Reza43
Reza
- ارسالها
- 121
- امتیاز
- 2,091
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- کرمانشاه
- سال فارغ التحصیلی
- 1401
وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دلتو مو می بینی و مجنون پیچش مو تو ابرو او اشارت های ابرو
وحشی بافقی
حریم درگه پیر مغان پناهت بس
حافظ
وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دلتو مو می بینی و مجنون پیچش مو تو ابرو او اشارت های ابرو
وحشی بافقی
وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل
حریم درگه پیر مغان پناهت بس
حافظ
تهمت نالایقی بر ما زدی رفتی قبولساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست؟
حافظ
مژده اي دل كه دگر باد صبا باز آمدتهمت نالایقی بر ما زدی رفتی قبول
در پی لایق برو ما هم تماشایش کنیم
در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرماييمژده اي دل كه دگر باد صبا باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد
بركش اي مرغ سحر نغمه داوودي باز
كه سليمان گل از باد هوا باز آمد
حافظ
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منشدر دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي
حافظ
شبي مجنون به ليلي گفت کاي محبوب بي همتا تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شدیا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
حافظ
ده روز مهر گردون افسانه است و افسونشبي مجنون به ليلي گفت کاي محبوب بي همتا تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد
حافظ
روشني طلعت تو ماه نداردده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی بجای یاران فرصت شمار یارا
حافظ
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبلروشني طلعت تو ماه ندارد
پيش تو گل رونق گياه ندارد
گوشه ابروي توست منزل جانم
خوشتر ازين گوشه پادشاه ندارد
حافظ
الا ای ایها ساقی ادر کئسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل هادر حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات صبوح هبوا یا ایها السکارا
حافظ
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکینالا ای ایها ساقی ادر کئسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
مصرع اول یزید.مصرع دوم حافظ
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است
حافظ
ز من بشنو حدیث بی کم و بیشتا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز
کوته نکنم ز دامنت دست نیاز
هرچندکه راهم به تودورست ودراز
در راه بمیرم و نگردم ز تو باز
سعدی
شادي مکن از زادن و شيون مکن از مرگ زين گونه بسي آمد و زين گونه بسي رفتز من بشنو حدیث بی کم و بیش
ز نزدیکی تو افتادی از خویش
شیخ محمود شبستری
تو تا خود را به کلی درنبازیشادي مکن از زادن و شيون مکن از مرگ زين گونه بسي آمد و زين گونه بسي رفت
هوشنگ ابتهاج
یار من خسروی خوبان و لبش شیرین استتو تا خود را به کلی درنبازی
نمازت کی شود هرگز نمازی
شیخ محمود شبستری
یار من خسروی خوبان و لبش شیرین است
خبرش هست که مشتاق وی این مسکین است؟
ما مریدان روی سوی قبله آریم چونترسم اي مرگ نيايی تو و من پير شوم
آنقدر زنده بمانم كه ز جان سير شوم
فرخی يزدی
از وصل تو گر نیست نصیبم عجبی نیست**** هم ظلمت و هم نور به یکجا نتوان دیدما مریدان روی سوی قبله آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
حافظ