• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مشاعره

دردناک است که در دام شغال افتد شیر
یا که محتاج فرومایه شود مرد کریم
ما مردانیم، شسته بر تنگ دره***ماییم که گرگ و شیر بر ما گذره
با فقر و صفا با هم در آمیخته ایم***چون در گه ارتضاع، آن میش و بره
ش*حق گو
 
ما مسلمان مانده و از قلبمان
ناله چون بانگ اذان آید همی
یا که اسلام نه معنای قدیمش دارد
یا که چشمان من امروزه دگر تار شده
ورنه آن چیز که من دور و برم می بینم
آیه هایی است که با دست شما خوار شده
 
یا که اسلام نه معنای قدیمش دارد
یا که چشمان من امروزه دگر تار شده
ورنه آن چیز که من دور و برم می بینم
آیه هایی است که با دست شما خوار شده
هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازی‌های پنهان؛ غم مخور
 
هم رهزنی هم رهبری، هم ماهی و هم مشتری
هم این سری هم آن سری، هم گنج و استظهار من
نی آب روان ز ماهیان سیر شود
نی ماهی از آن آب روان سیر شود
نی جان جهان ز عاشقان تنگ آید
نی عاشق از آن جان جهان سیر شود
 
نی آب روان ز ماهیان سیر شود
نی ماهی از آن آب روان سیر شود
نی جان جهان ز عاشقان تنگ آید
نی عاشق از آن جان جهان سیر شود
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
 
در ره نازک تنان هیچت مبادا خوف و ترس
کان که را ترس است زان اول نباید آمدن
نیش عقرب خوشتر از زهر دوست
که دوست بر دل میزند و عقرب به پوست ...
 
ای ماه من، ای میر من
ای کعبه و ای پیر من
منظورم از مستی تویی
ای عشق عالم‌گیر من
نمی خوام زبانم را کمی تکان دهم
واژه ای اما ساده برای تو بیان کنم

خود دانی که من دیونه ایی از عشقم
نزار از عشق تو دنیا را نشان کنم
 
نمی خوام زبانم را کمی تکان دهم
واژه ای اما ساده برای تو بیان کنم

خود دانی که من دیونه ایی از عشقم
نزار از عشق تو دنیا را نشان کنم
منزل مردم بیگانه چو شد خانه‌ی چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
 
Back
بالا