مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
در جهان تا میتوانی ساده و یکرنگ باش
قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است
تــا هــســتـم ای رفـیـق نـدانـی کـه کـیـسـتـم
روزی ســراغ وقــت مــن آیــی کــه نــیـسـتـم
 
میرسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی است
ان زمان هر دل فقط یک بار عاشق میشود

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند

جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند

حافظ
 
در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند

جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند

حافظ
در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا
روزی وفا کنی که نیاید به کار من
 
نرنج از اینکه فلانی بد از تو می‌گوید
قفس‌نشین همه را راه راه می‌بیند
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم
 
دعوی عقل و کفایت مکند انسانی
مگر آن دم که ز می تا به گلو نوشیده

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من
 
نقش زیبای جوانی را شبی دیدم به خواب
از غم او دیگرم در چشم گریان خواب نیست

توبه کردم که دگر بار نیایم به در خانه ی تو
چه کنم خیمه زده کاسه ی چشمم به سر شانه ی تو:)
 
Back
بالا