پاسخ : خاطرات روز اول
روز اول که پنج شنبه باشه من فقط رفتم بچه ها رو ببینم

مثل هرسال کتاب و دفتر و اینا نبردیم

چون برنامه نداشتیم و نپرسیدیم
اولش رفتیم بچه ها رو دیدیم ... بعد صف ...

ما که تو صف حرف میزدیم هی معاون میگفت ساکت !! از روز اول شروع کرده بود !

ما هم گوش نکردیم(معاون پایه ی ما نبود مال اولا بود

) چون امسال هم از دوستامون جدا شده بودیم کلا چهارتا صف داغون بود...

بعد اومدن کادر مدرسه رو دوباره معرفی کردن !! یه ذره واسمون آرزو کردن

و بعد بهم اولامون سرود ملی خوندن ، یکی نیست بگه چرا سرو دملی فرزانگانمون رو نذاشتین ما بخونیم شما یاد بگیرین ؟!

آخرشم بهمون گل رز قرمز

دادن و فرستادمون کلاس!! راستی شکولات هم دادن
زنگ اول عربی بود !! همون اول گفت سمانه جان پاشو برو واسه من صندلی بیار ! من : ^-^ . رفتم واسش از تو دفتر معاون به اون شلوغی صندلی پیچوندم

سر کلاس داشت اشکم در میومد ، همه ی درس پارسالو دوره کرد ، ازمون درس پرسید !! ^-^ هی بهش میگفتیم زنگمون خورده ها ، خسته نباشین ، میگفت نه یه مبحث دیگه مونده !!

نمیپیچید
زنگ دوم زبان بود ، معلمشم معلم پارسالمون بود ، خیلی پایه ست (مثال

: سر کلا با خودش بلوثوت بازی میکنیم!) ، یک تیکه های خوبی میندازه

(با هم رفته بودیم جشن سمپادی ها ، جواب تیکه ی دوستان سمپادی رو میداد!!!! ) کلا خیلی خوبه ،حیف واسه ی سه شنبه امتحان گذاشت

امتحاناتو افتتاح کرد ، مشکل هم اینجاست که با تقریب خوبی هیچکی تو کلاس نمره ی کامل نمیگیره ، تقلب هم که اصلا ...
زنگ سوم فیزیک بود ، معلمشم معلم پارسالمون ، معلم امسالمون باید یکی دیگه می بود ، که از مدرسه مون رفت ، حیف شد ... من دو روز قبل فهمیده بودم ، مگرنه این که اومد سرکلاس سکته دوم رو میزدم و خلاص ...

دیگه هیچی دیگه قربون صدقه مون رفت و آخرشم کلاسو ول کرد کار داشت و رفت ...
(سه زنگه بودیم ، مثل راهنمایی ، یه سری روزا اینطوری شده

#-o )
زنگ تفریحا هم تا میخورد کلاسای دیگه میریختن تو کلاس ما

ما هم که کلا دوستامونو میدیم هی سلام و احوال پرسی
یک عالمه اطلاعات جدید هم از بخش نامه های جدید آموزش و پروش کسب کردیم ، اینکه پنج شبه ها مدارس باید باز باشه ، فوق العاده کنسل (پولشو نمیدن!!

) ، معلمامون باید لباس فرم بپوشن(عین مهماندار هواپیما

) و از این چرت و پرت های خوب
کلا تغییر زیادی تو مدرسه مون ندیدم ، فقط پله هامونو معلوم نیست چیکار کردن ، راه میری روش صدای جیغ میده ، اینقدر خوبه
من که کلاس بندی ها رو دیده بودم بهت زده بوم

کاریش نمیشد کرد ... نمیشه که از کلاس همکلاسیهای گرام رو پرت کرد بیرون

کنار میایم ایشالله !

فقط نمیدونم چرا اینا با این اوضاع چرا بلوثوتشون روشن نیست

نعوذبالله ما که موبایل نمیبریم مدرسه

اونا رو نمیدونم
کلاس هم که خیلی خفه ست

کولر نداره ، فقط از این پنکه ها داره ! نیمکتاشم آبی پلاستیکیه ! دوست نمیدارم ! ولی جای کلاسمون خوبه ، دورترین کلاس نسبت به دفتر معاون
مارو که بردن جاده چالوس..
جاتون خالی..با بچه ها چه کبابی زدیم...
واقعا خالی !! نامردا به مدرسه ی دوست و برادرتون هم میگفتید باهم بریم!
*میشه روز دوم رو هم بگم؟! خاطراتش بهتر و بیشتره

**ویرایش : چقدر طولانی شد !! الان که ارسال شد ، فهمیدم !! ولی به به !!

***ویرایش دو : میشه نکات باقی مونده رو بنویسم؟!
****نکته : نمینویسم ، آخه منفی فعاله ، فحش هم میدن
