- ارسالها
- 544
- امتیاز
- 13,246
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- ard
- سال فارغ التحصیلی
- 1400
مثل شربتهای تلخ کودکیهایم شدیمن آن نیم که حلال از حرام نشناسم
شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام
ناگوارایی! ولی من را مداوا میکنی
مثل شربتهای تلخ کودکیهایم شدیمن آن نیم که حلال از حرام نشناسم
شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام
مثل شربتهای تلخ کودکیهایم شدی
ناگوارایی! ولی من را مداوا میکنی
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتنیک اتاق و لقمه ای نان و کمی آغوش او
من چه میخواهم مگر از این مکعب بیشتر
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
یا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن
از صبر میزند دلِ مغرور لافهانمیدانی نمک دارند لبهایت نه شیرینی
که بالا می بری هنگام بوسیدن فشارم را
از صبر میزند دلِ مغرور لافها
خواهم که خویش را به فراق امتحان کنم
دانی که من و تو کی به هم خوش باشیم؟من ار چه در نظر یار ... خاکساااااار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
دانی که من و تو کی به هم خوش باشیم؟
آنوقت که کس نباشد اِلا من و تو
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرمواژه ی بخل و حسادت ز دلم دور... ولی
کاش هر کس که نظر بر تو کند کور شود
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مبر ظن کز سرم سودای عشقتمثلا شعر بخوانم و تو ا ذوق زیاد
غش کنی توی خیابان
و بیفتی بغلم!
تو چه دیدی که مرا میخواهی؟
من بد چشم و مست و زن باره
لب داغت به جانم آتش زد
بِنِشین!!!! توله ی آتش پاره
تن من زخم خورده سرتاسر
بوی خون می دهد تمام تنم
خنده های مرا ندیده بگیر
شرحه شرحه است زی پیرهنم
....
آرمان آریا
تُرُش نباشم اگر صد جواب تلخ دهیما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
تُرُش نباشم اگر صد جواب تلخ دهی
که از دهان تو شیرین و دلنواز آید
دست تو طوق گردن دگریدوستت دارم ولی این راز باشد بین ما
هر کسی را دوست دارم زود شوهر میکند
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظدست تو طوق گردن دگری
غم عشق تو طوق گردن من
یک عمر پریشانی دل بسته به موییستندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری
ما ز یاران چشم یاری داشتیمیک عمر پریشانی دل بسته به موییست
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
ای عشق به شوق تو گذر میکنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم
قیصر امین پور
منکر آیینه باشد چشم کورما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم