مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده اینبار مرا
این ترانه بوی نان نمیدهد
بوی حرف دیگران نمیدهد
سفره ی دلم دوباره باز شد
سفره ای که بوی نان نمیدهد
 
این ترانه بوی نان نمیدهد
بوی حرف دیگران نمیدهد
سفره ی دلم دوباره باز شد
سفره ای که بوی نان نمیدهد
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی
پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا
 
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
وان سنگ دل که دیده بدوزد ز روی خوب
پندش مده! که جهل در او نیک محکمست!

تنها شعری که با "و" بلد بودم :)
 
وان سنگ دل که دیده بدوزد ز روی خوب
پندش مده! که جهل در او نیک محکمست!

تنها شعری که با "و" بلد بودم :)
تو در دل منی و دیگران نمیدانند
تو اتشی و من اتشفشان خاموشم
 
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

ت هام تموم شده :))
در کجا علم سخن یاد گرفتی که هنوز
ظاهرا معنی برگرد نمیدانی چیست

ببخشید ت شد میتونید از معروف توانا... استفاده کنید
 
در کجا علم سخن یاد گرفتی که هنوز
ظاهرا معنی برگرد نمیدانی چیست

ببخشید ت شد میتونید از معروف توانا... استفاده کنید
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

یکی یادم اومد :)
 
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

یکی یادم اومد :)
امشب به قصه دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه فراموش میکنی
 
یارا بهشت صحبت یاران همدست
دیدار یار نامناسب جهنمست...
توانا بود هرکه دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود

همه ی ابیاتی که با ت توی دنیا شروع میشن تموم شدن
 
توانا بود هرکه دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود

همه ی ابیاتی که با ت توی دنیا شروع میشن تموم شدن
در گل بمانده پای دل جان میدهم چه جای دل
وز آتش سودای ما ای وای دل ای وای ما

بله :))
 
ریشه نخل کهن سال از جوان افزون تر است
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را
الفبای درد از لبم می ترواد
نه شبنم که خون از شبنم می ترواد
سه حرف است مضموم سی پاره دل
الف لام میم از لبم میتراود
 
الفبای درد از لبم می ترواد
نه شبنم که خون از شبنم می ترواد
سه حرف است مضموم سی پاره دل
الف لام میم از لبم میتراود
دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا
زهره ی شیر است مرا زهره تابنده شدم

یه ساعت چقدر زود گذشت..
 
دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا
زهره ی شیر است مرا زهره تابنده شدم

یه ساعت چقدر زود گذشت..
من ماهی ام اما به سرم شور نهنگ است
این برکه ی بی حوصله اندازه من نیست

عمرمون که میگذره:)
 
Back
بالا