیست داشتیم معلم فیزیک اومد گفت شما همین جوری اومدین ازمون ندادین سوادتون پایینه X-( (حالا بیا بهش بگو که نه ما ازمون دادیم !!!)
کلاس ما شبیه همه چی هست جز کلاس :D ( سال بالایی ها بهش می گن آکواریم ولی هنوز نفهمیدیم چرا :-? #-o)
امروز هم قرار بود تا ساعت 3 باشیم یه هو تصمیمشون عوض شد گفتن برین خونتون :))
برنامه داشتیم یه زنگ طول کشید :-w
بعدشم دو زنگ پشت سر هم ریاضی :-< :-s
این حذف کردن زنگ آخر بدجوری بهم حال داد :)) :D
میدونی چرا بهش آکواریوم میگن؟ فکر کنم به خاطر اون شیشه ها ی مشرف به داخل ساختمونه.ولی به نظرم کلاستون خیلی باحاله. (;
 

progressive

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
7
امتیاز
1
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2 کرج(امام علی ع)
شهر
کرج
پاسخ : خاطرات روز اول

مارو که بردن جاده چالوس..
جاتون خالی..با بچه ها چه کبابی زدیم... :D
 

Sadaf.Tb

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
340
امتیاز
96
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
صنعتی اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی پزشکی
پاسخ : خاطرات روز اول

ما که نیشستیم سر کلاسو درس دادن :(( سه تا درس افتضاح امار و فیزیک و ریاضی و یه ساعتم تو افتاب بودیمو مدیر جدید داشتن هی میگفتن ساکت جلسه ها رو تموم کنین
 

جیران

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
822
امتیاز
1,145
نام مرکز سمپاد
فرزانگان خرم آباد
مدال المپیاد
المپیاد شیمی و زبان
پاسخ : خاطرات روز اول

اوه امروز
چه دردسر هایی که نداشتیم
5 شنبه که تعطیل بودیم و رسما امروز رفتیم مدرسه
من که صبح کله خروس بیدار شده بودم تا زود تر برم و ردیف اول بشینم ???( قابل توجه من اصلا خرخون نیستم ولی جدا" ردیف اول بهتره واسه درس گوش دادن) خلاصه هلنگ هلنگ رسیدم مدرسه دیدم نه بابا بقیه عملیات رو سریع تر انجام دادن :O
توی این همه دردسر مسئول آبدارخونه مدرسه نمیذاشت بریم بالا
میگفت باید اول مراسم صبح رو بمونین بعد برین(آخه سابقه فرار داشتیم :D9
با هزار تا دردسر رفتیم سر کلاس
زنگ اول زبان (که من اصلا گوش ندادم و با بغل دستیم تمام خاطرات یه هفته ای که مدرسه نبودیم رو به قول یکی از دبیرامون رو میز اس ام اس کردیم
زنگ بعد هم زیست که خیلی وحشتناک بود و قیافه همه بعدش اینجوری بود :-\
زنگ اخر هم ریاضی که کاملا سوِِژه خنده بود همش مثال میداد( ما پیش ها از شهریور کلاسامون شروع شده بود واسه همین الان دیگه مثال حل میکردیم) منم از بس هی دست بالا کردم که برم حل کنم نزدیک بود از کلاس اخراج بشم(آخه هی جیغ میزدم جواب رو میدادم داد همه در میومد :D)
خلاصه روز خوفی بود تقریبا :D
 
  • لایک
امتیازات: HHH

peihaghi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,333
امتیاز
2,348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
تهران
دانشگاه
امیر کبیر
رشته دانشگاه
مکانیک (ساخت تولید)
پاسخ : خاطرات روز اول

ما پنجشنبه فقط رفتیم سر صف یه حاج آقایی ( منظورم رو میدونید ) رو آوردن حرف زد . س رو th تلفظ میکرد و هی میگفت العلم نور
بعد اتفاق خاصی نیفتاد
بعد زبان بود
ما D ها رو از قبل انتخاب کرده بودن تایین سطح ندادیم و فیلم دیدیم
بعد قران بود که درس اولو داد و چرت و پرت گفت
بعد انشا اومد . یه آقای ریشو . جدی . یه چشم سرخ که پلک نمیزنه و دهن کج ( سکته کرده احتمالاً )
اومد راجع به این که طرف مدال ریاضی داره ولی نمیتونه ارائه بده و کم اهمیتی نسبت به انشا حرف زد
بعد هندسسه اومد عین الهه ی عذاب درس داد
بعد هم جغرافی بود که طبق معمول بحث های خوف جغرافیایی کرد . البته همیشه نمره میده ولی گاهی جوگیر میشه یه چیزایی میگه شاخ در میاری .
نکته ی جالب این بود که معلم تاریخ پارسالمون آقای کاییدی نژاد ، فامیلیشو عوض کرده گذاشته آریا نژاد (دلیلش واضحه 1:)
 

Samaneh.Z

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,137
امتیاز
1,491
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
کرج
مدال المپیاد
مدال نقره‌ی المپیاد نجوم‌و‌اخترفیزیک ..
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : خاطرات روز اول

روز اول که پنج شنبه باشه من فقط رفتم بچه ها رو ببینم :-" مثل هرسال کتاب و دفتر و اینا نبردیم :D چون برنامه نداشتیم و نپرسیدیم :-"

اولش رفتیم بچه ها رو دیدیم ... بعد صف ... :-< ما که تو صف حرف میزدیم هی معاون میگفت ساکت !! از روز اول شروع کرده بود ! :D ما هم گوش نکردیم(معاون پایه ی ما نبود مال اولا بود :-" :-") چون امسال هم از دوستامون جدا شده بودیم کلا چهارتا صف داغون بود... :-" بعد اومدن کادر مدرسه رو دوباره معرفی کردن !! یه ذره واسمون آرزو کردن :D و بعد بهم اولامون سرود ملی خوندن ، یکی نیست بگه چرا سرو دملی فرزانگانمون رو نذاشتین ما بخونیم شما یاد بگیرین ؟! :D آخرشم بهمون گل رز قرمز :D دادن و فرستادمون کلاس!! راستی شکولات هم دادن :D :D :D

زنگ اول عربی بود !! همون اول گفت سمانه جان پاشو برو واسه من صندلی بیار ! من : ^-^ . رفتم واسش از تو دفتر معاون به اون شلوغی صندلی پیچوندم :D سر کلاس داشت اشکم در میومد ، همه ی درس پارسالو دوره کرد ، ازمون درس پرسید !! ^-^ هی بهش میگفتیم زنگمون خورده ها ، خسته نباشین ، میگفت نه یه مبحث دیگه مونده !! :D :D نمیپیچید :D :D

زنگ دوم زبان بود ، معلمشم معلم پارسالمون بود ، خیلی پایه ست (مثال :D : سر کلا با خودش بلوثوت بازی میکنیم!) ، یک تیکه های خوبی میندازه :D (با هم رفته بودیم جشن سمپادی ها ، جواب تیکه ی دوستان سمپادی رو میداد!!!! ) کلا خیلی خوبه ،حیف واسه ی سه شنبه امتحان گذاشت :-< امتحاناتو افتتاح کرد ، مشکل هم اینجاست که با تقریب خوبی هیچکی تو کلاس نمره ی کامل نمیگیره ، تقلب هم که اصلا ...

زنگ سوم فیزیک بود ، معلمشم معلم پارسالمون ، معلم امسالمون باید یکی دیگه می بود ، که از مدرسه مون رفت ، حیف شد ... من دو روز قبل فهمیده بودم ، مگرنه این که اومد سرکلاس سکته دوم رو میزدم و خلاص ... :D دیگه هیچی دیگه قربون صدقه مون رفت و آخرشم کلاسو ول کرد کار داشت و رفت ... :D

(سه زنگه بودیم ، مثل راهنمایی ، یه سری روزا اینطوری شده :-" #-o )

زنگ تفریحا هم تا میخورد کلاسای دیگه میریختن تو کلاس ما :D ما هم که کلا دوستامونو میدیم هی سلام و احوال پرسی :D :D

یک عالمه اطلاعات جدید هم از بخش نامه های جدید آموزش و پروش کسب کردیم ، اینکه پنج شبه ها مدارس باید باز باشه ، فوق العاده کنسل (پولشو نمیدن!! :D) ، معلمامون باید لباس فرم بپوشن(عین مهماندار هواپیما :D) و از این چرت و پرت های خوب :D

کلا تغییر زیادی تو مدرسه مون ندیدم ، فقط پله هامونو معلوم نیست چیکار کردن ، راه میری روش صدای جیغ میده ، اینقدر خوبه :D

من که کلاس بندی ها رو دیده بودم بهت زده بوم :D کاریش نمیشد کرد ... نمیشه که از کلاس همکلاسیهای گرام رو پرت کرد بیرون :D کنار میایم ایشالله ! :D :D فقط نمیدونم چرا اینا با این اوضاع چرا بلوثوتشون روشن نیست :-" :-" نعوذبالله ما که موبایل نمیبریم مدرسه :D اونا رو نمیدونم :D :D

کلاس هم که خیلی خفه ست :D کولر نداره ، فقط از این پنکه ها داره ! نیمکتاشم آبی پلاستیکیه ! دوست نمیدارم ! ولی جای کلاسمون خوبه ، دورترین کلاس نسبت به دفتر معاون :-"

مارو که بردن جاده چالوس..
جاتون خالی..با بچه ها چه کبابی زدیم...

واقعا خالی !! نامردا به مدرسه ی دوست و برادرتون هم میگفتید باهم بریم! :D


*میشه روز دوم رو هم بگم؟! خاطراتش بهتر و بیشتره :-" :-"
**ویرایش : چقدر طولانی شد !! الان که ارسال شد ، فهمیدم !! ولی به به !! :D
***ویرایش دو : میشه نکات باقی مونده رو بنویسم؟! :D

****نکته : نمینویسم ، آخه منفی فعاله ، فحش هم میدن :-"
 
  • لایک
امتیازات: HHH

robo94

عــلــــی (مهندس سابق)
ارسال‌ها
781
امتیاز
1,702
نام مرکز سمپاد
دبيرستان شهيد اژه اى
شهر
اصفهان/تهران
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
تـــهـــران (دانشکده فنـے )
رشته دانشگاه
مهندسی بــرق
پاسخ : خاطرات روز اول

بد نبود :) 5 سال پیش!

رفتیم تو حیاط اسم هر کدوممون رو رو دیوار نوشته بودن یه 5 تا گروه ساختن میرفتیم جا های مختلفو ببینیم! حس خاصی نداشت اما یه فعالیتش خیلی حال داد! رفتیم کارگاه دو تا لیوان یه بار مصرف بهمون دادن یه شیر یه طرفه با یه دونه از این آمپول گاویا و تو تا ش(ی)لنگ نازک هم دادن گفتن جهت این شیره رو پیدا کنین بعدشم آب رو از یه لیوان تو اون لیوان با این تجهیزات منتقل کنیم!

وقتی این کارو کردیم آی مثه یه چیزی کیف کردیم :D 6 دفعه دیگم این آزمایش رو تو خونه انجام دادیم!

یه خاطره دیگش این بود که رفتیم سایت کامپیوتر رو بهمون نشون دادن! یه اکانتم بهمون دادن نیشستیم بازی های ویندوز رو بازی کردیم! :-&

یکی دیگشم بردنمون با یه معلمی آشنامون کردن هی به من میگفت تو چقدر شبیه KAKA یی B-) آی من کیف میکردم!! اینم اولین روز من در سمپاد (:| میشه اسمشو گذشت روز چ* فیل شدنه ورودی های سمپادی (آخه هم زمان با روز شکوفه ها بود! )
 

f.m

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,086
امتیاز
435
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1 مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
شيمي
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات روز اول

تو صف که بودیم برای اینکه بچه ها دقیقا منظم واستن برای هر کس یه خط کشیده بودن که روی اون واستا
منم چون دو تا خواهرم هم همون مدرسه بودم با محیط اشنایی داشتم :D میدونستم اصولا اهمیت نداره این چیزا :-"
منم توجهی نکردم یه دختری پشتم واستاده بود خیلی هم مرتب بود صاف و راست و درست روی خط معین شده
به من گفت برو رو خط واستا باید روی اون واستی :-& خیلی قوانین براش مهم بود منم به خاطر اینکه گفته بود واستادم ولی کلی تو دلم بهش خندیدم
بعد همون یکی از دوستان صمیمی م شد >:D<
کلا من هیچ احساس هیجان یا ترس یا غریبی و... نداشتم چون خواهرام هم بودن و کلی تجربه داشتن
 

Behzad N.M

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
284
امتیاز
222
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1 مشهد
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : خاطرات روز اول

این رو که میگم فکر نکنید بچه سوسولم ها!!!
اتفاقا من جزء معدود کساییم سخت ترین شرایط رو تحل میکنن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ??? ??? ??? ??? ???

روز اول که رفتیم مدر3 سمپاد اول راهنمایی و آفتاب خیلی داغی بود ( اگه دقت کنید مخصوصا سال سومی ها و پیش ها که یه مقداری درس های ویرایششون رو تکمیل کردن و تکمیل تر میشه نکات ویرایش رو توی خط قبل رعایت کردم یعنی حذف فعل به قرینه ی لفظی )

خلا3 خودتونم که میدونید معمولا روز اول یه مقداری حرف های سر صف زیاد میشه و...
من هم نمی دونم چی شد که دیدم چشام داره تار میشه و افراد اطاف دقیقا داشتن م3 شخصیت های کارتونی میشدند
هیچی دیگه رفتم به معاونمون گفتم حالم بده سریع کیفم رو گرفت و من رو به دفتر راهنمایی کرد و من رو جلوی باد کولر نشوند، جاتون خالی باد خنکی بود

حالا این به کنار، روز اول سال دوم راهنمایی اجازه گرفتم برم آب بخورم موقع از کلاس بیرون اومدن دستم رو گذاشتم روی چارچوب در که یه نیم چرخش انجام بدم
جلوی آبخوری که رسیدم دیدم دستم بریده ناجور،نگو دستم رفته بوده توی سوراخ چارچوب و بریده
آقا کلی ما رو تحویل گرفتن تازه یکی از اولیای بچه ها هم که پزشک بود اومده بود مدر3 تا دید من اینجوری شدم باند و سرم و گاز استریل و بتادین و هرچی تو جعبه کمک های اولیه مدر3 بود از معاونمون گرفت و دستم رو باند پیچی کرد به چه قشنگی بعد گفت آب قند برام بیارن و اووووووووووووووووووه

باز هم بگم یا بسه؟
 

!!...me

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
411
امتیاز
568
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۲ تهران
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر-نرم افزار
پاسخ : خاطرات روز اول

میتونم بگم خیـــلی عادی ، یا حتی افتضــــاح بود ...
یعنی واقعن کسل کننده بود !
همینجوری که الان هس ... :-<
 

hidden

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
676
امتیاز
369
نام مرکز سمپاد
سلطان شهیدان
شهر
کرج
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
دارو
پاسخ : خاطرات روز اول

اول مهرو بیخیال شنبرو بچسب :

رفتم تو مدرسه بچه ها از دور دست تکون میدادن رفتیم جلو سلامو الیک و اینحرفا ... دوستای صمیمی رو دیدیم و ماچ *-: و بغل >:D< انگار چند ساله همو ندیدیم

رفتیم صف بستیم معاون سال پایینی ها شروع کرد حرف زدن ... یک عالمه چرت و پرت گفت . بحث نپوشیدن تی شرت آستین و کوتاه و کلی حرف دیگه ... بچه های پیش (خودمون) شروع کردن هو کشیدن ... اونم ادامه داد بعد گفت زنگای تفریح حق استفاده از حیات پایین رو ندارید دیگه مدرسه ترکید ... بعد معاون برگشت ب دوستم گفت بیاد از صف بیرون بخاطر هو کردن و دوستم اومد رفت بالایه پله ها همه شروع کردن دست زدن ... خیلی زیبا بود . اتحاد بچه هارو نشون داد
 

Milad96

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
158
امتیاز
6,685
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
دانشگاه
صنعتي شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر-نرم افزار
پاسخ : خاطرات روز اول

من الان دقیقا" 7 روزه که به عنوان اول دبیرستان سمپادی شدم. >:D<
روز اول واسه ثبت نام اول دبیرستان از بچه ها شنیده بودم که سوالایی در مورد دقت میپرسند. O0
من هم وقتی وارد شدم پله ها رو شمردم و در و دیوار رو نیگا کردم :-\ و... بعدش دیدم نه بابا!هیچ خبری نیست!تازه معلومم نیست کی میاد کی میره؟! :-"

روز اول مهر هم که رفتیم از شدت آفتاب کور شدیم بعدشم که کفمان به دلیل برخی از آزادی عمل های اینجا برید!چون مدرسه قبلیم در برابر اینجا مثل زندون بود. :D


این یه ذره مربوط نیست ولی یکی میتونی جواب اینو تویه پ.خ به من بده.
من امروز شنیدم به قدری خفن سختگیری میکنند که بچه ها مثلا" بعضی درسا رو تجدید میشند.
یکی از بچه ها گفته اینجا معدل ها معمولا" دور و بر 16 میگرده! :O حرفش درسته؟
 
  • لایک
امتیازات: nahid

hermes

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
908
امتیاز
2,878
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهیداژه ای 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتى اصفهان
رشته دانشگاه
مكانيك
پاسخ : خاطرات روز اول

ديالوگ همه به من ثابت بود:

اه؟؟؟ چه قد قد كشيدي؟ :-w

هر كي بار اول منو ميديد تو اون دو سه روز اول همينو ميگفت :D
 

panther

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,428
امتیاز
1,120
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی هرمزگان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات روز اول

به نقل از نمكي :
ديالوگ همه به من ثابت بود:

اه؟؟؟ چه قد قد كشيدي؟ :-w

هر كي بار اول منو ميديد تو اون دو سه روز اول همينو ميگفت :D
دقیقا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حتی معلم هامم گفتن به من!!!!
یکی میگفت شما نردبون قورت دادی؟؟؟؟ {-8
 

hermes

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
908
امتیاز
2,878
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهیداژه ای 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتى اصفهان
رشته دانشگاه
مكانيك
پاسخ : خاطرات روز اول

نردبون ديالوگ معلم ادبيات پارسالم بود :D
 

robo94

عــلــــی (مهندس سابق)
ارسال‌ها
781
امتیاز
1,702
نام مرکز سمپاد
دبيرستان شهيد اژه اى
شهر
اصفهان/تهران
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
تـــهـــران (دانشکده فنـے )
رشته دانشگاه
مهندسی بــرق
پاسخ : خاطرات روز اول

به نقل از نمكي :
ديالوگ همه به من ثابت بود:

اه؟؟؟ چه قد قد كشيدي؟ :-w

هر كي بار اول منو ميديد تو اون دو سه روز اول همينو ميگفت :D

ولی من روز 5ام بهت اینو گفتم :D
 

hermes

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
908
امتیاز
2,878
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهیداژه ای 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتى اصفهان
رشته دانشگاه
مكانيك
پاسخ : خاطرات روز اول

به نقل از ArieR BoY :
ولی من روز 5ام بهت اینو گفتم :D
خب جيگر تو منو سوم مهر براي بار اول ديدي....دو روز اول اشناييم ميشه همون5 ام مهر :D
 

Spammer

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
1,462
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : خاطرات روز اول

روز اول حدود یک ساعت ونیم تو صف بودیم پامون داشت میشکست
 
بالا