مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
تمام هستی ات ساقی به جامی ریز و میگردان
که از هستی بسی مستی به کام نیست ها ریزی
 
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت
تشنگان را وعده ده چاهی در این نزدیکی است
بر فراز چاه ماهی کو درخشان تر ز مهر
تشنه می ماند که از خُم سرکشد یا اینکه او
خیره ماند در خَم ابروی حیدر با سپهر
 
تشنگان را وعده داده چاهی در این نزدیکی است
بر فراز چاه ماهی کو درخشان تر ز مهر
تشنه می ماند که از خُم سرکشد یا اینکه او
خیره ماند در خَم ابروی حیدر با سپهر
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
 
نازنینا ناز کمتر کن که دیگر در جهان
هیچ کس مجنون نمیگردد برای لیلیان
نا برده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد:D
(الان اصلا مغزم واسه شعر بهتر کار نمیکنه)
 
Back
بالا