مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است
 
تاوان دل بریدن از آغوش کوهسار
دریاست یا کویر، همین است زندگی

فاضل نظری
 
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
 
دیدی ای دل که غم عشق،دگربار چه کرد؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟
 
یادباد آن که به خلوتگه وصلت شب و روز
دل سرا پرده‌ی صد راز نهان بود مرا
 
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
 
تو کار افتاده این راه نبودی
ز سر عاشقان آگاه نبودی
 
تو خود را گمان برده ای پر خرد
انایی که پر شد دگر چون برد؟
 
من عاشق عشق و عشق هم عاشق من
تن عاشق جان آمد و جان عاشق تن
گه من آرم دو دست در گردن او
گه او کشدم چو دلربایان گردن

مولانا
 
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
 
ماه شهریور پر است
از خاطراتِ عشقِ من
من به جان تا زنده باشم
عاشقِ شهریورم...

مهدی اخوان ثالث
 
Back
بالا