مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
افتادگي آموز اگر طالب فيضي
هرگز نخورد آب، زميني كه بلند است
ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما
 
  • لایک
امتیازات: Maia
(امیدوارم تکراری نباشه)
ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود
 
در هر دشتی که لاله زاری بوده است
از سرخی خون شهریاری بوده است
خیام
(اگه اشتباه بود بگید)
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت
 
تق تق، صدای در
و بچه ای که خسته
از کارگاه تیره ی قالیبافی بر میگردد
جنگل، سیاه میشود و میسوزد
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشق
 
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست
 
  • لایک
امتیازات: Maia
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست
تو مپندار كه خاموشي من
هست برهان فراموشي من
 
  • لایک
امتیازات: Maia
Back
بالا