2022/2/17 #2,141 Cleopatra کاربر نیمهحرفهای فارغالتحصیل ارسالها 242 امتیاز 8,540 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر . سال فارغ التحصیلی 1403 پا به پا کردم و جان کندم و گفتم آخر «دوستت دارم» و گفتی نظر لطف شماست...
2022/2/18 #2,142 hanita.ard کاربر خاکانجمنخورده ارسالها 1,843 امتیاز 26,252 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر .... سال فارغ التحصیلی 99 دانشگاه قزوین رشته دانشگاه شیمی محض " به جان میجویمت جانا کجایی؟؟ "
2022/2/18 #2,143 saba.hjm Olmazsa alışırız(: ارسالها 873 امتیاز 25,719 نام مرکز سمپاد فزرانگان شهر سراب سال فارغ التحصیلی 1400 بدی بیش از حد دوست داشتن یه آدم اینه که وقتی حواسش بهت نیست حس میکنی کل دنیا ازت متنفره...
2022/2/20 #2,144 پرنیان.ک کاربر خاکانجمنخورده فارغالتحصیل ارسالها 2,300 امتیاز 48,924 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر خرم آباد سال فارغ التحصیلی 94 تو کجا نالی از این خار که در پای منست یا چه غم داری از این درد که بر جان تو نیست - سعدی.
2022/2/27 #2,145 Kiamehr A special genius مدال نقره المپیاد ارسالها 179 امتیاز 4,601 نام مرکز سمپاد هاشمی نژاد ۱ شهر مشهد سال فارغ التحصیلی 1403 مدال المپیاد نقره زمین شناسی من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم تو از دل من هیچ خبردار نباشی..:)
2022/2/27 #2,146 Bay Harbor butcher کاربر فوقحرفهای ارسالها 907 امتیاز 10,158 نام مرکز سمپاد ' شهر اهواز سال فارغ التحصیلی 0 گر من به غم عشق تو نسپارم دل دل را چه کنم بهر چه میدارم دل
2022/2/27 #2,147 zeynabgol چسبیده به انجمن کنکوری 1404 ارسالها 3,999 امتیاز 45,277 نام مرکز سمپاد فرزانگان یک شهر مشهد سال فارغ التحصیلی 1404 گر تو گرفتارم کنی، من با گرفتاری خوشم... مولانا.
2022/2/27 #2,148 MarMari کاربر فوقحرفهای ارسالها 670 امتیاز 16,094 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر شهسوار سال فارغ التحصیلی 1402 مدال المپیاد زهی خیال باطل دانشگاه البرز رشته دانشگاه داروسازی هر وقت از دست کسی ناراحت بودی فقط یک لحظه به نبودنش فکر کن
2022/3/1 #2,149 آرش. کاربر حرفهای ارسالها 366 امتیاز 3,773 نام مرکز سمپاد شهریار شهر شهریار سال فارغ التحصیلی 1389 حالمان بد نیست غم کم میخوریم کم که نه هر روز کم کم میخوریم آب میخواهم سرابم میدهند عشق میورزم عذابم میدهند خود نمیدانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی آفتاب؟ خنجری بر قلب بیمارم زدند بیگناهی بودم و دارم زدند دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بی داد آمد داد شد عشق آخر تیشه زد بر ریشهام تیشه زد بر ریشه اندیشهام عشق اگر این است مرتد می شوم خوب اگر این است من بد می شوم بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم دیگر مسلمانی بس است در میان خلق سردرگم شدم عاقبت آلوده مردم شدم بعد از این با بی کسی خو میکنم هر چه در دل داشتم رو میکنم نیستم از مردم خنجر به دست بت پرستم بت پرستم بت پرست! بت پرستم بت پرستی کار ماست چشم مستی تحفه بازار ماست درد می بارد چو لب تر میکنم طالعم شوم است باور میکنم من که با دریا تلاطم کرده ام راه دریا را چرا گم کرده ام؟ قفل غم بر درب سلولم مزن من خودم خوش باورم گولم مزن من نمی گویم که خاموشم نکن من نمی گویم فراموشم نکن من نمی گویم که با من یار باش من نمیگویم مرا غمخوار باش من نمیگویم! دگر گفتن بس است! گفتن اما هیچ نشنفتن بس است! روزگارت باد شیرین، شاد باش! دست کم یک شب تو هم فرهاد باش! آه! در شهر شما یاری نبود قصه هایم را خریداری نبود وای رسم شهرتان بیداد بود شهرتان از خون ما آباد بود از در و دیوارتان خون میچکد خون هر فرهاد، مجنون میچکد خستهام! خسته ام از قصه های شومتان خسته از همدردی مسمومتان این همه خنجر، دل کس خون نشد این همه لیلی، کسی مجنون نشد آسمان خالی شد از فریادتان بیستون در حسرت فرهادتان کوه کندن گر نباشد پیشه ام گویی از فرهاد دارد ریشه ام عشق از من دور و پایم لنگ بود قیمتش بسیار و دستم تنگ بود گر نرفتم هر دو پایم خسته بود تیشه گر افتاد دستم بسته بود هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه! فکر دست تنگ ما را کرد؟ نه! هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه! هیچ کس اندوه ما را دید؟ نه! هیچ کس چشمی برایم تر نکرد هیچ کس یک روز با من سر نکرد هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما میگریخت چند روزی است که حالم دیدنی است حال من از این و آن پرسیدنی است گاه بر روی زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت: «ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم» حمیدرضا رجایی -----------------------------------------------------------------------------------------------------
حالمان بد نیست غم کم میخوریم کم که نه هر روز کم کم میخوریم آب میخواهم سرابم میدهند عشق میورزم عذابم میدهند خود نمیدانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی آفتاب؟ خنجری بر قلب بیمارم زدند بیگناهی بودم و دارم زدند دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بی داد آمد داد شد عشق آخر تیشه زد بر ریشهام تیشه زد بر ریشه اندیشهام عشق اگر این است مرتد می شوم خوب اگر این است من بد می شوم بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم دیگر مسلمانی بس است در میان خلق سردرگم شدم عاقبت آلوده مردم شدم بعد از این با بی کسی خو میکنم هر چه در دل داشتم رو میکنم نیستم از مردم خنجر به دست بت پرستم بت پرستم بت پرست! بت پرستم بت پرستی کار ماست چشم مستی تحفه بازار ماست درد می بارد چو لب تر میکنم طالعم شوم است باور میکنم من که با دریا تلاطم کرده ام راه دریا را چرا گم کرده ام؟ قفل غم بر درب سلولم مزن من خودم خوش باورم گولم مزن من نمی گویم که خاموشم نکن من نمی گویم فراموشم نکن من نمی گویم که با من یار باش من نمیگویم مرا غمخوار باش من نمیگویم! دگر گفتن بس است! گفتن اما هیچ نشنفتن بس است! روزگارت باد شیرین، شاد باش! دست کم یک شب تو هم فرهاد باش! آه! در شهر شما یاری نبود قصه هایم را خریداری نبود وای رسم شهرتان بیداد بود شهرتان از خون ما آباد بود از در و دیوارتان خون میچکد خون هر فرهاد، مجنون میچکد خستهام! خسته ام از قصه های شومتان خسته از همدردی مسمومتان این همه خنجر، دل کس خون نشد این همه لیلی، کسی مجنون نشد آسمان خالی شد از فریادتان بیستون در حسرت فرهادتان کوه کندن گر نباشد پیشه ام گویی از فرهاد دارد ریشه ام عشق از من دور و پایم لنگ بود قیمتش بسیار و دستم تنگ بود گر نرفتم هر دو پایم خسته بود تیشه گر افتاد دستم بسته بود هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه! فکر دست تنگ ما را کرد؟ نه! هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه! هیچ کس اندوه ما را دید؟ نه! هیچ کس چشمی برایم تر نکرد هیچ کس یک روز با من سر نکرد هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما میگریخت چند روزی است که حالم دیدنی است حال من از این و آن پرسیدنی است گاه بر روی زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت: «ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم» حمیدرضا رجایی -----------------------------------------------------------------------------------------------------
2022/3/3 #2,150 صوراسرافيل کاربر خاکانجمنخورده ارسالها 1,424 امتیاز 8,535 نام مرکز سمپاد علامه حلى شهر تهران سال فارغ التحصیلی 0000 ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید گر صورت بیصورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید ده بار از آن راه بدان خانه برفتید یک بار از این خانه بر این بام برآیید آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید از خواجه آن خانه نشانی بنمایید یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید با این همه آن رنج شما گنج شما باد افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید گر صورت بیصورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید ده بار از آن راه بدان خانه برفتید یک بار از این خانه بر این بام برآیید آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید از خواجه آن خانه نشانی بنمایید یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید با این همه آن رنج شما گنج شما باد افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
2022/3/3 #2,151 Kiamehr A special genius مدال نقره المپیاد ارسالها 179 امتیاز 4,601 نام مرکز سمپاد هاشمی نژاد ۱ شهر مشهد سال فارغ التحصیلی 1403 مدال المپیاد نقره زمین شناسی مثلماهتوآسمونتنهامولیمیدرخشم . . .!
2022/3/7 #2,152 saba.hjm Olmazsa alışırız(: ارسالها 873 امتیاز 25,719 نام مرکز سمپاد فزرانگان شهر سراب سال فارغ التحصیلی 1400 هیج وقت آدم هارا با انتظار امتحان نکنین (: انتظار آدم هارا عوض میکند (:
2022/3/7 #2,153 Kiamehr A special genius مدال نقره المپیاد ارسالها 179 امتیاز 4,601 نام مرکز سمپاد هاشمی نژاد ۱ شهر مشهد سال فارغ التحصیلی 1403 مدال المپیاد نقره زمین شناسی اگر از بلندی آسمون بترسی، نمیتونی مالکِ ماه بشی...:)
2022/3/9 مدیر #2,154 Déjà vu کاربر فوقحرفهای عضو مدیران انجمن سابقه مدیریت فروم فارغالتحصیل ارسالها 1,327 امتیاز 23,987 نام مرکز سمپاد علامه حلی۱ شهر همدان سال فارغ التحصیلی 0000 رشته دانشگاه علوم تغذیه در این فکرم که در یک لحظه غفلت از این زندان خامُش پر بگیرم...
2022/3/10 توقیف شده #2,155 Iman kage این اکانت خاموش شد. ارسالها 579 امتیاز 18,747 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر اردبیل سال فارغ التحصیلی 1403 مثل خنثی گر بمبی که دو سیمش سرخ است ماندهام قید لبت را بزنم یا دل را
2022/3/10 #2,156 saba.hjm Olmazsa alışırız(: ارسالها 873 امتیاز 25,719 نام مرکز سمپاد فزرانگان شهر سراب سال فارغ التحصیلی 1400 درس امشب : زندگی کوتاه تر از اونیه که هی بخوایی صبر و تلاش کنی تا یکی آدم بشه بذار بره آدما میرن پی لیاقتشون
درس امشب : زندگی کوتاه تر از اونیه که هی بخوایی صبر و تلاش کنی تا یکی آدم بشه بذار بره آدما میرن پی لیاقتشون
2022/3/12 #2,157 Kiamehr A special genius مدال نقره المپیاد ارسالها 179 امتیاز 4,601 نام مرکز سمپاد هاشمی نژاد ۱ شهر مشهد سال فارغ التحصیلی 1403 مدال المپیاد نقره زمین شناسی دلم بچگی میخواهد...! جلوی کدام مغازه پابکوبم تا برایم آرامش بخری...:) پ.ن:چه زیبا:)
2022/3/17 #2,158 NymOs کاربر جدید ارسالها 1 امتیاز 5 نام مرکز سمپاد تبریز شهر تبریز سال فارغ التحصیلی 1403 تو جنس کیو می فروشی توی ویترینی که ساختی؟تو چی هستی؟چی میخوای؟چی میگی؟این مهمه تو دنیا رو چی دیدی.
2022/3/17 توقیف شده #2,159 ...Maryam... مرمرائیسم:) ارسالها 132 امتیاز 2,900 نام مرکز سمپاد فرزانگان شهر شهر لبخند:) سال فارغ التحصیلی 1400 امروز نه آغاز و نه انجام جهان است. ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است دردا و دریغا که در این بازی خونین بازیچهٔ ایام، دل آدمیان است.. -هوشنگ ابتهاج
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است. ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است دردا و دریغا که در این بازی خونین بازیچهٔ ایام، دل آدمیان است.. -هوشنگ ابتهاج
2022/3/18 #2,160 علیـــــــــــــــ هیچ فارغالتحصیل ارسالها 810 امتیاز 11,351 نام مرکز سمپاد چهارراه لشگر شهر تهران سال فارغ التحصیلی 97 حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنارساحله اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی تو آب اما بعضی وقتا یه سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچوقت نمیتونی پرتشون کنی
حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنارساحله اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی تو آب اما بعضی وقتا یه سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچوقت نمیتونی پرتشون کنی