مشاعره

[Hecate]

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

درین سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند

 

[Behrad-J]

درین سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند

در راه خویشتن اثر پای ما بین
ما را ز خط خویش مجزا چه میکنی

 

[Kiamehr]

در راه خویشتن اثر پای ما بین
ما را ز خط خویش مجزا چه میکنی

یارب چه دلست این و چه خو دارد این
در جستن او چه جستجو دارد این

 

[Behrad-J]

یارب چه دلست این و چه خو دارد این
در جستن او چه جستجو دارد این

نتوان بود با فلک گستاخ
نتوان کرد بهرگیتی ناز

 

[Kiamehr]

نتوان بود با فلک گستاخ
نتوان کرد بهرگیتی ناز

زبس که زر سرخ ببخشی همه جهان
تهمت همی زنند که تو دشمن زری

 

[Hecate]

زبس که زر سرخ ببخشی همه جهان
تهمت همی زنند که تو دشمن زری

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

[s@rah]

ره زين شب تاريک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند

 

[Hecate]

ره زين شب تاريک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند

در سرم بود که دوری کنم از اتش عشق
چه کنم شیوه ی پرهیز نمیدانستم

 

[Behrad-J]

در سرم بود که دوری کنم از اتش عشق
چه کنم شیوه ی پرهیز نمیدانستم

ما درین گلزار کشتیم این مبارک سرو را
تا که گردد باغبان و تا که باشد آبیار

 

[Hecate]

ما درین گلزار کشتیم این مبارک سرو را
تا که گردد باغبان و تا که باشد آبیار

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

 

[s@rah]

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

مرده بودم زنده شدم گريه بودم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم

 

[Behrad-J]

مرده بودم زنده شدم گريه بودم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم

من و تو بنده ایم و خواجه یکی است
تو و ما را هر آنچه داد او داد

 

[Hecate]

من و تو بنده ایم و خواجه یکی است
تو و ما را هر آنچه داد او داد

دانی که چرا سر نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

 

[Behrad-J]

دانی که چرا سر نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

یک ره ار داد و دوصد راه گرفت
چه توان کرد فلک حاتم نیست

 

[Hecate]

یک ره ار داد و دوصد راه گرفت
چه توان کرد فلک حاتم نیست

تا نگرید طفلک حلوا فروش
دیگ بخشایش کجا اید به جوش؟

 

[Behrad-J]

تا نگرید طفلک حلوا فروش
دیگ بخشایش کجا اید به جوش؟

شمع روشن کرد و رفت آهسته پیش
در عجب شد گربه از آهسته گیش

 

[Hecate]

شمع روشن کرد و رفت آهسته پیش
در عجب شد گربه از آهسته گیش

شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند

 

[Behrad-J]

شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند

در کناری رفته درویشی به خواب
شب لحاف سایه و روز آفتاب

 

[Hecate]

در کناری رفته درویشی به خواب
شب لحاف سایه و روز آفتاب

بیت اشفته ایم در غزلی ناموزون
میل دارم که ردیفی بدهد پایانم

 

[Behrad-J]

بیت اشفته ایم در غزلی ناموزون
میل دارم که ردیفی بدهد پایانم

به چشم مرحمت سویم نظر کن
شفیع آخرت خیرالبشر کن