دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا راسالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوز
دردرونم زنده است وزندگانی میکند
شهریار
ز بهر کشتن من گر بهانه می جوییای نام تو بهترین سرآغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز
يا رب سببي ساز كه در روز جزاصد بار بدی کردی و دیدی ضررش را
نیکی چه بدی داشت که یکبار نکردی
من به غمگین ترین حالت ممکن شادمدوستان را به خود از بهر تو دشمن کردم
هیچ دشمن نکند انچه به خود من کردم