مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
 
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک
مغبچه ای ز هر طرف می زندم به جنگ و دف
 
تا دلی آتش نگیرد حرف جانسوزی نگوید
حال ما خواهی اگر از گفته ی ما جست و جو کن
 
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

سعدی
 
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد ؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد ؟
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

حافظ
 
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

مولانا
 
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط وقف تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

کاظم بهمنی
 
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط وقف تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

کاظم بهمنی
الا ای آهوی وحشی کجایی؟

مرا با توست چندین آشنایی

حافظ

"ی" بده :-"
 
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب / به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

حافظ
 
بعدی با د بده
من وقتی داشتم جواب میذاشتم یه بیت از حافظ با انتهای م بود فکر کنم پاکش کرد نویسندش حالا به هر دلیلی
 
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب / به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

حافظ

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز
مردار بود هر آنکه او را نکشند
 
الا ای آهوی وحشی کجایی؟

مرا با توست چندین آشنایی

حافظ

"ی" بده :-"
یاد باد آن که ز ما وقت سحر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد ...

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز
مردار بود هر آنکه او را نکشند

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
 
حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کآتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست
 
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق / هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
«حافظ»
 
مي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ست
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق مي شود
 
دانه اي را كه دل موري از آن شاد شود / خوشي اش روز جزا تاج سليمان باشد

صائب تبريزي
 
دوستت میدارم و بیهوده پنهان میکنم
خلق میدانند و من انکارایشان میکنم

سیمین بهبهانی
 
ما از ان شب که زاو دور شده ایم تنهاییم
انکه با یار نبود در تب عشق خواهد سوخت

خودم(احسان اشنا)

به تلفظ نبوود دقت کنید شبیه نبوت است
 
آخرین ویرایش:
Back
بالا