مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی در افتی به پایش چور مور
 
راهی به خدا دارد خلوتگه تنهایی
آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیی
 
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم
 
متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شدجهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردن است
 
تو نه مثل آفتابی ک حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو هم چنان ک هستی
 
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند در رضای یار

سعدی
 
راز ایـــن داغ نـــه در سجـــده ی طولانـی ماست
بوسه ی اوست که چون مهر به پیشانی ماست
شـادمـــانیم کـــــه در سنگــــدلی چـــون دیــــوار
بـــاز هــــم پنجـــره ای در دل سیمانی ماست...
فاضل نظری
 
از جرم ترسان میشوی وز چاره پرسان میشوی
آن لحظه ترساننده را با خود نمی بینی چرا
مولانا
 
یک امشبی که آمده بودی به خواب من
من از غم فراق تو خوابم نبرده بود
عليرضا عرب عامری
 
من و تو وارث خورشید و ماهیم
من و تو نغمه ای بی اشتباهیم
احسان حائری
 
یک بار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر...نه!
فاضل نظری
 
همچو حافظ روز و شب بی خویشتن
گشته ام سوزان و گریان الغیاث
 
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده ی عشق را زیارت کرد
حافظ
 
تو تماشاگه خلقی و من از باده ی شوق
مستم آنگونه که یارای تماشایم نیست
 
ترسم نکند لیلی هرگز به وفا میلی
تا خون دل مجنون از دیده نپالاید

سعدی
 
دل من دیر زمانی‌ست که می‌پندارد دوستی نیز گلی‌ست

مثل نیلوفر و ناز

ساقه‌ی ترد ظریفی دارد

بی‌گمان سنگ‌دل است آنکه روا می‌دارد

جان این ساقه‌ی نازک را دانسته بیازارد

در زمینی که ضمیر من و توست

از نخستین دیدار

هر سخن، هر رفتار

دانه هایی‌ست که می افشانیم

برگ و باری‌ست که می‌رویانیم
 
ماه عبادت است و من با لب روزه دار از این
قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردن است
 
ترک ما کردی, برو هم صحبت اغیار باش
یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش
 
Back
بالا