مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نا برده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد:D
(الان اصلا مغزم واسه شعر بهتر کار نمیکنه)
دل كه خونابه ي غم بود و جگرگوشه ي دهر
بر سر آتش جور تو كبابش كردم
زندگي كردن من مردن تدريجي بود
آنچه جان كند تنم عمر حسابش كردم
 
دل كه خونابه ي غم بود و جگرگوشه ي دهر
بر سر آتش جور تو كبابش كردم
زندگي كردن من مردن تدريجي بود
آنچه جان كند تنم عمر حسابش كردم
می رسد روزی که شرط عاشقی دلداگی است
آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق میشود
 
یا دل ستان ز گیتی یا دل سپار بر آن
انسان به غیر این دو راهی دگر ندارد
در انتظار تو آنقدر اشک ریختم
که هر چه رود خشکیده بود
طغیان کرد

سجاد سامانی
 
در انتظار تو آنقدر اشک ریختم
که هر چه رود خشکیده بود
طغیان کرد

سجاد سامانی
در کجا علم سخن یاد گرفته ای که هنوز
ظاهرا معنی برگشت نمیدانی چیست
 
تاس اندازم و اما نه بیاید یک شیش
گوئیا بخت به همراه ندارم کم و بیش
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
گر راهزن تو باشی، صد کاروان توان زد
 
Back
بالا