- ارسالها
- 262
- امتیاز
- 13,862
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان1
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
- رشته دانشگاه
- بیوتکنولوژی
هرچه گشتیم در این شهر نبود اهل دلیتو ای ماه روی خوش چهره
کجایی ای صنم ای دل بریده
که بداند غم دلتنگی و تنهایی ما!
هرچه گشتیم در این شهر نبود اهل دلیتو ای ماه روی خوش چهره
کجایی ای صنم ای دل بریده
از مكافات عمل غافل مشو ، گندم از گندم برويد جو ز جوهرچه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی
که بداند غم دلتنگی و تنهایی ما!
وقت است که بنشینی و گیسو بگشاییاز مكافات عمل غافل مشو ، گندم از گندم برويد جو ز جو
یارب مباد که گدایی خسرو شودوقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی
در من انگار کسی در پی انکار من استیارب مباد که گدایی خسرو شود
کز نبود چشم سیر مملکت به باد دهد
تن ز جان و جان ز تن مسطور نیستدر من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
تا بوده چشم عاشق در راه یار بودهتن ز جان و جان ز تن مسطور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
هر شبي گويم که فردا ترک اين سودا کنمتا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظاره بوده
می رسید روزی که شرط عاشقی دلداگی استهر شبي گويم که فردا ترک اين سودا کنم
باز چون فردا شود امروز را فردا کنم
در پس دفتر من، بس که عذابی دارندمی رسید روزی که شرط عاشقی دلداگی است
آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق میشود
دانی که چرا سر نهان با تو نگویمدر پس دفتر من، بس که عذابی دارند
این همه گفتم و من تا که بگویم حالا
این همه اوج غمم، جرعه جوابی دارند؟
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بوددانی که چرا سر نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
دلم تنهاست ماتم دارم امشبیاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
بر درخت زنده بی برگی چه غم؟دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفتبر درخت زنده بی برگی چه غم؟
وای بر احوال برگ بی درخت...!
تاوان دل بریدن از آغوش کوهسارتا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود ولیکن به سفر رفت
یاد وصال میکنم دیده بر آب میشودتاوان دل بریدن از آغوش کوهسار
دریاست یا کویر، همین است زندگی
در عالم بیوفا کسی خرم نیستیاد وصال میکنم دیده بر آب میشود
شرح فراق میکنم سینه کباب میشود
تا زمانی که جهان را قفسم میدانمدر عالم بیوفا کسی خرم نیست
شادی و نشاط در بنیآدم نیست
آن کس که درین زمانه او را غم نیست
یا آدم نیست، یا از این عالم نیست
تا زمانی که جهان را قفسم میدانم
هرکجا پر بزنم طوطی بازرگانم