- ارسالها
- 262
- امتیاز
- 13,862
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان1
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
- رشته دانشگاه
- بیوتکنولوژی
در من انگار کسی در پی انکار من استدرگاه دوست گرچه مراد جهان بود
اما نه هر که اش طلبد اهل آن بود
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
در من انگار کسی در پی انکار من استدرگاه دوست گرچه مراد جهان بود
اما نه هر که اش طلبد اهل آن بود
تمام هستی ات ساقی به جامی ریز و میگرداندر من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر آمد صدایم کرد و رفتتمام هستی ات ساقی به جامی ریز و میگردان
که از هستی بسی مستی به کام نیست ها ریزی
تشنگان را وعده ده چاهی در این نزدیکی استیک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت
روزها فکر من این است و همه شب سخنمتشنگان را وعده داده چاهی در این نزدیکی است
بر فراز چاه ماهی کو درخشان تر ز مهر
تشنه می ماند که از خُم سرکشد یا اینکه او
خیره ماند در خَم ابروی حیدر با سپهر
مارا همه شب نمی برد خوابروزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
بيش و كم سنجش ما را نسزد ورنه كه مامارا همه شب نمی برد خواب
ای خفته روزگار دریاب
خوش برگشتی کیمیاجان
مردان ره رفتند و ما در چنگ مشتی لاشخوربيش و كم سنجش ما را نسزد ورنه كه ما
آن ترازوي دقيقيم كه موئي بزنيم
یا مکن با فیل بانان دوستیمردان ره رفتند و ما در چنگ مشتی لاشخور
ای مادر گیتی به کی مردی ز نو طالع کنی
لنگ لنگان اگرت پاست تو نومید مشویا مکن با فیل بانان دوستی
یا بنا کن خانه ای در خور فیل
نیست در عالم ز هجران تلخ ترلنگ لنگان اگرت پاست تو نومید مشو
که ره عشق نه با تن بتوان طی کردن
نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنوننیست در عالم ز هجران تلخ تر
هرچی میخواهی بکن لیکن ان نکن
تو قله ی خیالی و تسخیر تو محالنه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هر کجا خبری هست ، ادعایی نیست
لیلای من کجایی که بی تو جامه دریده است دلمتو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال
دیدی که مرا هیچکس یاد نکرد؟لیلای من کجایی که بی تو جامه دریده است دلم
کو به کو خانه به خانه در پی تو میگردد
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدنددیدی که مرا هیچکس یاد نکرد؟
جز غم که هزار افرین بر غم باد
دارم هواي صحبت ياران رفته رادوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند ...
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردیدارم هواي صحبت ياران رفته را
ياري كن اي اجل كه به ياران رسانيم
نازنینا ناز کمتر کن که دیگر در جهانما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمـان و دگران، وای به حال دگـــران
نا برده رنج گنج میسر نمیشودنازنینا ناز کمتر کن که دیگر در جهان
هیچ کس مجنون نمیگردد برای لیلیان