زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
بازم حافظ
تو قد بینی و مجنون جلوه نازتکراریه این من قبلا گفتم
شد یه صحبتی با جناب حافظ داشته باشمد باز ت!!!
تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مبادبه جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
حافظ