مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تو اگر غرق نمازی، چه کسی گفت چرا؟
من اگر وقت اذان غرقِ به خوابم، به تو چه؟

تو اگر لایق الطاف خدایی، خـوش باش
من اگر مستحق خشم و عتابم، به تو چه؟

سیمین بهبهانی
 
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
به یقین عیب تو پیش دگران خواهد برد
 
تا تو نگاه می‌کنی کار من آه کردن است!
ای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است؟
 
تو خود شعری و چون سحرو پری افسانه را مانی
به افسون کدامین شعر در دام من افتادی
شهریار
یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
 
تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه وفادار.... بمیرم .....
سیمین بهبهانی
 
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم
سیمین بهبهانی
 
مرده یی چشم پر آتشش را
از دل گور بر چشم من دوخت
ناله کردم که ای وای
این اوست!

فروغ فرخزاد
 
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید
تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود برافروز
 
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

یاد آن ایامی که قبل از ارسال بیت باید صفحه را رفرش می کردیم تا مبادا زودترنگفته باشن 8-|
 
سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست
یا چو شیرین سخنت نخل شکر باری هست
یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست
هیچم ار نیست تمنای توام باری هست ...
ملک الشعرای بهار
 
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
 
دریا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش
جنگل کبود و کوه کبود و افق کبود
 
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
 
آسمان با قفس تنگ چ فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
 
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
 
کاش میشد که پریشان تو باشم
یا نباشم یا از آن تو باشم
 
مگویند از سر بازیچه حرفی
کزان پندی نگیرد صاحب هوش
وگر صد باب حکمت پیش نادان
بخوانی آیدش بازیچه در گوش
 
شیشه ی دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست
این شقایق با نگاهی سرد پرپر می شود
 
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
 
Back
بالا