مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • لایک
امتیازات: Maia
و ز هیچ کسی نیزد و گوشم نشنود
کاین امدن و رفتنم از بهر چه بود
در عالم بی‌وفا کسی خرم نیست

شادی و نشاط در بنی‌آدم نیست

آن کس که درین زمانه او را غم نیست

یا آدم نیست، یا از این عالم نیست​
 
  • لایک
امتیازات: Maia
در عالم بی‌وفا کسی خرم نیست

شادی و نشاط در بنی‌آدم نیست

آن کس که درین زمانه او را غم نیست

یا آدم نیست، یا از این عالم نیست​
تا به فراق خو كنم صبر من و قرار كو؟
وعده ي وصل اگر دهد طاقت اتظار كو؟
 
وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون

آتش افکنم به همه رخت و بخت خویش
شبست و شاهد و شمع و شراب و شيريني
غنيمتست چنين شب که دوستان بيني
به شرط آن که منت بنده وار در خدمت
بايستم تو خداوندوار بنشيني
 
یكی دو فصل گذشت از درو ، ولی چه كنم
كه باز خوشه ی دلتنگیم دروده نشد


شبست و شاهد و شمع و شراب و شيريني
غنيمتست چنين شب که دوستان بيني
به شرط آن که منت بنده وار در خدمت
بايستم تو خداوندوار بنشيني
 
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون .. او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون ...... او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
 
  • لایک
امتیازات: Maia
مي رسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی ست
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق می شود
خليل ذکاوت
در خانهٔ دل عشق تو مجمع دارد
و از دادن جان کار تو مقطع دارد

در شعر تخلص به تو کردم که وجود
نظمی است که از روی تو مطلع دارد
 
در خانهٔ دل عشق تو مجمع دارد
و از دادن جان کار تو مقطع دارد

در شعر تخلص به تو کردم که وجود
نظمی است که از روی تو مطلع دارد

دل همه دم به یاد توست , دیده در انتظار توست
بر در و دیوار دلم , نقش تو و نگار توست
 
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت

الناز اسفند فر
مارا به مقام عشق راهی دادند



در کوی خرابات پناهی دادند



درویشی و بیچارگی ما دیدند



مارا هم از این نمد کلاهی دادند
 
ديدی ای دل كه غم عشق دگر بار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد

حافظ
دردا که اسیر ننگ و نامیم هنوز

در گفت و شنید خاص و عامیم هنوز

شد عمر تمام و ناتمامیم هنوز

صد بار بسوختیم و خامیم هنوز​
 
زلف او دام است و خالش دانه‌ ی آن دام و من بر اميد دانه ای افتاده ام در دام دوست
حافظ
تا یار برفت صبر از من برمید

وز هر مژه‌ام هزار خونابه چکید

گوئی نتوانم که ببینم بازش

«تا کور شود هر آنکه نتواند دید»​
 
  • لایک
امتیازات: Maia
Back
بالا