جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

majn0_0n

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
164
امتیاز
758
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1408
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطهٔ دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

خرقهٔ زهد مرا آب خرابات ببرد
خانهٔ عقل مرا آتش میخانه بسوخت

چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و میخانه بسوخت
 

نون

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
297
امتیاز
2,793
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 4
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
تلگرام
خواهی که برنخیزدت از دیده رودِ خون
دل در وفایِ صحبتِ رودِ کسان مَبَند
ز آشفتگیِ حالِ من آگاه کِی شود؟
آن را که دل نگشت گرفتارِ این کمند
بازارِ شوق گرم شد آن سروْقد کجاست؟
تا جانِ خود بر آتش رویش کُنم سپند
 
ارسال‌ها
1,083
امتیاز
19,241
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
ارسال‌ها
1,077
امتیاز
25,930
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
Used to Bio
رشته دانشگاه
CS
دوست گرامی، امان از تخیل بی‌بضاعت این جماعت! گمان می‌برند انسان همواره به یک دلیل دست به خودکشی می‌زند. حال آنکه هیچ بعید نیست کسی دو دلیل برای خودکشی داشته باشد.
سقوط، آلبر کامو
 
ارسال‌ها
5
امتیاز
17
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
Silver of physics
دانشگاه
Tehran
رشته دانشگاه
medicine
دائما يكسان نباشد حال دوران غم مخور
یک روز رسد غمی به اندازه کوه
یک روز رسد نشاط به اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است گلم
در سایه کوه باید از دشت گذشت
{ پیر مغان }
 
ارسال‌ها
1,083
امتیاز
19,241
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
زندگی اینجوری شده که ۲،۳ ساعت بهت خوش میگذره، بعد یهو ته دلت خالی میشه و یه دلشوره عجیبی میاد سراغت...

کپی پیست از یه جایی‌.
 
ارسال‌ها
262
امتیاز
13,858
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی
گویا من فراموش کرده بودم چطور باید با آدم ها حرف بزنم ؛ یا اینکه آنها نمیدانستند چطور باید با من حرف بزنند ؛ هرچه که بود زبان یکدیگر را نمیفهمیدیم.
 
ارسال‌ها
1,083
امتیاز
19,241
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
اگر مرگم فرا رسید و یکدیگر را ندیدیم،
فراموش نکن من دیدارت را بسیار آرزو کردم ...
 
ارسال‌ها
427
امتیاز
2,713
نام مرکز سمپاد
[.unk]
شهر
[.unk]
سال فارغ التحصیلی
333
حتم دارم اینو حداقل چند باری گذاشتن (غزل 143 حافظ) ولی حیفم میاد دوباره نزارمش

سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد


گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد


مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش
کاو به تأییدِ نظر حلّ‌ِ معمّا می‌کرد


دیدمش خُرَّم و خندان قدحِ باده به دست
واندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد


گفتم این جامِ جهان‌بین به تو کِی داد حکیم؟
گفت آن روز که این گنبدِ مینا می‌کرد


بی‌دلی در همه‌احوال خدا با او بود
او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد


این‌همه شعبدهٔ خویش که می‌کرد اینجا
سامری پیشِ عصا و یدِ بیضا می‌کرد


گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند
جُرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد


فیضِ روحُ‌القُدُس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد


گفتمش سلسلهٔ زلفِ بُتان از پیِ چیست
گفت حافظ گله‌ای از دلِ شیدا می‌کرد
 
ارسال‌ها
129
امتیاز
1,741
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1403
دانشگاه
UT
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود

وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود

خیام
 
بالا