مشاعره

[majn0_0n]

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی..

یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم مخور
کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

[کاربر حذف شده.]

وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب‌های جدایی..

یاران در دیاری که در او نیست کسی،
یاد تو همیشه در دل من است، ای کسی.

 

[کاربر حذف شده.]

یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم مخور
کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور

رنج‌ها به پایان می‌رسند، روزی خوشی آید،
رود زندگی به سوی گلستان، غم مخور.

 

[majn0_0n]

رنج‌ها به پایان می‌رسند، روزی خوشی آید،
رود زندگی به سوی گلستان، غم مخور.

روزگاریست که سودای بتان دین منست
غم این کار نشاط دل غمگین منست

 

[کاربر حذف شده.]

روزگاریست که سودای بتان دین منست
غم این کار نشاط دل غمگین منست

به یاد آن روزهای خوب و شیرین
که دل شاد بود و غم‌ها کمین

 

[کاربر حذف شده.]

نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم
زبان در دهان باز بسته‌است..

تنگی زبان در دهان باز بسته‌است
تردید در دل، رازها را پنهان کرده‌است

 

[majn0_0n]

تنگی زبان در دهان باز بسته‌است
تردید در دل، رازها را پنهان کرده‌است

توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم

 

[کاربر حذف شده.]

توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم

مستم از عشق و ز نازش نمی‌گذرم
مجنون شدم و به دل، عشق را جان کردم

 

[کاربر حذف شده.]

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش..
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

تویی که در دل، راز عشق را می‌پروری
تقدیر هر کس، می‌سازد از آنچه که کاشت

 

[کاربر حذف شده.]

تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود
طاق ابروی توام قبله جان خواهد بود

دریای عشق تو، بی‌کران خواهد بود
دست در دست تو، هر غم و درد، آسان خواهد بود

 

[کاربر حذف شده.]

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زد شده‌ام بی سر و سامان که مپرس..

سایه‌اش بر دل من، عشق را جان می‌دهد
سکوت شب، راز دل را بی‌صدا می‌سازد

 

[کاربر حذف شده.]

دانی که چرا سر نهان با تو نگویم
طوطی صفتی محرم اسرار ندانی..

یاد تو در دل من، همیشه زنده است
یادگار عشق تو، در جانم جاودانه است

 

[کاربر حذف شده.]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد..

دلتنگی‌ام، ز عشق تو بی‌پایان است
دردی که در دل دارم، ز تو پنهان است

 

[majn0_0n]

دلتنگی‌ام، ز عشق تو بی‌پایان است
دردی که در دل دارم، ز تو پنهان است

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[کاربر حذف شده.]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

هجران تو، دل را به آتش می‌کشد
هر لحظه، اشک من چون سیل روانه می‌شود

 

[majn0_0n]

هجران تو، دل را به آتش می‌کشد
هر لحظه، اشک من چون سیل روانه می‌شود

دوستان عیب من بی دل حیران مکنید
گوهری دارم و صاحب نظری میجویم

 

[کاربر حذف شده.]

دوستان عیب من بی دل حیران مکنید
گوهری دارم و صاحب نظری میجویم

مگذارید در این حیرت بی‌پایان بمانم
مهر و محبت را در دل، با شما می‌جویم

 

[majn0_0n]

مگذارید در این حیرت بی‌پایان بمانم
مهر و محبت را در دل، با شما می‌جویم

من ترک عشق و شاهد و ساغر نمیکنم
صدبار توبه کردم و دیگر نمیکنم

 

[کاربر حذف شده.]

من ترک عشق و شاهد و ساغر نمیکنم
صدبار توبه کردم و دیگر نمیکنم

من در عشق تو غرقم و رها نمی‌شوم
مستم از باده و عشق، توبه نمی‌کنم

 

[majn0_0n]

من در عشق تو غرقم و رها نمی‌شوم
مستم از باده و عشق، توبه نمی‌کنم

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم