مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نعره ها ، حنجره ها ، زل زدن به پنجره ها
خاطراتی از این دست چه فراوان دارم
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

حافظ جان
 
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

حافظ جان
ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
 
می خواهمت چنان که شب خسته خواب را
می جویمت چنان که لب تشنه آب را
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم

بی‌دیدنش از گریه نیاساید چشم

ما را ز برای دیدنش باید چشم

ور دوست نبینی به چه کار آید چشم

استاد سخن سعدی
 
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم

بی‌دیدنش از گریه نیاساید چشم

ما را ز برای دیدنش باید چشم

ور دوست نبینی به چه کار آید چشم

استاد سخن سعدی
محبوب دلم ز من جدایی تا کی؟ ، من درطلب و تو بی وفایی تا کی؟
 
اگر ژاله به آلاله، سخن از درد و غم نکند
به آه سرد خود لاله، جهان را مست غم نکند
درد عاشقی را دوایی بهتر از معشوق نیست
شربت بیماری فرهاد را شیرین کنید
 
در آینه شبانگه ساقی رخی نشان داد
من مست و آینه مست، ساقی برون ز مستی
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
 
Back
بالا