مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
شراب و عیش نهان چیست کار بی‌بنیاد
زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد

گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
 
تا تو بودی در شب‌ام من ماه تابان داشتم
روبروی چشم خود، چشمی غزل‌خوان داشتم
مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست
 
ز سرو قد دلجویت مکن محروم چشمم را
بدین سرچشمه اش بنشان که خوش آبی روان دارد

حافظ
در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت
جان در هوای گوهر نایاب داده ایم
...
 
در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت
جان در هوای گوهر نایاب داده ایم
...
من خنده زنم بر دل
دل خنده زند بر من
آنجاست که میخندد
دیوانه به دیوانه !
...
 
هزاران معنی باریک باشد بیت ابرو را ............... به غیر از مو شکافان کس نفهمد معنی او را
من خنده زنم بر دل
دل خنده زند بر من
آنجاست که میخندد
دیوانه به دیوانه !
...
 
این خیره ماندن ها به ساعت های دیواری
تمرین برای روزهایی که نمیایی است ..
* فاضل نظری *
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج
دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش
به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج
 
جدال آن دو چشمت جنگی ست جاودانی
جنگ ستارگان است در روح آسمانی
بازنده ی نگاهت ، مغلوب چشمهایت
باز هم منم ، سرودم ، تا باز هم بدانی !
 
جدال آن دو چشمت جنگی ست جاودانی
جنگ ستارگان است در روح آسمانی
بازنده ی نگاهت ، مغلوب چشمهایت
باز هم منم ، سرودم ، تا باز هم بدانی !
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوان بخت که می‌زد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
 
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوان بخت که می‌زد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غم که هزار آفرین بر غم باد
 
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غم که هزار آفرین بر غم باد
دل سِرّ‌‌ِ حیات اگر کَماهی دانست،
در مرگ هم اسرار الهی دانست؛
امروز که با خودی، ندانستی هیچ،
فردا که ز خود رَوی چه خواهی دانست؟
 
دل سِرّ‌‌ِ حیات اگر کَماهی دانست،
در مرگ هم اسرار الهی دانست؛
امروز که با خودی، ندانستی هیچ،
فردا که ز خود رَوی چه خواهی دانست؟
تا توانی رفع غم از چهره‌ی غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است، اشکی پاک کن…
 
تا توانی رفع غم از چهره‌ی غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است، اشکی پاک کن…
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است
 
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است
تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست
 
تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست
تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی
مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی
خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی
بادیم همه باده بیار ای ساقی
 
تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی
مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی
خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی
بادیم همه باده بیار ای ساقی
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
 
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
ساقی گل و سبزه بس طربناک شده‌ست
دریاب که هفته دگر خاک شده‌ست
می نوش و گلی بچین که تا درنگری
گل خاک شده‌ست و سبزه خاشاک شده‌ست
 
  • لایک
امتیازات: f.hn
Back
بالا