مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
 
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
 
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
بازم حافظ
 
خُب دوستان چون مشاعره با واج ها صورت می گیره می تونین به جای ت از ط استفاده کنین
همچنین به جای س از ص و ث
برای ز هم از ذ و ظ و ض می تونید استفاده کنید
این را من از خودم نمی گم یه قانونه که توی اکثر مسابقات مشاعره اجرا می شه
 
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
بازم حافظ

تو مو می بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو او اشارت های ابرو
وحشی بافقی
 
تکراریه این من قبلا گفتم
 
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست
(از اونجایی که مشاعره با واج ها هست می تونید به جای الف از «عا» استفاده کنیم)
 
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
 
تـــا بــدیــن جـــا بــهر دینــار آمـــدم
چـــون رســیدم مســت دیــدار آمـــدم
«مولانا»
 
معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکن
اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است
حافظ
 
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
حافظ
 
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
حافظ
تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد
«حافظ»
 
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
فاضل نظری
 
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خویش مدارا میکنم هر شب
محمدعلی بهمنی
 
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
فریدون مشیری
 
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
شهریار
 
Back
بالا