در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در بزم جهان جز دل حسرت کش مانیست
آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد
وقتی آخرین حسی که بهش داری عذاب وجدانه، عذاب وجدان از این که ممکنه اون هنوز بهت فکر کنه، از دور یه نگاه بهش میندازی. میبینی که اون حتی عذاب وجدان هم نداره، و برای همیشه از هر حسی که به هم متصلتون کرده بود رها میشی.
تو چه میدانی
آدمی که به یک نقطه خیره مانده
و به موسیقی دلخواهش گوش میدهد
در آن نقطهی کوچک که به آن خیره شده،
چه چیزهایی میبیند..
چه چیزهایی میشنود..
و چه چیزهایی احساس میکند...: )