مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
هر که در او نیست از این عشق رنگ
نزد خدا نیست به جز چوب و سنگ
عشق برآورد ز هر سنگ، آب
عشق تراشید ز آیینه زنگ
گفتم ای دوست توهم گاه به یادم بود؟
گفت من نام تور را نیز نمیدانستم
بعض را خنده مصنوعی من پنهان کرد
گریه را مصلحت آمیز نمیدانستم
سجاد سامانی
 
گفتم ای دوست توهم گاه به یادم بود؟
گفت من نام تور را نیز نمیدانستم
بعض را خنده مصنوعی من پنهان کرد
گریه را مصلحت آمیز نمیدانستم
سجاد سامانی
مانندهء ستوران، در وقت آب خوردن
چون عکس خویش دیدیم، از خویش می رمیدیم
 
در عشق جان سپاران مانند ما هزاران
هستند لیک چون تو، در خواب هم ندیدیم
من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر
 
من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر
رندان و مفلسان را پیداست تا چه باشد
این دلق پاره پاره در پای تو کشیدیم
گیر دادم به این شعر
 
رندان و مفلسان را پیداست تا چه باشد
این دلق پاره پاره در پای تو کشیدیم
گیر دادم به این شعر
من ماهی ام اما به سرم شور نهنگ است
این برکه ی بی حوصله اندازه من نیست
 
من ماهی ام اما به سرم شور نهنگ است
این برکه ی بی حوصله اندازه من نیست
تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را
آماده ای که صفحه 357 رو به نام خودمون ثبت کنیم؟:D
 
تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را
آماده ای که صفحه 357 رو به نام خودمون ثبت کنیم؟:D
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا؟

بله بله حتما چرا که نه^^
 
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا؟

بله بله حتما چرا که نه^^
آوازه جمالت، از جان خود شنیدیم
چون باد و آب و آتش، در عشق تو دویدیم
 
ما که از خیر تو ای عشق گذشتیم ولی
چاله با کور نکرد آنچه تو با ما کردی
یکی پرسید از آن گم کرده فرزند
که ای روشن گهر پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی...
 
یکی پرسید از آن گم کرده فرزند
که ای روشن گهر پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی...
ای کشتی جان حوصله کن می رسد آن روز
روزی که تورا نیز به دریا بسپارم
 
Back
بالا