مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تو برو تا دم میخانه ببینی و بفهمی
که گذرگاه من است شهره ی آن جام

#فی_البداهه
 
من ازآن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
 
در دیاری که جوانانش عصا از کور می دزدند
من نا بخرد نادان محبت جستجو کردم
 
زشت در آیینه گر خود زشت بیند گو مرنج
گر عمل زیبا کنی زیبا کنی عکس العمل
استاد عشق "شهریار"
 
بار دل مجنون و خم طره لیلی
رخساره محمود و کف پای ایاز است

:)
 
تاج سرت افسر لعمرک
تشريف برت قبای لولاک

محمد حسين‌ غروی اصفهانی معروف‌ به‌ كمپانی
کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را؟
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را؟

"فروغی بسطامی"
 
کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را؟
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را؟

"فروغی بسطامی"
اَتَزعَمُ انک جرمُ صغير
و فيك انطوی العالمُ الاكبر

و اَنت الكتابُ المبينِ الذی
با حرفه تظهر المضمر

مولای متقیان علی (ع)
 
روح‌ ها مست شود از دم صبح از پی آنک
صبح را روی به شمس است و حریف نظرست

مولانا
 
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست
:)
حافظ جان
 
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟
 
یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
کاو را به سر کشته هجران گذری بود
 
مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم

وگر درم نگشایی مقیم درگاهم

چو ماهیم که بیفکند موج بیرونش

به غیر آب نباشد پناه و دلخواهــم

مولانا
 
مطربان رفتند و صوفی در سماع
عشق را آغاز هست انجام نیست

سعدی
 
تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود
طاق ابروی توام قبله جان خواهد بود
 
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

مولانا
 
Back
بالا