جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

ارسال‌ها
558
امتیاز
9,468
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1402
مادر! تمام زندگی‌ام درد می‌کند
دارد چه کار با خودش این مرد می‌کند؟
دارد مرا شبیه همان بچه‌ی لجوج
که تا همیشه گریه نمی‌کرد می‌کند
این باد از کدام جهنم رسیده است؟
که برگ، برگ، برگ مرا زرد می‌کند
هی می‌رسد به نقطه‌ی پایان، به خودکشی
یک لحظه مکث، بعد عقبگرد می‌کند
ابری‌ست غوطه‌ور وسط خواب‌های مرد
که آتش نگاه مرا سرد می‌کند
بی‌فایده است سعی کنم مثلتان شوم
دنیای خوب باز مرا طرد می‌کند
هی فکر می‌کنم و به جایی نمی‌رسم
هی فکر می‌کنم و سرم درد می‌کند

• سید مهدی موسوی
 
ارسال‌ها
1,145
امتیاز
20,688
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
آدمی چه عجیب و بیچاره است. افرادی دوستت داشتند، دارند و خواهند داشت، اما تو از اینکه یک نفر دوستت نداشت رنج میکشی.
 

نون

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
303
امتیاز
2,936
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 4
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1399
تلگرام
افرادی هستن که هنوز اونها رو ندیدی
و به مراسم عروسیت میان ، شغل جدیدت رو باهات جشن میگیرن ، تو روز تولدت غافلگیرت میکنن و تو خونه جدیدت باهات وقت میگذرونن.
شخصیت های مهم زیادی تو داستانت وجود دارن که قراره باهاشون ارتباط برقرار کنی.
 

majn0_0n

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
166
امتیاز
799
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1408
همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می‌سازد
زمانی از حقیقت های ما افسانه می‌سازد

سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد
که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می‌سازد

مرنج از بیش و کم، چشم از شراب این و آن بردار
که این ساقی به قدر تشنگی پیمانه می‌سازد

مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم
که عشق از پیله‌های مرده هم پروانه می‌سازد

به من گفت ای بیابانگرد غربت! کیستی؟ گفتم:
پرستویی که هرجا می‌نشیند لانه می‌سازد

مگو شرط دوام دوستی دوری‌ست، باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می‌سازد
 
ارسال‌ها
1,145
امتیاز
20,688
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
یه روز نگاه می کنی می بینی جوری عبور کردی و داری دوباره با آدم های جدید ماجراهای جدید رو تجربه می کنی که یادت رفته ته چاه بودن چه شکلی بود و چقدر درد داشت.
 
ارسال‌ها
1,145
امتیاز
20,688
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
تردید نکن که نوری هست؛ شاید چندان نباشد که گفته اند اما آنقدر هست که از پس تاریکی ات برآید.
چارلز بوکوفسکی
 

...Maryam...

مرمرائیسم:)
ارسال‌ها
132
امتیاز
2,900
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهر لبخند:)
سال فارغ التحصیلی
1400
چُون حَق اونِ کِ خودش بیاد تو بِدی بِره باز برگرده بِهت مَشتی باشه پُرش زیاد خورده حِساب کتاب بَد کرده تو رو لِهت ....
 
ارسال‌ها
558
امتیاز
9,468
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1402
هیچ چیز راحتم نمی‌کند.
نه دریا، نه آفتاب، نه درخت‌ ها، نه آدمها، نه فیلم‌ ها، نه لباس‌ هایی که تازه خریده‌ ام.
نمی‌ دانم چه کار کنم. بروم و سرم را به درخت‌ ها بکوبم، داد بزنم، گریه کنم، نمی‌دانم.
| از نامه‌های فروغ |
 

galium

^^
ارسال‌ها
19
امتیاز
291
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
....
سال فارغ التحصیلی
1405
با زمین‌گیری کمان آسمان نتوان کشید
تا نگردی راست چون تیر این کمان نتوان کشید

تا نسازی نفس سرکش را چو عیسی زیر دست
توسن افلاک را در زیر ران نتوان کشید

خودنمایی راست صد زخم نمایان در کمین
در هوای تیر، گردن چون نشان نتوان کشید

*از ملامت روی نتوان تافتن در راه عشق
پا به فریاد جرس از کاروان نتوان کشید

زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است
تا نگردی مست این بار گران نتوان کشید

«صائب تبریزی»

اگه یکی لطف کنه معنی اون بیتی که ستاره زدم رو توضیح بده ممنون می‌شم! آخه خودم مطمئن نیستم.
 

Amandaa

کاربر فعال
کنکوری 1404
ارسال‌ها
51
امتیاز
706
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1404
نباید مرثیه گو باشم واسه خاک تنم
تو آخه مسافری، خون رگ اینجا منم
تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه
حالا با هرکی که هست، هرکی که نیست داد میزنم
 
ارسال‌ها
1,145
امتیاز
20,688
نام مرکز سمپاد
یه جایی بود دیگه!
شهر
*
سال فارغ التحصیلی
0000
تو زیباترین حزن من بودی،
عزیزترین زخم من بودی
و دلخواه ترین رنجم ...
این که با افعال گذشته از تو یاد می‌کنم
غم‌انگیز ترین شکل انقراض است که برگزیده ام.
حمید سلیمی
 
ارسال‌ها
440
امتیاز
3,382
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی ۲
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1401
رشته دانشگاه
Physics
شنيدم كه چون قوي زيبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد
شب مرگ تنها نشيند به موجي
رود گوشه اي دور و تنها بميرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
كه خود در ميان غزل ها بميرد
گروهي بر آنند كاين مرغ شيدا
كجا عاشقي كرد ؛ آنجا بميرد
شب مرگ از بيم آنجا شتابد
كه از مرگ غافل شود تا بميرد
من اين نكته گيرم كه باور نكردم
نديدم كه قويی به صحرا بميرد
چو روزی ز آغوش دريا برآمد
شبی هم در آغوش دريا بميرد
تو دريای من بودی آغوش واكن
كه ميخواهد اين قوی زيبا بميرد
 

مثبت

مستِ بودن
ارسال‌ها
640
امتیاز
6,040
نام مرکز سمپاد
چهار راه لشکر
شهر
یه شهر دور
سال فارغ التحصیلی
1406
تلگرام
در این جولانگه موران که در پرده سلیمان است،
دلی در تنگنای حادثه گوید زمستان است
 

taha_d

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
297
امتیاز
713
نام مرکز سمپاد
حلی ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1406
و من به جادهٔ گستردهٔ غمناک می‌اندیشم
و به شباهت شکل‌های پوچ
و به این اندیشهٔ عبث
که خاک پذیرنده، مرا دوباره به خود خواهد برد...
 
ارسال‌ها
66
امتیاز
584
نام مرکز سمپاد
حضرت محمد(شهید بهشتی1)
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
1400
مدال المپیاد
نه :)
رشته دانشگاه
حقوق
اشک همه روی زمین زیر و زبر کن

مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن

غیرت کن و اندیشۀ ایام بتر کن

اندر جلو تیر عدو سینه سپر کن

(عارف قزوینی)
 

مثبت

مستِ بودن
ارسال‌ها
640
امتیاز
6,040
نام مرکز سمپاد
چهار راه لشکر
شهر
یه شهر دور
سال فارغ التحصیلی
1406
تلگرام
یاااااران، جام باده بر دست دارند،
هرررر شب، چون ماه و پروین بیدارند،

ای که چو من بیداری،
مستی خود یاد آری،
چون شنوی بانگ مستان،
منتظری روز آید عقده دل بگشاید،
"این شب غم یابد پایان"...

شب های تهران
 
بالا