چقدر راحت از چیزایی که دوس داری نداری میگذری اینا چیزایی هستن که بهت هویت میدن
و دلیلی دارن اگه نمی خوای دلیلاش رو پیدا کنی که هیچ
۱.رنگ ابی رو دوست دارم چون ارامش بخشه
۲.پیزا رو دوس دارم چون سیرم می کنه و مواد داخلش پتانسیل اینو دارن که باهم خوش مزه بشن
۳.از اینکه یه گی بهم ابراز علاقه کنه بدم میاد چون احتمال داده خوشم بیاد ازش و چون تو جامع مرسوم نیست نمی خوام این ریسک رو بپذیرم
۴.از اینکه به همسرم یه مرد/زن ابراز علاقه کنه بدم میاد چون به همسرم اعتماد کامل ندارم ممکنه ترکم کنه
بازم داریم حولِ مثال میچرخیم. من اصلا این سیستم بحث کردن رو دوست ندارم!
حواست هست که "دلیل آوردن" با "توجیه کردن" فرق داره؟ توجیه کردن شاید خیلی تمیز بتونه از افکارمون دفاع کنه، ولی در نهایت چیزی که اتفاق میفته گول زدنِ خودمونه.
چرا آبی آرامش بخشه؟ چرا بعضیا با قرمز آرامش میگیرن پس؟
چرا مواد داخل پیتزا خوشمزه ست؟ چرا آبگوشت نیست؟
یعنی اگه به پارتنرت اعتماد کامل داشته باشی و ده ها بار در حالِ لاس زدن با این و اون ببینیش مشکلی نداری؟ یا مسئله چیزی فراتر از اعتماده؟(بحث این رو نمیخوام باز کنم. ولی خب حسادتِ جنسی یا همون غیرت یه مسئله ی کاملا طبیعی و غریضیه. و هیچ جوره نمیشه این مسائل رو گذاشت به حساب روشنفکری و پختگی شخصیتی و اینا.)
فکر کنم تو پست قبل نتونستم چیزی که تو ذهنمه رو بیان کنم. من نمیگم این چیزا دلیل ندارن. میگم جستجو برای دلیل این مسائل، کار بیهوده ایه! طبیعتا برای تک تکِ علایق و حساسیت ها یه علت بیولوژیکی و علمی میشه پیدا کرد. چه میدونم مثلا گیرنده های نوری برای رنگ آبی. یا مثلا گیرنده های چشایی زبان. یا پیش فرض های تکاملی و محافظت از زوج. ولی خب من واقعا دلیلی نمیبینم بگردم برای تک تکِ علایق و محدودیت هام یه دلیل کامل و قانع کننده پیدا کنم!
این حق که چون من دوست ندارم پس نمی تونه بهم ابراز علاقه کنه زیاد جالب نیس
دوست ندارمِ تو یه چیز نهادی نیس و ممکنه بعد اینکه دلیل رو فهمیدی که چرا دوس داری یا نداری نظرت عوض شه
ببین، فقط
من نیستم. حداقلش طبق چیزی که از جامعه ی مذکرِ اطرافم دیدم، این رو فهمیدم که تقریبا هیچ کس دوست نداره یه گِی دیگه(مخصوصا فاعل) بهش ابراز علاقه کنه. این حرکت عموما احساس خطر، ناراحتی، عصبانیت و عدم امنیت روانی پیش میاره.
اگه بخوایم به تک تکِ ذهنیاتمون شک کنیم و ملاکمون تعالیم مکتب اسکپتیسیزم و فکر های مشابه دیگه باشه، هیچ وقت زندگی نرمالی نخواهیم داشت. مثلا: "من از پیتزا بدم میاد. از قورمه سبزی خوشم میاد. تا زمانی که به علت علاقه و تنفرم پی نبردم، باید پیتزا بخورم و از قورمه سبزی دوری کنم!".
من فعلا این ذهنیت رو درمورد ابراز علاقه های ناراحت کننده دارم و نمیتونم به خاطر شک گرایی های بی اساس، شخصیتم رو روی هوا بسازم.
در کل خیلی سخت گیرانه و ارمانیه ولی نمی تونم بهت این حق رو بدم(از نظر خودم) که دوست نداری و ناراحت میشی پس طرف حق ابراز علاقه نداره چون
۱.دلیل منطقی برا اینکه ناراحت بشی وجود نداره فقط خط قرمز های فرهنگ
۲.و این ناراحت شدنت باعث میشه طرف لال بشه
1- درک نمیکنم چرا فرهنگ رو اینقدر جدا از معیار های زندگی میذاری. ببین، دنیای ما یه جهان کامپیوتری و رباتیک نیست! ناخودآگاه تحت تاثیر فرهنگ هستیم همیشه. فرض کن A تو جامعه ی x همراه با 10 تا B زندگی میکنه. آیا اون B ها باید با رفتار های ناراحت کننده ی A کنار بیان؟ یا بهتره A رفتار ناراحت کننده ی خودش رو انجام نده؟
بحثِ ما روی یه مکتب فلسفی و فکری نیست! قضیه جامعه شناسیه بیشتر. نمیشه صرفا با یه سری استدلال روی کاغذ درمورد این مسئله نظر داد. عمده افراد دگرجنسگرای جامعه، حس خوبی از ابراز علاقه ی یک هومو پیدا نمیکنن. همین کافیه تا فردِ هومو مراعات کنه و حرکت ناراحت کننده ای در مقابل دیگران انجام نده.
(قصد محدود کردنِ گرایش های هومو ها رو ندارم. فقط دارم میگم گرایش های اونا نباید مستقیما برای من ایجاد مزاحمت کنه. همین!)
++این حرفت تقریبا مثل توجیهاتی هست که ج.ا برای مسائلی مثلِ امر به معروف و نهی از منکر ساخته. که چه میدونم اونا مودبانه به شما پیشنهاد چادری شدن میدن پس باهاشون مودب باشید و اینا.
2- بشه. جدن فکر میکنی وظیفه ی منه احساسات و عواطف بقیه رو ارضا کنم؟ من هیچ میلی به لمس کردنِ گرایش های هومو ها ندارم. احساسات و مسائل عاطفی و جنسی، یه مسئله ی کاملا شخصیه. و صرفا درمورد هومو ها نمیگم این رو! یعنی علاوه بر اینکه مجبور نیستم با ابراز علاقه ی یک هومو کنار بیام، دلیلی هم نمیبینم در قبال احساسات دختر دگرجنسگرایی که ممکنه گرایشی بهم داشته باشه مسئول باشم. احساسات، گرایشات، علایق و خط قرمز های من قبل از هر شخص غریبه ای که ممکنه بهم گرایش داشته باشه برام ملاکه! یعنی: ابراز علاقه ی کسی که بهش گرایش داشته باشم رو قبول میکنم، به کسی که گرایش دارم (فقط در صورتی که میدونم ناراحت نمیشه) ابراز علاقه میکنم، و مسئولیت خاصی در قبال احساسات بقیه(=افرادی به جز خانواده، پارتنر، دوستان، خودم) ندارم. همین!