مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تو چه دیدی که مرا میخواهی؟
من بد چشم و مست و زن باره
لب داغت به جانم آتش زد
بِنِشین!!!! توله ی آتش پاره

تن من زخم خورده سرتاسر
بوی خون می دهد تمام تنم
خنده های مرا ندیده بگیر
شرحه شرحه است زی پیرهنم

....

آرمان آریا
 
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست

از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
تو چه دیدی که مرا میخواهی؟
من بد چشم و مست و زن باره
لب داغت به جانم آتش زد
بِنِشین!!!! توله ی آتش پاره

تن من زخم خورده سرتاسر
بوی خون می دهد تمام تنم
خنده های مرا ندیده بگیر
شرحه شرحه است زی پیرهنم

....

آرمان آریا
 
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست

از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
تُرُش نباشم اگر صد جواب تلخ دهی
که از دهان تو شیرین و دلنواز آید
 
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری
یک عمر پریشانی دل بسته به موییست
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم

ای عشق به شوق تو گذر میکنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم

قیصر امین پور
 
یک عمر پریشانی دل بسته به موییست
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم

ای عشق به شوق تو گذر میکنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم

قیصر امین پور
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
 
در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

حافظ
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننموند آن شاهد هر جایی

حافظ
 
شب و شعر است و شراب و شیرینی
غنمیت است دراین شب که دوستان بینی
* شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی.
سعدی *


یک نظر مستانه کردی عاقبت
عقل را دیوانه کردی عاقبت
با غم خود آشنای کردی مرا
از خودم بیگانه کردی عاقبت

فیض کاشانی
 
* شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی.
سعدی *


یک نظر مستانه کردی عاقبت
عقل را دیوانه کردی عاقبت
با غم خود آشنای کردی مرا
از خودم بیگانه کردی عاقبت

فیض کاشانی
تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
 
Back
بالا