مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
هر آن کو که راند سخن بر گزاف
بود بر سر انجمن مرد لاف...
 
فردا که خلایق را دیوان جزا باشد
هر کس عملی دارد ما چشم به انعامی

سعدی
 
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه بمگذار مرا...
 
ای خدا فریاد زین فریادخواه
داد خواهم نه ز کس زین دادخواه

داد خود از کس نیابم جز مگر
ز انکه او از من بمن نزدیکتر


مولانا
 
ایجاز شاعرانه چشم تو تا کنون
ما را کشانده است به اعجازی از جنون
 
نی حدیث راه پرخون میکند
قصه های عشق مجنون می کند
 
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس...
 
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل
بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران
 
نرو جایی که در بندت ببندند
نکن کاری که هشیاران بخندند
 
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد
سعادتمند کسی باشد که از تن ها بپرهیزد
 
دانی بهشت چیست که داریم آرزو؟
جز ماهتاب و باده و آغوش یار نیست !
 
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
 
تا توانی پیش کس مگشای راز
برکسی ایند مکن زنهار باز
 
ز چشمم لعل رُمّانی چو می‌خندند می‌بارند
ز رویم راز پنهانی چو می‌بینند می‌خوانند
 
در بر من ره چو به پایان برد
از خجلی سر به گریبان برد
نیما یوشیج
 
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
 
دل اگر خدا شناسی،همه در رخ علی بین
به علی شناختم من ، به خدا قسم خدا را !
 
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی

حافظ
 
یک دسته گل دماغ پرور
از خرمن صد گیاه بهتر
 
روی من در توست آمد شد به سوی دیگران
من درون کعبه ام هر سو که رو آرم رواست
 
Back
بالا