مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
موجیم و وصل ما از خود بریدن است
مقصد بهانه ایست رفتن رسیدن است
تکیه کردم بر درختی تا بیابم زندگی
دیدم او خود ز دلش درد برون می آید
دگر از هیچ کسی هم نبود توقعی
وقتی از درختکم مرگ مرا میابد

شاعر: خودم
 
تکیه کردم بر درختی تا بیابم زندگی
دیدم او خود ز دلش درد برون می آید
دگر از هیچ کسی هم نبود توقعی
وقتی از درختکم مرگ مرا میابد

شاعر: خودم
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که نیوفتد به کسی کار کسی
 
نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم اگر یار همان است که بود
دارای هفت آسمانی تو خدایا
و در عقل ها ریشه دواندی تو خدایا
تو ای دارنده و داننده غیب
به ما رحمی کنی کاش ای خدایا

شاعر: خودم
 
تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظار
کاش قاصد میگشود این نامهء سربسته را
این ترانه بوی نان نمیدهد بوی حرف دیگران نمیدهد
سفره ی دلم دوباره باز شد سفره ای که بوی نان نمیدهد
 
این ترانه بوی نان نمیدهد بوی حرف دیگران نمیدهد
سفره ی دلم دوباره باز شد سفره ای که بوی نان نمیدهد
درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین
بی تو بودن درد دارد
می زند من را زمین
 
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
یک‌چند به کودکی به استاد شدیم
یک‌چند ز استادی خود شادشدیم

پایان سخن شنو که مارا چه رسید
چو آب برآمدیم و چون باد شدیم
 
یک‌چند به کودکی به استاد شدیم
یک‌چند ز استادی خود شادشدیم

پایان سخن شنو که مارا چه رسید
چو آب برآمدیم و چون باد شدیم
من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
 
من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
 
من من من، من من بی رنگ و بی تاثیر نیست
هیچ کس با من من من مثل من درگیر نیست
تتار اگرچه جهان را خراب کرد به جنگ
خراب، گنج تو دارد چرا شود دلتنگ
جهان شکست و تو یار شکستگان باشی
کجاست مست تورا از چنین خرابی ننگ؟!
 
Back
بالا