13862007
M.S(eW)
- ارسالها
- 22
- امتیاز
- 466
- نام مرکز سمپاد
- دارالفنون
- شهر
- شهریار
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
ای محو عشق گشته، جانی و چیز دیگر
ای آنک آن تو داری، آنی و چیز دیگر
شمس
ای آنک آن تو داری، آنی و چیز دیگر
شمس
رخ چه پوشی چون حدیث حسن تو پنهان نماندای محو عشق گشته، جانی و چیز دیگر
ای آنک آن تو داری، آنی و چیز دیگر
شمس
تنها شدم، راکد شدم، بفسردم و جامد شدمرخ چه پوشی چون حدیث حسن تو پنهان نماند
گل به صد پرده درون از بوی خود مستور نیست
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلیتنها شدم، راکد شدم، بفسردم و جامد شدم
تا زیر دندان بلا چون برف و یخ می خواییم
شمس
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرامن عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتهایار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنیای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتها
ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه ها
شمس
از «ی» چیزی یادم نمیاد(البته از اشعار شمس) ولی در کل:ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی
خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا میکنی
نشسته ام به در نگاه می کنمیادم امد:
یار شو و یار بین دل شو و دلدار بین
در پی سرو روان چشمه و گلزار بین
شمس
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشتدر کفن خویشتن رقص کنان مردگان
نفخه صورست یا عیسی ثانیست آن؟
شمس
دمی چو خوک و زمانی چو بوزنه کندتنگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
البته شاعر این شعرهایی که شما مینویسید شمس نیستا... شمس خودش شاعر نبوده. اینا شاعرشون مولاناست که اشعارش رو واسه شمس تبریزی میگفته و اسم دیوانش رو هم گذاشته دیوان شمس...
روی بپوش ای قمر خانگیدمی چو خوک و زمانی چو بوزنه کندت
باب سرخ سینه روی گردی آخر کار
شمس
می دونم اما چون مولوی دست پرورده شمس بود من همیشه مولوی رو به عنوان شمس دوم معرفی می کنم
وصالی بدهام، جفت جمالی بدهامروی بپوش ای قمر خانگی
تا نکشد عقل به دیوانگی
(آها بله)
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردییار
وصالی بدهام، جفت جمالی بدهام
فلسفه برخواند قضا، داد جدایی بفنم
مثل همیشه
تا توانی رفع غم از چهره ی غمناک کننباید که بد پیشه باشدت دوست
که هرکس چنانت شمارد که اوست
اسدی طوسی
پ.ن: از کتاب فارسی پیداش کردم
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایمتا توانی رفع غم از چهره ی غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن