- ارسالها
- 262
- امتیاز
- 13,862
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان1
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
- رشته دانشگاه
- بیوتکنولوژی
آن روز که من دل به سر زلف تو بستمتا عهد تو دربستم، عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمان ها
دل سرزنشم کرد تو هم سرزنشم کن
آن روز که من دل به سر زلف تو بستمتا عهد تو دربستم، عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمان ها
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشتآن روز که من دل به سر زلف تو بستم
دل سرزنشم کرد تو هم سرزنشم کن
بیا وسط نیش نیشنگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
هورااا
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادبیا وسط نیش نیش
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
دیدار ما تصور یک بی نهایت استتنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
نور تویی سور تویی دولت منصور توییدیدار ما تصور یک بی نهایت است
با یکدیگر دو آینه را روبه رو مکن
از سخنان چنین (شاید هم چنان) شنیدم آشنایت نیستمنور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا
مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدماز سخنان چنین (شاید هم چنان) شنیدم آشنایت نیستم
خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم
من پلک به دیدن تو بستممرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
تا نگرید طفلک حلوا فروشدرد تنهایی، درون استخوان پیچیده است
شرح درد از من مخواه! این داستان پیچیده است..
گفت، "دوری" التیام درد های عاشقی است
نسخه ی ما را دلی نامهربان پیچیده است..
بالاخره تاپیک اومد بالا .-.
دوستان این روزها از هم گریزانند و منشمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد
که توان تا به سحر گریهء بی شیون کرد
عریان کندم هر صبحدمیمنتظر می مانم امشب تا سحرگه پای شمع
خلوتی دارم مساعد تا بگیرم جای شمع
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشتمن اگر با من نباشم می شوم تنها ترین
کیست با من گر شوم من باشد از من ماترین؟!
نرده های ایستگاه را تکیه گاه کردمدر مدرسهء ادم، با حق چو شدی محرم
در صدر ملک بنشین، تدریس به اسماء کن
منت گذاشت بر من و عهدی دوباره بستنرده های ایستگاه را تکیه گاه کردم
سایبان قلب را بر تو پناه کردم
کاش میشد تا ابد آنجا نگه دارم تو را
در درونم بهر تو خانه بنا کردم
شاعر:خودم
این تکراریهمنت گذاشت بر من و عهدی دوباره بست
منت گذاشت گرچه وفاهم نمیکند
منت گذاشت بر من و عهدی دوباره بست
منت گداشت گرچه وفا هم نمیکند:!
ممنون از اطلاع رسانی. من قوانین رو خوندم فکر کردم کلا نباید تکراری گفت.دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمیدانم
همه هستی تویی، فی الجمله، این و آن نمیدانم
اره، ولی خب پیش میاد، نمیتونیم جلو تکراری شدنا رو به طور کامل بگیریم، تعداد مون کم نیست ولی شعرایی که بلدیم بعضی وقتا کم میاد، خصوصا با این تعداد صفحاتی که تاپیک جلو رفته صد در صد شعر ها تکرار شدن از اول بخوایم ببینیم
حداقل کاری که میشه کرد اینه که تویه یه صفحه، شعر تکراری ندیم
تو بی من تنگ دل من بی تو دلتنگتو که امروز، نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا، که دلت با دگران است
موجیم و وصل ما از خود بریدن استگروه کودکان سرگشتهء چرخ و فلک بازیست
من از بازی این چرخ و فلک سر در گریبانم