مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
هرجا نقش پای تو بر خاک مانده است
عشقت مرا به خاک همانجا کشانده است
(بالاخره خاطرم آمد! گنجه ي اشعارم با ت خشكيده است!)
تا در اين زندان فاني زندگاني باشدت
كنج عزلت گير تا گنج معاني باشدت
 
(بالاخره خاطرم آمد! گنجه ي اشعارم با ت خشكيده است!)
تا در اين زندان فاني زندگاني باشدت
كنج عزلت گير تا گنج معاني باشدت
تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال
 
تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال
لطف خدا بيشتر از جرم ماست
نكته سر بسته چه داني خموش
گوش من و حلقه گيسوي يار
روي من و خاك در مي فروش
 
یاد آر بهار با طراوت! بلبل بنگر چه با صلابت!
افسوس زمستان برسیده، بلبل به سراپردۀ غربت
تير روانه ميرود سوي نشانه ميرود
ما چه نشستيم پس شه ز شكار ميرسد
 
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد
دائم گل اين بستان شاداب نمي ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي
 
مرا جفا و وفای تو پیش یکسان است
که هرچه دوست پسندد به جای دوست نکوست
تا چه بازي رخ نمايد بيدقي خواهيم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نيست
 
تو مگو به جنگند و ز صلح من چه آید
تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود برفروز
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست
در حق ما هر چه گويد جاي هيچ اكراه نيست
 
Back
بالا