جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

MohamaD.Z

یک عدد INTP هستم :)
ارسال‌ها
187
امتیاز
1,182
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی ۵
شهر
شهرجدیدهشتگرد
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
متاسفانه ندارم :)
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی برق
سعدی :

چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی

حافظ:

چو رسی به کوه سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو نه جواب لن ترانی

مولانا:

ارنی کسی بگوید که تورا ندیده باشد
توکه با منی همیشه چه تری چه لن ترانی

طباطبایی :

سحر امدم به کویت که ببینمت نهانی
ارنی نگفته گفتی دوهزار لن ترانی

--------------------------------------------------------------

نکته خیلی جذاب تو این کل کل شعری بینش هرکدوم از شاعر هاست که دقیقا با اون چیزایی که جداگانه تو اشعارشون خوندیم سازگاری داره 😁
 
ارسال‌ها
1,052
امتیاز
18,961
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
انگار دو نفر درونم هستند؛یکی می‌خواهد تمام دنیا را ببیند با همه‌ی آدم‌ها بخندد و دیگری حتی نمی‌خواهد اتاقش را ترک کند!
 

Maryam0

غم بامن زاده شده دیگه رهام نمیکنه...
ارسال‌ها
51
امتیاز
232
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
9999
ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست
درد تو بجان خسته داریم ای دوست
گفتی که به دلشکستگان نزدیکم
ما نیز دل شکسته داریم ای دوست
جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه
بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم توبه
 

MohamaD.Z

یک عدد INTP هستم :)
ارسال‌ها
187
امتیاز
1,182
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی ۵
شهر
شهرجدیدهشتگرد
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
متاسفانه ندارم :)
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی برق
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
دخترک خندید و
پسرک ماتش برد
که به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش میخواست
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد

غضب الود به او غیظی کرد
این وسط من بودم
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر ععشقی معصوم
بین دستان پیر از دلهره یک عاشق
و لب و دندان
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم

و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام
هر دو را بغض ربود

دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت :
"او یقینا پی معشوق خودش می اید"
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود :
"مطمئنا پشیمان شده برمیگردد"

سال هاست که پوسیده ام ارام ارام
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم
همه اندیشه کنان غرق دراین پندارند
"این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت"
 

Lushato

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,899
امتیاز
22,562
نام مرکز سمپاد
frz 1
شهر
idk
سال فارغ التحصیلی
1403
من خراب نگه نرگس شهلای توام
بی خود از بادهٔ جام و می مینای توام
تو به تحریک فلک فتنهٔ دوران منی
من به تصدیق نظر محو تماشای توام

می‌توان یافتن از بی سر و سامانی من
که سراسیمهٔ گیسوی سمن‌سای توام
اهل معنی همه از حالت من حیرانند
بس که حیرت‌زدهٔ صورت زیبای توام
تلخ و شیرین جهان در نظرم یکسان است
بس که شوریده‌دل از لعل شکرخای توام
مرد میدان بلای دو جهان دانی کیست
من که افتادهٔ بالای دلارای توام
سر مویی به خود از شوق نپرداخته‌ام
تا گرفتار سر زلف چلیپای توام
بس که سودای تو از هر سر مویم سر زد
مو به مو با خبر از عالم سودای توام
زیر شمشیر تو امروز فروغی می‌گفت
فارغ از کشمکش شورش فردای توام
 

Aynazi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
488
امتیاز
7,708
نام مرکز سمپاد
_
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
پلیمر
" چنین غمگین و هایاهای
کدامین سوگ میگریاندت ای ابر شبگیران اسفندی؟
اگر دوریم اگر نزدیک
بیا باهم بگرییم ای چو من تاریک".
 
ارسال‌ها
404
امتیاز
3,063
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی ۲
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1401
رشته دانشگاه
Physics
.
.
نظر تنگ حسودان بعد باران میخواست
و بخیلی که تو را بی من و تنها میخواست
نه که مشتاق تو باشد و دلش چون من خو
که تو را همچو هوس روز مبادا میخواست
.
.
 
بالا